داستان زندگی

این همشهری ما در تورنتو ۱۲ هزار کیلومتر را در آفریقا پیاده راه رفت

ماریو ریگبی ابتدا از تورنتو تا مونترال را پیاده رفت تا آماده این سفر بزرگ شود پیاده از جنوبی‌ترین نقطه آفریقا تا شمالی‌ترین نقطه این قاره پهناور

ماریو ریگبی اهل تورنتو، همشهری خود ما کار فوق‌العاده‌ای را رقم زده است. از آفریقای جنوبی پیاده راه افتاد، ۱۲ هزار کیلومتر را طی کرد، از ۸ کشور آفریقا گذشت و در قاهره به سفر خود پایان داد.

ریگبی روایت‌های دست اولی دارد از مردمان آفریقا، مردمی فقیر و بی‌چیز ولی مهربان که در خانه‌شان همیشه به روی مهمان باز است. او هیچ‌گاه در این سفر بی‌سرپناه نماند.

حالا ماریو برگشته به خانه‌اش در تورنتو و خیلی کوتاه و خلاصه روایتش را بیان می‌کند از این راه‌پیمایی طولانی از جنوبی‌ترین تا شمالی‌ترین نقطه آفریقا.

این شماره آتش خانواده را از اینجا دانلود کنید

Atash Lifestyle 138 - For Web Page 3

چه کسی می‌تواند در سخت‌ترین تصمیم‌های زندگی از ما پشتیبانی کند؟ مادر.

ماریو ریگبی هم زمانی که تصمیم گرفت پای پیاده از کیپ‌تاون در آفریقای جنوبی تا قاهره در مصر برود، پیش از همه این موضوع را با مادرش در میان گذاشت؛ مادرش نیز حمایت کامل خود را از این تصمیم او اعلام کرد.

مادر: پایت شکست با ویلچر ادامه بده

ریگبی می‌گوید: «مادرم تا جایی پیش رفت که گفت اگر پایت هم شکست، باید تبدیل به اولین کسی بشوی که آفریقا را با ویلچر طی می‌کند.»  خوشبختانه پای او نشکست.

این شهروند کانادایی ماه گذشته کارستانی را به پایان رساند که تعداد اندکی حتی برای آن تلاش کرده‌اند؛ او تمام قاره‌ی آفریقا را از پا تا به سر، پای پیاده طی کرد. این سفر، که او اسم با مسمای قاره‌پیمایی را برای آن برگزیده است، دو سال طول کشید.

عبور از ۸ کشور

ریگبی در این سفر ۱۲ هزار کیلومتر را پیاده طی کرد، از هشت کشور آفریقای جنوبی، موزامبیک، مالاوی، تانزانیا، کنیا، اتیوپی، سودان و مصر عبور کرد و حتی با کایاک از میان چند رودخانه و دریاچه نیز گذشت.

این مربی باشگاه‌های ورزشی، سفر خود را با سلامت کامل به پایان رساند، اما از آن مهم‌تر این بود که چشم‌هایش به حقایق تازه‌ای گشوده شد. او که همواره در پی ماجرایی تازه است، می‌گوید انگیزه‌ی اصلی‌اش برای پیاده طی کردن آفریقا آن بود که جنبه‌ی مثبت‌تری از این قاره را به مردم نشان دهد؛ نه آن رنج و فلاکتی را که نوعا بر فضای رسانه‌ای تسلط دارد.

ریگبی که اصالتا اهل جزایر تورکس و کایکوس Turks and Caicos Islands واقع در دریای کارائیب، در نزدیکی باهاما و هائیتی، است می‌گوید: «وقتی که صحبت از آفریقا می‌شود، فقط مسائل ناهنجار را می‌بینیم. انگار چیزی از زندگی روزمره‌ی مردم به چشم‌مان نمی‌آید.»

اکنون او داستان‌های خود را با مردم دنیا در میان می‌گذارد.

پیاده از تورنتو تا مونترال

آمادگی او برای این سفر ۹ ماه طول کشید. او ناچار بود که برای سرپناه خود برنامه‌ریزی کند و استراتژی مشخصی درباره‌ی عبور از مناطق مختلف، مانند جنگل‌ها، بیابان‌ها و حتی کوه‌ها، تهیه نماید. او که ساکن تورنتوست، نخستین تجربه‌ی پیاده‌گردی زندگی خود را با پیمودن مسیر تورنتو به مونترال در ۱۵ روز، به دست آورد و در واقع به نوعی برای سفر بزرگ خود تمرین کرد.

او همچنین با افراد حرفه‌ای که سفر‌های مشابهی را انجام داده بودند، تماس گرفت. همه‌ی آنها توصیه کردند که او سفرش را سر فرصت و بدون عجله به انجام برساند.

ریگبی همه‌ی ابزار و وسائلی را که مسافران کوله‌‌ به دوش معمولا همراه می‌برند تهیه کرد. وسایلی مانند کارد شش اینچی برای پوست کندن میوه و  آماده کردن سبزیجات، یک چادر و البته یک کیسه‌خواب. اما بعدها پی برد که ارزشمندترین وسیله‌ای که او برداشته، چسب نواری است، چون از آن برای بستن سوراخ‌های چادر و حتی پوشاندن تاول‌های روی پاشنه‌هایش، استفاده می‌کرد. وقتی برنامه‌ریزی‌هایش را به پایان رساند، شروع سفر دیگر آسان شده بود.

کوله‌پشتی، پوتین و حرکت

ریگبی می‌گوید: «کوله‌پشتی‌ام را برداشتم، پوتین‌هایم را پوشیدم و در امتداد جاده‌ی اصلی که می‌دانستم مرا به مقصد مورد نظرم می‌رساند، راه افتادم.»‌

او سفرش را در ۲۴ نوامبر ۲۰۱۵ از شهر کیپ‌تاون در آفریقای جنوبی، آغاز کرد.

ریگبی در طول سفر خود، هیچوقت مشکلی از بابت مسکن نداشت. مطابق انتظار، بیشتر دهکده‌ها هتل یا هاستل نداشتند. او وقتی به یکی از این دهکده‌ها می‌رسید، مستقیما به سراغ مرکز آن می‌رفت، که معمولا یک واحد مسکونی متشکل از چندین خانواده و معمولا پر از بچه‌ و زن و مرد بود.

او در میانه‌ی  آنجا می‌ایستاد، تا زمانی که یک مرد جوان به سراغ او می‌رفت و با او احوال‌پرسی می‌کرد و به او محل سکونتی پیشنهاد می‌داد. او همین کار را در سراسر آفریقا تکرار کرد. بسیاری از میزبانانش به اندازه‌ای مهربان بودند که حتی در دهکده یا شهر بعدی هم، برایش مسکنی را فراهم می‌کردند.

آفریقایی‌ها؛ نمونه مهربانی بشر

ریگبی وقتی که با گرفتاری‌هایی هم مواجه می‌شد، این اهالی آفریقا بودند که به او کمک می‌کردند تا روحیه‌ی خود را حفظ کند و به راهش ادامه دهد.

ریگبی می‌گوید:‌ «به نظر من، آفریقایی‌ها نمونه‌ای عالی از مهربانی بشر هستند.»

برخی از منحصر به‌فردترین تجربه‌های ریگبی در موزامبیک اتفاق افتاد. یک ایستگاه خبری محلی، که بر روی تنها شبکه‌ی تلویزیونی کشور در دسترس بود، یک برنامه پنج دقیقه‌ای را به گزارش سفر او در آفریقا اختصاص داد. پس از آن ریگبی آن قدر معروف شد که وقتی در کنار جاده‌ها راه می‌رفت، مردم اتومبیل‌های‌شان را نگه می‌داشتند تا با او عکس بگیرند.

شهرت او در این کشور حتی باعث شد تا یک بار جانش نجات پیدا کند. یک روز که او در فصل باران‌های موسمی در حال رفتن بود، ناگهان دچار هیپوترمی (کاهش دمای بدن) شد. راننده‌ای که از آنجا می‌گذشت و خبر مربوط به او را در تلویزیون دیده بود، ایستاد و به ریگبی التماس کرد که زنده بماند، تا بتواند به زنش ثابت کند که با او ملاقات کرده است.

فقط از مناطق جنگی پرهیز کردم

ریگبی در همان اوائل سفر خود متوجه شد که باید از مناطق پرتنش پرهیز کند. مثلا موزامبیک رسما درگیر جنگ نیست، اما در مناطق شمالی این کشور مرتبا زد و خوردهایی بین شورشیان و دولت موزامبیک صورت می‌گیرد. ریگبی ابتدا در ذهن خود مساله را کوچک شمرد و تصمیم گرفت تا پای پیاده از مرز عبور کند. نیروهای دولتی در راه او را متوقف کردند و گروهی از نظامیان را همراه او فرستادند.

هنگامی که آنها در حال طی مسیر بودند، شورشیان سه گلوله به سمت آنها شلیک کردند. خوشبختانه نیروهای دولتی توانستند جان او را حفظ کنند.

ریگبی می‌گوید: «کار احمقانه‌ای بود. واقعا فکر نمی‌کردم اوضاع اینقدر خطرناک باشد.»

به جز این درگیری کوتاه مدت، ریگبی در هیچ کشوری با هیچ گونه خشونتی مواجه نشد؛ نه سرقتی، نه حمله‌ی فیزیکی‌ای، هیچی.

ریگبی پس از طی هر هشت کشور، تانزانیا را به عنوان کشور مورد علاقه‌اش برگزیده است. تنوع توپوگرافیک تانزانیا ـ سواحل،‌ بیابان، جنگل‌ها ـ بیشتر از کشورهای دیگر دل او را به دست آورده است. او می‌گوید: «آنجا می‌توانید زندگی خیلی خوبی داشته باشید.»

سودان مهمان‌نواز ولی نابرابر

اما کشوری که توقعاتش را به هم ریخت، سودان بود؛ کشوری که تعداد کمی از غربی‌ها از آن بازدید کرده‌اند. محلی‌ها آدم‌های مهمان‌نوازی بودند که همیشه او را به خوردن چای دعوت می‌کردند. یک بار در  خارطوم، پایتخت کشور، پس از آنکه با یک مرد سودانی آشنا شد، آن مرد از او دعوت کرد تا به خانه‌اش برود. ریگبی می‌گوید: «آن مرد واقعا کلیدهای خانه‌اش را به من داد.»

سودان اهرام بیشتری از مصر دارد و ریگبی از چندتا از آنها دیدن کرد. او خیلی تعجب کرد، وقتی دید سودانی‌ها چقدر به دیدن نقاط توریستی کشورشان، مانند دریای سرخ، علاقمند هستند؛ منظره‌ای نادر در سایر کشورهای آفریقایی.

با همه‌ی اینها، او دریافت که نابرابری میان زن‌ها و مردان در سودان جدی‌تر از جاهای دیگر است. وقتی که در خیابان‌ها راه می‌رفت، هیچ زنی را نمی‌دید. ریگبی می‌گوید: «حتی وقتی که می‌خواهید با زنی دست بدهید، گاهی از این کار امتناع می‌کنند.»

زنان؛ شلاق برای ازدواج

ریگبی از همه دعوت می‌کند تا به اتیوپی سفر کنند، هر چند که دیکتاتوری سخت‌گیرانه‌ای بر آنجا حاکم است و مسافرت در آن می‌تواند دشوار باشد. در دو هفته از چهار ماهی که او در آن کشور گذراند، دولت دسترسی به اینترنت را در تمام کشور محدود ساخته بود، تنها به این دلیل که یک دانشجو تعدادی از سوالات امتحانات را در فضای آنلاین به اشتراک گذاشته بود.

اما این مساله موجب فروکش کردن هیجان او نشد. ریگبی در کوه‌های سمین Semien Mountains در شمال آن کشور پیاده‌روی کرد و به تماشای مراسم سنتی مردمان هامار Hamar پرداخت. زنان برای نشان دادن تعهد خود نسبت به شوهران آینده‌شان، باید ضربات شلاق را تحمل می‌کردند و مردان برای اثبات آنکه شایسته‌ی داشتن همسر هستند، باید از روی گاو‌های نر می‌پریدند.

ریگبی سفر خود را در قاهره‌ی مصر به پایان رساند و می‌گوید که اکنون، نسبت به دو سال پیش که سفرش را آغاز کرد، انسان کاملا متفاوتی شده است.

ریگبی در اینستاگرام می‌نویسد: «من حالا توانایی حرف زدن و رهبری کردن پیدا کرده‌ام و تبدیل به همان مردی شده‌ام که وقتی بچه بودم، آرزویش را داشتم. بیشتر عشق می‌ورزم، از هیچ چیز نفرت ندارم و همه چیز را از دیدگاه‌های مختلف می‌بینم.»

ماریو ریگبی حالا آفریقا را ترک کرده و به کشور خودش کانادا بازگشته است. اما او دارد خود را برای ماجراجویی بعدی آماده می‌کند. او به ما نمی‌گوید چه در سر دارد، اما فقط می‌گوید که از ماجرای پیشین بزرگتر خواهد بود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟