من، یک مادر هستم و مدیرعامل موفق یک شرکت بزرگ در کانادا
اگر بخاطر فرزندتان مجبور به رد شدن از مرزهای اخلاق حرفهای بودید، نگران نباشید. آدمهای دور و برتان از محفظههای استریل شبیهسازی شده متولد نشدهاند. شرایط خاص در زندگی همه پیش میآید
من در اتاق هیاتمدیره با دو بانکدار جلسه داشتم. وقتی پسر دو ماهه بازیگوشم، وسط مذاکره برای دومین وعده غذایی روزانهاش گریه کرد، برای یک لحظه چهرهام در هم رفت
بیشتر خانمهای شاغل و موفق، از بچهدار شدن هراس دارند. شاید هم این ترس بیجا نباشد چراکه بسیاری از آنها مجبورند پس از تولد فرزندانشان، ماهها کارشان را رها کرده و از پیشرفت شغلی جا بمانند. حضور یک نوزاد در یک جلسه کاری گاهی به مذاق همه خوش نمیآید اما بدونشک هیچ قانونی نیز نقض نمیشود.
«Tea Nicola»، مدیرعامل و از بنیانگذاران شرکت مشاوره اقتصادی آنلاین «WealthBar» در «ونکوور» کانادا، یکی از مادران شاغل و پرکاری است که از دومین روز پس از تولد پسر کوچکش، پشت میز کارش حاضر شد.
او که معتقد است کار کردن هیچ مانعی برای مادر شدن نیست، در حالی که بسیاری از جلسات را با نوزادی در آغوشش حاضر میشود، میخواهد الگویی باشد برای زنان متاهلی که در شرکتش کار میکنند.
او در گفت و گویی خواندنی با سایت « THE GLOBE AND MAIL» علاوه بر تجربیات جالبش، چند توصیه نیز به خانمهای شاغل داشت.
ساعات آغازین کار بود و من در اتاق هیاتمدیره با دو بانکدار سرمایهدار کت و شلوارپوش جلسه داشتم. وقتی پسر دو ماهه بازیگوشم، وسط مذاکره، برای دومین وعده غذایی روزانهاش گریه کرد، برای یک لحظه چهرهام در هم رفت. با خودم فکر کردم شاید نباید او را با خودم میآوردم. نکند با شیر دادن به نوزاد، به حاضران بر بخورد و شرایط بدی پیش بیاید!
آن لحظات مدام این موضوع در ذهنم میچرخید که؛ من مدیرعامل و یکی از بنیانگذاران شرکت آنلاین مدیریت ثروت در ونکوور هستم که کار مشاوره، برنامهریزی، تبلیغات، افزایش سرمایه و ایجاد زمینه خلاقیت و نوآوری را انجام میدهد و از این شغل جالب لذت میبرم. اما در عین حال من مادر یک پسر نوزاد و دختری شش ساله هستم که حتی وقتی همه کاری انجام میدهند تا من و همسرم را دیوانه کنند همچنان عاشقانه دوستشان دارم.
همانطور که همه مادران شاغل میدانند (و نه فقط مدیرعاملها)، این یک مبارزه است؛ اما من در طول راهی که پیمودهام، چند روش را امتحان کردهام تا هم به خانوادهام برسم و هم به خانواده شغلیام در زمینه مشاوره آنلاین اقتصادی.
در آن روز، با همه فکرهایی که در سرم بود، پسرم را شیر دادم. بعد از جلسه مشخص شد آن آقایان محترمی که پای میز مذاکره نشسته بودند نه تنها از این اتفاق آزرده خاطر نشدهاند که حتی رفتار پسرم و حضور او در جلسه را بهیادماندنیترین اتفاق روزشان عنوان کردند. آنها حتی همانطور که برای نوزاد من شکلک درمیآوردند، بعد از جلسه عکس فرزندانشان را در تلفنهای همراهشان نشانم دادند.
در پایان آن جلسه نه تنها شرایط بدی پیش نیامد بلکه زمینهای فراهم شد که مذاکرهای شاد و مفید با این سرمایهگذاران داشته باشیم.
مرزهای اخلاق حرفهای را جابجا کنید
این اتفاق در عمل خواهد افتاد، مقاومت نکنید چراکه ممکن است حتی به سودتان هم باشد. البته حرف من این نیست که حضور فرزندان در همه جلسات و ملاقاتهای کاری ایدهای عالی و بینقص است. اما به عنوان یک مادر، اگر بخاطر فرزندتان مجبور به شکستن محدودیتها و رد شدن از مرزهای اخلاق حرفهای بودید، نگران نباشید.
همیشه به خاطر داشته باشید که آدمهای دور و برتان از محفظههای استریل شبیهسازی شده متولد نشدهاند. این شرایط در زندگی همه پیش میآید و با کمی درک متقابل میتواند نتایج مثبتی داشته باشد.
سعی نکنید همه چیز را تحت کنترل خود داشته باشید
چند ساعت پس از تولد فرزند دومم، میخواستم همه چیز را تحت کنترل درآورم. انگار حسی در وجودم نهیب میزد که همه توجه و انرژیام را باید برای مراقبت از پسرم بگذارم. اما هر چه میگذشت ذهنم آرامتر میشد و احساس میکردم لازم نیست با بدگمانی، همه زندگیام را صرف مراقبت از فرزندانم کنم.
چندی قبل یکی از دوستانم که او نیز مدیرعامل شرکتی است، پیش من آمد. اعصابش به هم ریخته بود. حالت گریه داشت. او زن قوی، باهوش و کاربلدی بود. اما میخواست همه چیز در محل کار و در خانه تحت کنترل خودش باشد و این موضوع او را از پادرآورده بود.
من، او را خوب درک میکردم چون خودم هم مدتی با این مشکل روبرو بودم. به همین خاطر هم میخواستم تجربیاتم را در اختیارش بگذارم. به او گفتم؛ «در قرار ملاقاتهای مهمی که نیاز به تمرکز داری و نمیشود بچه را ببری، اتفاقی نمیافتد اگر او را پیش پرستار بگذاری. مطمئن باش اگر او یک چرت بعد از ظهر را از دست بدهد، یا برای شام پای سیب بخورد، باز هم شانس راه پیدا کردن به هاروارد را خواهد داشت».
در میان قوانین حرفهای، جایی برای استثناها هم بگذارید
به حرفی که میزنید، عمل کنید. قوانین خود را تعیین کنید، اما موارد استثنا را نیز درنظر بگیرید. درست است که ما به عنوان پدر و مادر و به خاطر خیر و صلاح بچههایمان، محدودیتها و قوانین خاصی برای تربیت و نگهداری از آنها تعیین میکنیم، اما اگر هرازگاهی این مرزها را نادیده بگیریم، فاجعهای اتفاق نمیافتد. فرزندان من، مدرک زندهای برای اثبات این موضوع هستند. سعی کنید بپذیرید که گاهی میتوان خارج از چارچوب خودساختهتان عمل کنید. به طور مثال بهترین کار این است که خودتان مراقب فرزندانتان باشید اما گاهی کارکنان و همکارانتان نیز میتوانند کمک کارتان باشند. آنها حتی میتوانند پنج دقیقه عمو یا خاله جدید فرزند شما شوند و وقتی که لازم است تماس تلفنی با یکی از مشتریان مهمتان بگیرید، فرزندتان را نگه دارند. این ایده بسیار خوب است.
کارکنانتان مجبور نیستند مانند شما رفتار کنند
من، یک مادر و در عین حال مدیرعامل یک شرکت هستم. اما این سمت به این معنا نیست که کارکنان من نیز موظفند الگوی رفتاری مرا به کار بگیرند.
در دومین روز بعد از تولد پسرم، در یک جلسه مهم برندینگ حاضر شدم.
این حرکت من نه تنها کارکنان شرکت طرف مذاکره را متعجب کرده بود که تیم خودم هم همین قدر از دیدن من جا خورده بودند.
آن جلسه نقطه عطفی برای شرکت بود و اهمیت بسیاری داشت و من به عنوان یکی از بنیانگذاران باید در آن حاضر میشدم. در واقع این انتخاب من بود.
اما بسیاری از زنانی که در شرکت من کار میکنند چنین طرز تفکری را نداشته و نمیپسندند. چون نمیدانستم چه برداشتی از این اتفاق کردهاند، بدون برنامهریزی قبلی جلسهای با آنها گذاشتم. میخواستم درباره این جنبه از فرهنگ شرکتم با آنها صحبت کنم.
نکته خندهدار ـ دستکم برای من ـ آن بود که وقتی موضوع بچهدار شدن آنها را پیش کشیدم، تقریبا همه خانمهای تیم من (که حدود نیمی از شرکت میشوند) از جایشان بلند شدند که فرار کنند.
فکر میکنم نسل جدید همه با این مشکل روبرو هستند! اما به هر حال، همه آنها میدانند که اگر نظرشان عوض شود، من تمام قد از آنها حمایت میکنم. در واقع اگر مایل باشند که پدر یا مادر بودن را تجربه کنند، من پشت آنها خواهم بود و به محض اینکه آمادگی ملحق شدن به ما را پیدا کنند، با آغوش باز آنها را به جمع خانواده شغلی خود میپذیرم.
حرف آخر
اگر بخواهم صادق باشم، باید این را هم بگویم که همزمان رئیس و مادر بودن، میتواند طاقتفرسا باشد.
یک نکته که در آخر میخواهم بگویم این است که شما تنها نیستید. به عنوان یکی از بنیانگذاران، شرکت شما ممکن است فرزند شما باشد. پس اگر افراد مناسبی را استخدام کرده باشید، خانوادهای دارید که میتوانند شما را مطمئن کنند که این فرزند به درستی پرورش خواهد یافت.