من میتوانم معلول باشم و در عین حال مستقل؛ کانادا متشکرم
Jennifer Burgmann در دسامبر سال ۲۰۰۹ به انسفاليت ساقه مغز مبتلا شد و زندگیاش برای همیشه تغییر کرد. حالا او درباره گذشته و وضعیت فعلیاش میگوید و از کانادا برای فراهم کردن هر آن چه که نیاز داشت تشکر میکند.
شش هفته در کما بودم، چهار هفته فلج و نابینا بودم و نمی توانستم صحبت کنم. ۱۶ ماه دیگر نیز بستری و زمین گیر بودم. بعد از آن حدود دو و نیم سال از زندگیام در بخش توانبخشی گذشت. حاصل این بیماری نشستن بر روی ویلچیر و کوتاه شدن غیرطبیعی و دائمی چندین مفصل در بدنم بود. اکنون ۷ سال از زمان بیمار شدن من میگذرد.
در حال حاضر در سوییت خودم در خانهای با مراقبت خانواده زندگی میکنم و با وجود ناتوانی از آزادی عمل و زندگی مستقل خود لذت میبرم و دلیل آن این است که در کانادا زندگی میکنم.
اگر در بسیاری از کشورهای دیگر زندگی میکردم، بیش از دو ماه زنده نمیماندم.
در کشورهای دیگر هزینههای پزشکی مرا بیخانمان میکرد و یا در یک مرکز مراقبت بلند مدت فراموش میشدم؛ زیرا هیچ برنامهی توانبخشی برای من وجود ندارد.
مردم کانادا بسیار مهربان، دوست و یاریرسان هستند. وقتی آمادگی بیرون رفتن از خانه را دارم، همیشه افرادی هستند که برای برداشتن کالایی از طبقههای بالایی قفسههای فروشگاه یا دستکشی که روی زمین افتاده به من کمک کنند. اغلب حتی نیازی نیست که از آنها بخواهم.
با وجود ناتوانی همیشه چالشهایی برای پیش بردن زندگی وجود دارد، اما اگر در کشوری زندگی کنید که مردم آن به افراد ناتوان احترام میگذارند و تلاش میکنند همه چیز در دسترس آنها باشد، تفاوت از زمین تا آسمان است.
من امروز بسیار خشنود و شکرگزار هستم که در این کشور به دنیا آمدهام. افتخار میکنم که بگویم اینجا خانهی من است. من به این مردم افتخار میکنم، من به این فرهنگ افتخار میکنم، من به توانایی بزرگ این ملت برای عشق ورزیدن افتخار میکنم.