داستان زندگی

۲۸ می؛ روز ازدواج نخست وزیر آینده کانادا با همسر رویاهایش

۲۸ می سال ۲۰۰۵،‌ زمانی که جاستین ترودو ۳۴ ساله بود با سوفی گرگوار که ۴ سال از او کوچک‌تر بود ازدواج کرد. آنها اکتبر سال پیش از آن نامزد کرده بودند.

آشنائی این دو به دوران کودکی باز می‌گردد که سوفی و برادر کوچک‌تر جاستین در مدرسه‌ای در مونترال همکلاس بودند. آنها دوباره سال ۲۰۰۳ در کبک با هم دیدار کردند و خیلی زود روابط عاشقانه‌ای را با هم آغاز کردند.

ازدواج آنها در کلیسای Sainte-Madeleine d’Outremont شهر مونترال صورت گرفت.

جاستین فرزند پی‌یر ترودو بود که سال‌هایی طولانی نخست وزیر کانادا بوده است و به همین دلیل او همیشه فعالیت‌هائی در حمایت از حزب لیبرال داشته ولی دو سال پس از ازدواج بود که جاستین کاندیدای پارلمان شد و سال ۲۰۰۸ به پارلمان راه یافت.

پنج سال بعد یعنی در سال ۲۰۱۳ جاستین ترودو رهبر حزب لیبرال شد و در سال ۲۰۱۵ به نخست وزیری کانادا رسید.

سوفی گرگوار هم یک فعال اجتماعی در حوزه زنان و کودکان است و به سه زبان انگلیسی، فرانسه و اسپانیولی تسلط دارد.

آنها سه فرزند دارند. Xavier (پسر متولد ۲۰۰۷)، Grace (دختر متولد ۲۰۰۹)، Hadrien (پسر متولد ۲۰۱۴) و این گزارش را نویسنده هفته‌نامه مک‌لینز تهیه کرده و تلاش می‌کند از لابلای روایت رویدادهای مراسم عروسی، ما را بیشتر با حال و هوای ترودو، همسر و مادرش آشنا کند. 

این یکی از بهترین روایت‌های مراسم عروسی جاستین ترودو با سوفی گرگوار است که توصیه می‌کنیم از دست ندهید.

۶ جون ۲۰۰۵ جاستین سوفی را ملاقات می‌کند ازدواج به سبک کانادایی

طبق یک قاعده، کانادایی‌ها برای جشن گرفتن رویدادهای زندگی مشاهیر اجتماعی هیجان‌زده نمی‌شوند. اما اگر ما کانادایی‌ها بخواهیم شاهزاده‌ای کانادایی را ترسیم کنیم، او احتمالا چیزی شبیه جاستین ترودو، فرزند ارشد پیر ترودو خواهد بود؛ اولین و تنها نخست‌وزیر ستاره پاپ کشور.

یک ازدواج رویایی

جاستین با سیمایی خوب، با نشاطی شبیه به مادرش و وفاداری و آرمان‌گرایی به ارث‌برده از پدرش، از نظر خیلی‌ها نزدیک‌ترین فرد به سلطنت کاناداست. آخر هفته قبل در حضور ۱۸۰ میهمان، ترودوی ۳۳ ساله با نامزدش سوفی گرگوار ۳۰ ساله ازدواج کرد که طبق استانداردهای کانادایی، یک عروسی خوب، قابل قبول و رویایی بود.

مارگارت ترودو، مادر داماد می‌گوید: «من خیلی خوشحالم چرا که دو دفعه آخری که برای مناسبت‌های خانوادگی به مونترآل آمده بودیم بسیار غمگین بود. اما این‌دفعه لذت‌بخش بود و همه ما از اینکه برای جشن گرفتن این حس خوب اینجا هستیم، خوشحالیم.»

صفحه 7 شماره 13در حالی که جمعیت و دوربین‌های زیادی بیرون کلیسای سنت مارلن منتظرند، عروس لباس خود را در پنت هاوس هتل لویی سنت جیمز، به عنوان نشانه‌ای برای ایجاد یک بوتیک شیک در شهر قدیمی مونترال اهدا کرد. ورود او با شادی و تشویق حضار همراه بود طوری که تعدادی از ساقدوش‌های عروس شروع به گریه کردند.

بعد از گرفتن عکس‌ها، او با یک ماشین رولس‌رویس فانتوم ۲۰۰۴ به سمت کلیسا حرکت کرد. راننده می‌گوید تنها یکی مثل آن در کانادا وجود دارد. قیمت این ماشین از ۴۰۰ هزار دلار آغاز می‌شود.

بعد از مراسم، یک رسم صمیمانه کاتولیک اجرا شد که طی آن عروس و داماد شیرینی‌های صمیمیت و همدلی را به خانواده‌های خود تقدیم کردند و در موجی از شور و شادی مهمانان و موسیقی از پله‌های کلیسا پایین آمدند.

آنها سپس سوار مرسدس بنز ترودو شدند و درحالی که جاستین پشت فرمان نشسته بود و یک موتور پلیس هم از او حفاظت می کرد به سمت لویی سنت جیمز حرکت کردند. در آنجا مهمانانی مثل ژاک هبرت، موسس انجمن داوطلبی جوانان کاتیماویک (که اکنون ترودو بر کرسی مدیریت آن نشسته)، جویس فربرن سناتور آلبرتایی، برادر جاستین و الکساندر ساقدوش ترودو حضور داشتند که با گوشت گاو آلبرتایی، پنیر محلی و سبزیجات به عنوان شام از آنها پذیرایی شد.

همچنین یک خواننده انجیل، یک گروه موسیقی برزیلی و یک دی‌جی برای رقص شبانه در این مراسم برنامه اجرا کردند.

وقتی جاستین با همسر رویاهایش ازدواج می‌کند

یک عروسی جمع و جور

ترودو می‌گوید: «خیلی مهم بود که این عروسی کوچک و خصوصی باشد. ما مطمئن بودیم که نمی‌خواهیم مقامات و افراد مهم را دعوت کنیم. از نظر من لیست مهمانان یا باید زیر ۲۰۰ نفر می‌بود یا بالای ۱۰۰۰ نفر که اصلا امکان نداشت بالای ۱۰۰۰ نفر باشد.» آنها همچنین می‌خواستند که عروسی سنتی باشد اما نه خیلی سنتی.

عروس می‌گفت که هیچ کیکی نباید در کار باشد. سوفی که یک ستاره سابق تلویزیون کبک است با لهجه‌ای کانادایی-فرانسوی، انگلیسی صحبت می‌کند: «به نظرم مردم هیچ وقت کیک را نمی‌خورند. فقط هنگام برش زدن از آن عکس می‌گیرند. پس گفتم بهتر است یک کار متفاوت انجام دهیم.»

آنها برای پذیرایی، از یک میز بلند و طولانی همراه با دسرهای زیبا، چای و قهوه استفاده کردند. لباس عروس که خودش نیز در طراحی آن نقش داشته از یک بوتیک محلی مشهور تهیه شده بود. مارگارت ترودو آن را رویایی و مثل خود سوفی، اصیل توصیف کرد.

سوفی می‌گوید: «این یک لباس عروس معمولی ترو تمیز سفید نیست. من عاشقش هستم، تحسینش می‌کنم و احساس می‌کنم خود من است.»

سوفی؛ هم‌بازی کودکی خانواده ترودو

در واقع او کیست؟ سوفی اصالتا اهل سنت آدل فونز است و در مونترال بزرگ شده. او تنها فرزند یک دلال سهام و یک پرستار بازنشسته است. او و ترودو در ژانویه ۲۰۰۳ زمانی که به‌طور مشترک میزبانی مراسم گرند پریکس مرسدس بنز را برای حمایت از کودکان بی‌سرپرست را اجرا می‌کردند با هم آشنا شدند. اما سوفی خانواده ترودو را از سال‌ها پیش می‌شناخت.

او هم‌بازی دوران کودکی و همکلاسی برادر کوچک ترودو، میشل بود. میشل در سال ۱۹۹۸ در ۲۳ سالگی در اثر سقوط بهمن جان خود را از دست داد. او خاطرات بازی در خانه ترودو در خیابان پاین را از آن دوران به یاد داشت. او می‌گوید: «آنها یک استخر خیلی خوب با طناب و بند داشتند که ما می‌توانستیم ساعت‌ها تارزان بازی کنیم. برای اولین بوسه‌هایمان در کمدها قایم می‌شدیم.»

وقتی جاستین با همسر رویاهایش ازدواج می‌کند

آشنایی جاستین و سوفی

دو سال پیش در هنگام اجرای مراسم گرند پریکس، سوفی خودش را به ترودو معرفی کرد و با اینکه هر دو خاطراتی را کم و بیش به خاطر می‌آوردند، فورا همه چیز را به کناری گذاشتند.

ترودو که یک معلم بوده و اخیرا در مورد جوانان و مسائل زیست محیطی سخنرانی‌هایی می‌کند می‌گوید: «آن شب خندیدیم و جوک گفتیم و احساس کردیم که کششی بین‌مان وجود دارد. من به نوعی فهمیدم که باید او را جدی بگیرم. ولی آن زمان تابستان بود و او به شدت درگیر فعالیت‌های اجتماعی بود.

سوفی آمادگی اینکه وارد یک رابطه جدی شود را نداشت.» بنابراین زمانی که چند روز بعد، سوفی از طریق ایمیل خوشحالی خود را از اینکه با او ملاقات کرده بیان کرد، جاستین هیچ پاسخی نداد. او می‌گوید: «ایمیل را دریافت کردم و در جواب پیش خودم گفتم بله خوب است.اما هیچ‌وقت جواب ندادم. ایمیل را هم پاک نکردم فقط تصمیم گرفتم که در آن زمان چیزی که آمادگی‌ش را ندارم، شروع نکنم.»

وقتی جاستین با همسر رویاهایش ازدواج می‌کند

در آن زمان سوفی فکر می‌کرد که شاهزاده کانادایی برایش اهمیتی قائل نیست. او می‌گوید: «با خودم گفتم عیبی ندارد. او بی کلاس است. درست است که از جاستین خوشم آمده بود اما آن ایمیل تنها یک نامه کاری بود و چیز دیگری پشت آن وجود نداشت.»

بعدا در آخر تابستان آنها ناگهان همدیگر را در خیابان ملاقات کردند. سوفی سلام کرد و به راهش ادامه داد. اما ترودو به دنبالش رفت و گفت: «ببین من واقعا می‌خواهم با تو تماس بگیرم. می‌خواهم با هم باشیم و به شام دعوتت کنم.» ترودو می‌گوید احساس کردم وقتش رسیده.

شماره تماس سوفی را خواست اما سوفی با اکراه جواب داد و گفت: «اگر ایمیل‌م را سیو کرده بودی مشکلی برای تماس گرفتن نداشتی.» سوفی می‌گوید: «من با یکی از دوستانم بودم و او با تعجب نگاهم می‌کرد انگار که می‌خواهد بگوید واقعا مشکلت چیست؟»

در آن لحظه سوفی فکر کرد که دیگر خبری از او نخواهد شنید. ترودو می‌گوید او شماره خواستن مرا به عنوان فردی که در آن لحظه بیش از حد اجتماعی است تلقی کرد.

همان شب ترودو ایمیلی به سوفی داد و آنها توافق کردند که برای اولین قرارشان به یک رستوران افغانی بروند. سوفی می‌خواست جاستین او را جایی ببرد که تا کنون هیچ‌کس را نبرده است. بعد از یک شام رمانتیک، آنها به یک کافه کارائوکه رفتند و آهنگ‌های التون جان و بیتلز را برای هم خواندند.

بعد از آن هنگامی که راه می‌رفتند، جاستین که از آن همه عشق و علاقه مست بود، با سر به یک صندوق پست برخورد کرد. او می‌گوید: «در آن لحظه گفتم وای خدای من. چقدر احمقم.»

وقتی جاستین با همسر رویاهایش ازدواج می‌کند

سوفی با خنده می‌گوید که او ۳۰ دقیقه داشت توضیح می‌داد که هیچ‌وقت این اتفاق برایش نیفتاده است.

از ترودو می‌پرسیم چه چیزی در سوفی دیده که جذبش شده؟ او ابتدا تاملی عمیق می‌کند و سپس می‌گوید: «شما عکس‌های او را دیده‌اید. او قطعا بی‌نظیر است. جذابیت، اصالت، هوش سرشار و ارزش‌هایی در او وجود دارد که غیرقابل بیان است.»

آن شب هر دو به آپارتمان جاستین رفتند، روی کاناپه نشستند و ساعت‌ها با هم صحبت کردند. ترودو می‌گوید: «یک لحظه به او نگاه کردم و ناگهان احساس قدرت و آرامش زیادی کردم. به او گفتم: پس بالاخره آمدی! ۳۲ سال از عمرم گذشت و کم کم داشتم فکر می‌کردم که هیچ‌وقت خودت را نشان نخواهی داد. تمام عمرم منتظرت بودم. تو همانی هستی که می‌خواستم. آن لحظه از این حرفم مطمئن بودم و به او گفتم که باید بقیه عمرمان را با هم بگذرانیم.»

اما واکنش او چه بود: «هر دو شروع به گریه کردیم چرا که روحیه خیلی حساسی داریم و قلب‌هایی حساس و بزرگ.»

آن طور که سوفی می‌گوید، نامزد جاستین ترودو شدن یکسری تغییرات نیاز دارد. او به عنوان یک شخصیت تلویزیونی سابق در کبک شناخته شده است اما نه به این صورت. او می‌گوید: «هر وقت به رستوران، خیابان، اسکی و حتی مسافرت می‌رویم، مردم به دیدن‌مان می‌آیند و خیلی محبت دارند. مردم همیشه یک‌سری داستان در مورد پدرش یا جوانی‌های خودش دارند که من دوست دارم بشنوم و درباره خانواده‌اش بیشتر بدانم.»

او می‌گوید بیشتر اوقات فراغت این خانواده به ورزش‌های سنگین می‌گذرد: «من هم به این کار علاقه دارم. تا کنون با هم به اسکی روی آب، یخ‌نوردی، پاراشوتینگ و اسکی‌های زیادی رفته‌ایم.»

درخواست ازدواج حدودا یک سال بعد در ۱۸ اکتبر ۲۰۰۴ مطرح شد. این مسئله به عنوان یک سورپرایز در تولد ۸۵ سالگی پیر ترودو بود. سوفی می‌گوید: «خدایا من همیشه دلم می‌خواست بنشینم و با پیر ترودو صحبت کنم اما هیچ‌وقت پیش نیامده بود. یادم می‌آید که او همیشه با بچه‌ها بازی می‌کرد، می‌خندید و شاد بود.»

خواستگاری حوله بر تن

 

وقتی جاستین با همسر رویاهایش ازدواج می‌کند

در یک روز پاییزی آنها برای ادای احترام به آرامگاه خانوادگی در سنت رمی رفتند. بعد از آن مسیر تغییر کرد و ترودو سوفی را برای درمان آب گرم به هتل لوئی سنت جیمز برد. بعد از اینکه از آنجا خارج شدند، لباس‌هایشان سرجایش نبود. گویی یک نقشه از پیش تعیین‌شده باشد. آنها در حالی که حوله به تن داشتند به دنبال لباس‌هایشان رفتند. اما با شامپاین و صدف مواجه شدند. ترودو می‌گوید من در آن لحظه به روی یک زانو نشستم و در آن اتاق زیبا از او خواستم که با من ازدواج کند.

سوفی وقتی آن لحظه را به یاد می‌آورد، اشک از چشمانش جاری می‌شود و می‌گوید: «من او را پرنس خود می‌دانم چرا که با من مثل یک پرنسس رفتار می‌کند. او واقعا سنگ‌تمام گذاشته بود. همه جا پر از شمع و شاخه گل رز بود. من واقعا احساس کردم که یک پرنسس هستم.»

در ابتدا این زوج تصمیم گرفتند نامزدی‌شان را مخفی نگه دارند اما همان‌طور که ماگارت به آنها هشدار داده بود، این کار غیرممکن بود. کانادایی‌ها همیشه به ترودو علاقه‌مند بودند به خصوص از زمانی که در مراسم ختم پدرش در سال ۲۰۰۰ سخنرانی کرده بود.

ماگارت می‌گوید: «من سعی می‌کردم، چه‌طور بگویم… سوفی را برای آسیب‌هایی که ممکن است رسانه‌ها به او برسانند، آماده کنم. به او می‌گویم در کنارش خواهم بود چرا که خودم در این موقعیت قرار داشته‌ام و آن را تجربه کرده‌ام.

وقتی جاستین با همسر رویاهایش ازدواج می‌کند

برنامه‌هایی برای آینده

مطمئنا خبر این نامزدی تیتر اول روزنامه‌های کشور بود و به زودی غریبه‌ها در خیابان در مورد جزئیات از آنها سوال می‌کردند.

ترودو می‌گوید: «مردم واقعا به این مسئله اهمیت می‌دادند و برایشان جالب بود و من واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم.» ولی برای سوفی این حقیقت که عموم مردم به مراسم عروسی او علاقه نشان دهند، کمی غیرطبیعی به نظر می‌رسید. او می‌گوید: «اطراف اسم ترودو یک هاله وجود دارد و من این را می‌فهمم. اما برایم خیلی عجیب است چرا که من همچنان یک عروس معمولی هستم و شاید این حرفم کلیشه‌ای باشد ولی جاستین برایم فقط جاستین من است.»

بچه‌دار شدن در مرکز اهداف این ازدواج قرار دارد. سوفی می‌گوید قبل از هر گونه شغل رویایی و خدا می‌داند که چقدر پروژه برای انجام دارم، دلم می‌خواهد مادر باشم. آنها در مورد تعداد فرزندان کمی اختلاف نظر دارند؛ اختلافی در حد اینکه دو نفر به هم می‌گویند کدام‌یک اول تلفن را قطع کند.

ترودو می‌گوید: «من حداقل سه فرزند می‌خواهم ولی همان سه تا هم خیلی خوشحالم می‌کند.» سوفی می‌گوید: «یک فرزند مناسب است، دوتا خوب است ولی سه تا بچه زیاده‌روی به نظر می‌رسد.» ترودو می‌گوید: «من مطمئنم که وقتی در موقعیتش قرار بگیریم می‌توانم او را متقاعد کنم که سه فرزند مناسب‌تر است.» سوالی که همچنان در مورد زوج تازه ازدواج‌کرده مطرح است این است که آیا بالاخره ترودو به سمت زندگی عمومی می‌رود یا نه.

وقتی جاستین با همسر رویاهایش ازدواج می‌کند

او تصمیم گرفت به دانشگاه برگردد. در پاییز کلاس‌های او در کارشناسی ارشد رشته جغرافیای محیطی در دانشگاه مک‌گیل با تمرکز بر موضوع مصرف سوخت شروع خواهد شد: «از اینکه دوباره به دانشگاه برگردم بیزار بودم اما اکنون درگیر آن شده‌ام و حداقل‌ش این است که مرا از سیاست دور نگه می‌دارد.»

احساس سوفی درمورد یک زندگی سیاسی چیست؟ او می‌گوید: «می‌دانم که ممکن است راه سختی باشد و شاید هم این‌طور نباشد. نمی‌توانم خودم را از لحاظ احساسی در آن موقعیت قرار دهم اما مطمئنم می‌توانم از پسش برآیم و عادت کنم. می‌دانم که جاستین درست‌کار و صادق بوده و تصمیم‌های خوبی می‌گیرد اما گاهی فکر می‌کنم که او بیش از حد حساس است و این مسئله برایم کمی ترسناک به نظر می‌رسد.»

ماه عسل آنها نزدیک است و می‌خواهند به یک مکان ناشناس در آفریقا بروند؛ جایی که حتی عروس هم درباره آن نمی‌داند. ترودو می‌گوید: «وقتی به او گفتم که تعداد زیادی لباس شنا با خودت بیاور، خیلی خوشحال شد. این سفر ترکیبی از ساحل و ماجراجویی خواهد بود.»

هفته پیش تنها چیزی که در ذهن عروس می‌گذشت، جشن و پایکوبی بود. او می‌گوید: «در واقع عروسی یک مهمانی است. این همه چیزی‌ست که می‌خواهیم. نمی‌خواهم کسی قبل از ساعت دو و نیم صبح مجلس را ترک کند، واضح است؟ این مهمانی فقط یک بار در طول زندگی اتفاق می‌افتد و اینجاست که ماجراجویی شروع می‌شود و چه خوب و چه بد، مردم ما را زیر نظر دارند.»

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟