مطالبی در این باره

هوش مصنوعی و اقامت دائم کانادا

  • از یادگیری زبان با ChatGPT تا رویای اقامت دائم PR؛ روایت یک دانشجوی بین‌المللی در کانادا
  • هوش مصنوعی در بازار مسکن کانادا؛ کلاهبرداران با هویت و اسناد جعلی، املاک واقعی را می‌خرند و می‌فروشند
  • بودجه ۲ میلیارد دلاری دولت کانادا برای توسعه هوش مصنوعی AI؛ شرکت‌ها از حالا می‌توانند برای استفاده از این بودجه اقدام کنند
  • هوش مصنوعی می‌تواند بسیاری از مشاغل را از بین ببرد و تورم را افزایش دهد؛ هشدار رئیس بانک مرکزی کانادا
  • پدرام ناصح پدرام ناصح
    اخبارمهاجرتمهاجرت به کانادا

    از یادگیری زبان با ChatGPT تا رویای اقامت دائم PR؛ روایت یک دانشجوی بین‌المللی در کانادا

    هوش مصنوعی کامل نیست، اما به من کمک کرده ایمیل‌های پیچیده بنویسم و فرهنگ کانادایی را بهتر بفهمم

    بهروز سامانی بهروز سامانی

    یادگیری زبان انگلیسی برای بسیاری از مهاجران کار ساده‌ای نیست. نویسنده این گزارش Yeison Nova Malagon اهل کلمبیاست که با ویزای تحصیلی به کانادا آمد و حالا در مسیر اپلای برای اقامت دائم PR است. 

    او می‌گوید آموزش انگلیسی در مدرسه‌اش تنها دو ساعت در هفته بود و همین باعث شد در نخستین برخوردش با یک افسر مرزی در فرودگاه Pearson تورنتو به‌سختی بتواند ارتباط برقرار کند و ناچار شد تا از Google Translate کمک بگیرد.

    یِیسون تجربه‌هایش از یادگیری زبان انگلیسی و زندگی در کانادا را در هفته‌نامه معتبر Macleans نوشته؛ نشریه‌ای با بیش از ۱۲۰ سال سابقه و ۲.۵ میلیون خواننده که به «نیوزویک کانادا» معروف است.

    در کشور من کلمبیا، آموزش انگلیسی در مدرسه فقط هفته‌ای دو ساعت بود؛ خیلی کم‌تر از آن‌که برای یاد گرفتن درست‌وحسابی کافی باشد. بعدها رشته گردشگری و مهمان‌داری را در دانشگاه Agustiniana ادامه دادم. می‌دانستم انگلیسی برای آینده شغلی‌ام حیاتی است، برای همین در سال ۲۰۱۹ به تورنتو آمدم تا در دوره ESL شرکت کنم.

    ESL مخفف English as a Second Language است و به دوره‌ها یا کلاس‌هایی گفته می‌شود که برای کسانی طراحی شده‌اند که زبان مادری‌شان انگلیسی نیست و می‌خواهند انگلیسی را به‌عنوان زبان دوم یاد بگیرند.

    نخستین تجربه تلخ در فرودگاه تورنتو

    اولین گفت‌وگوی من با یک انگلیسی‌زبان، افسر مرزی در فرودگاه Pearson در تورنتو بود؛ تجربه‌ای کاملا ناامیدکننده. او خیلی تند حرف می‌زد و من چیزی نمی‌فهمیدم. مجبور شدم برای هر جمله به Google Translate پناه ببرم.

    روزهای اول سخت گذشت، اما معلمان ESL کمک کردند تا کم‌کم پیش بروم. همچنان هر کلمه تازه‌ای را در گوگل ترجمه می‌کردم. بعد از شش ماه، به شهر خودم بوگوتا،‌ پایتخت کلمبیا برگشتم. حالا می‌توانستم مقاله بخوانم و ارائه بدهم، اما در مکالمات روزمره هنوز کم می‌آوردم.

    کلاس درس زندگی در کانادا

    با این‌حال تورنتو از ذهنم بیرون نمی‌رفت؛ فصل‌هایش، آسمان‌خراش‌هایش و فرصت‌های شغلی‌اش. برای همین در دسامبر ۲۰۲۱ دوباره برگشتم، این بار برای تحصیل در Niagara College در رشته مدیریت گردشگری. ده روز بعد در آشپزخانه یک فست‌فود کار پیدا کردم. اما انگلیسی‌ام در حدی بود که فقط می‌توانستم بپرسم چند ساعت کار می‌کنم و حقوقم چقدر است. یک ماه بیشتر طول نکشید که رئیس گفت دیگر به من نیازی ندارد و فقط نصف حقوقم را پرداخت کرد. بلد نبودم از خودم دفاع کنم. همان موقع بود که برای اولین بار به تصمیم خود برای بازگشت به کانادا شک کردم.

    یکی از استادها متوجه شد چند نفر از ما واقعا دنبال پیشرفت در زبان هستیم. او کلاس‌های فوق‌برنامه برای نوشتن رزومه و آماده شدن برای مصاحبه کاری گذاشت. همین کمک بزرگی بود.

    تجربه کار در هتل

    کارآموزی در پذیرش هتلی در Niagara Falls هم تجربه مهمی شد. هر روز با مهمان‌ها سروکار داشتم، از رسیدگی به شکایت‌ها گرفته تا فهمیدن لهجه‌های مختلف.

    گاهی اوضاع بحرانی می‌شد؛ مثلا یک‌بار یک مهمان بابت لغو رزرو داد و بیداد می‌کرد و من کلمات را گم می‌کردم. مجبور شدم سرپرست را صدا بزنم. اما به مرور توانستم بهتر جواب بدهم. کم‌کم یاد گرفتم مکالمه کنم، مشکل حل کنم و حتی قرار ملاقات بگذارم.

    بعد از فارغ‌التحصیلی، به‌عنوان مدیر فروش در یک مدرسه ESL در تورنتو مشغول کار شدم. حالا باید با نمایندگان کشورهای مختلف در تماس می‌بودم. اعتمادبه‌نفسم بیشتر شده بود، اما باز هم گاهی کم می‌آوردم. درخواست‌های بعضی نماینده‌ها آن‌قدر خاص و پیچیده بود که در جواب‌ دادن گیر می‌کردم.

    یک‌بار نماینده‌ای از تایلند درباره کاهش مجوزهای تحصیل در کانادا و تاثیر آن بر برنامه‌های ما پرسید. جوابی دادم، اما از چهره متعجبش فهمیدم درست منظورش را نگرفته‌ام. واقعا خجالت‌زده شدم.

    ChatGPT به‌عنوان همراه روزمره

    دوستانم به من پیشنهاد کردند از ChatGPT استفاده کنم. خیلی زود فهمیدم جواب‌هایش از گوگل دقیق‌تر است. شروع کردم از آن برای تنظیم لحن، یاد گرفتن واژه‌های حرفه‌ای و نوشتن ایمیل‌های روشن‌تر استفاده کردن. یاد گرفتم چطور به پرسش‌های سخت جواب بدهم و اصطلاحات درست را به کار ببرم. واژگانم بیشتر شد و زبانم طبیعی‌تر به نظر می‌رسید. البته همیشه هم بی‌نقص نبود. بعضی وقت‌ها متن‌هایش خشک بودند یا شبیه حرف‌های خودم به نظر نمی‌آمدند، پس تغییرشان می‌دادم.

    امروز خیلی کمتر از ChatGPT استفاده می‌کنم، اما هنوز برای عبارت‌های سخت یا نوشتن متن‌های رسمی به آن تکیه دارم. مثلا وقتی باید در مدت کوتاه خلاصه‌ای از مقالات سنگین درباره سیاست‌های دانشجویان بین‌المللی در کانادا برای رئیس آماده کنم. معمولا متن را در ChatGPT می‌گذارم و خلاصه‌ای شفاف از نکات اصلی می‌گیرم. بعد با اضافه کردن جزئیات مقاله، گزارش نهایی‌ام را می‌نویسم.

    هوش مصنوعی برای آشنایی با لایف استایل کانادایی

    ChatGPT حتی کمکم کرده فرهنگ کانادایی را بهتر بفهمم. وقتی شوهر یکی از دوستانم فوت کرد، نمی‌دانستم به انگلیسی چه بگویم. در کلمبیا معمولا می‌گوییم «خدا با آنهاست» یا دعا می‌خوانیم. اما ChatGPT پیشنهاد کرد فقط بگویم «متاسفم برای از دست دادنت». فهمیدم همین جمله ساده کافی است.

    هدف بزرگ بعدی من درخواست برای اقامت دائم PR در کاناداست؛ مسیری رقابتی که شاید نیاز به یادگیری فرانسه هم داشته باشد تا امتیاز کافی بگیرم. این کار سخت و ترسناک است، اما من یک برگ برنده دارم.

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    دکمه بازگشت به بالا