پدرام ناصح پدرام ناصح
مسکن

تجربیات یک وکیل مسکن؛ چه چیزها که در این ۴۳ سال ندیدم

بهروز سامانی بهروز سامانی

بری فیش یک وکیل مسکن است. او بیش از ۴۳ سال در تورنتو با معاملات املاک سر و کار داشته اما از همه این سال‌ها، حرص، طمع و رویاهای فروریخته دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ را به خاطر می‌آورد. داستان‌هایی که توجه او را جلب می‌کنند درباره افرادی هستند که در بازار مسکن سرمایه گذاری کرده‌اند اما هیچ وقت نتوانسته‌اند ضررها را جبران کنند و در نتیجه همه چیز را از دست داده‌اند. او سال‌هایی را به یاد می‌آورد که بازار به سرعت رو به افزایش قیمت بود و بعد رکودی را به یاد می‌آورد که باعث شد خیلی‌ها همه زندگی خود را از دست بدهند. هر چند او نسبت به شرایط امروز بازار مسکن ناامید نیست اما نمی‌تواند به این راحتی‌ها مراجعانی را فراموش کند که در شرایط سخت بازار مسکن حتی برای پرداخت حق‌الوکاله خود نیز با مشکل روبرو می‌شدند. تجربیات او را در این چهار دهه می‌خوانیم.

بری می‌گوید: «در ۴۳ سال کار وکالت، پستی و بلندی‌های بسیاری دیده‌ام اما سال ۱۹۸۷ را به خاطر افزایش چشمگیر قیمت‌ها هرگز فراموش نمی‌کنم. افرادی بودند که تصورات و فرضیه‌هایشان بسیار خام بود. چیزی که همیشه در خاطرم می‌ماند چگونگی ورشکستگی آنهاست. تا قبل از اواخر سال ۱۹۸۹ باید مدت زمان زیادی صبر می‌کردی تا معامله‌ای صورت بگیرد و تا قبل از دهه ۱۹۹۰ این امر بسیار چشمگیر شد. مردم نمی‌توانستند پول در بیاورند. معاملاتی که از قطعی بودنشان اطمینان داشتی انجام نمی‌شدند چرا که پول پیشی وجود نداشت. می‌توانم بگویم تا قبل از سال ۱۹۹۵ خریداران نسبت به انجام تمام معامله‌هایی که برای انجامش به من مراجعه می‌کردند نامطمئن بودند. شرایط تا این حد بد بود.»

او روزهایی را به یاد می‌آورد که خریداران حتی توان پرداخت حق‌الوکاله را هم نداشتند: «یادم می‌آید خانمی وارد شد و مشاوره حقوقی می‌خواست. پاکت نامه‌ای را محکم به سینه‌اش چسبانده بود. می‌خواست بداند که من چقدر دستمزد می‌گیرم. گفتم ۷۵ دلار و او درخواست کرد که اگر می‌توانم مبلغ را پایین‌تر بیاورم. اینکه یک نفر انقدر در مورد قیمت نگران باشد برایم عجیب بود. می‌خواستم داخل پاکت نامه را ببینم. چیزی که او در دستانش داشت حکم تخلیه خانه بود؛ از طرف دیوان عالی.»

داستان آدم‌ها در فراز و فرود بازار مسکن

داستانی که بری روایت می‌کند می‌تواند ما را با بخشی از واقعیت اسف‌بار اقتصادی آن سال‌ها آشنا کند.

او ادامه می‌دهد: «همسر آن زن برای بیزینس، خانه را در گرو بانک گذاشته و او نیز با این امر موافقت کرده بود. بیزینس همسرش شکست خورد. پولی برای پرداخت به بانک وجود نداشت و بنابراین بانک هم خانه را فروخته بود. تنها کاری که می‌توانستم انجام دهم این بود که برای آن خانم یک مهلت ۱۲۰ روزه دیگر بگیرم تا بتواند خانه دیگری برای خودش پیدا کند.»

او یک پدیده دیگر را هم به یاد دارد: فروشندگانی که ناگهان با افزایش قیمت شدید خانه‌های خود روبرو می‌شدند و سعی می‌کردند قراردادهای فروش را لغو کنند. این اتفاق در تورنتو و نکوور این روزها هم می‌افتد.

بری می‌گوید: «فروشندگانی بودند که در زمان افزایش نرخ بازار تمایل به فروش نداشتند. بی‌ثباتی بسیاری وجود داشت. یادم می‌آید مراجعه‌کننده‌ای داشتم که می‌خواست سه قطعه زمین بخرد. او قرارداد بسته بود و از زمان امضای قرارداد و بستن آن هر کدام از زمین‌ها ۵۰ هزار دلار افزایش قیمت داشت. یعنی این سه قطعه زمین در مجموع ۱۵۰ هزار دلار گران‌تر شده بود و هنوز هم داشت گران‌تر می‌شد. وکیل فروشنده هم وظیفه داشت به هر قیمتی جلوی بستن قرارداد را بگیرد. یادم می‌آید این موضوع در نهایت به دادگاه کشید.»

بری البته به شرایط سال‌های اخیر بازار مسکن در کانادا بدبین نیست. او می‌گوید: «من وکیلی را هم می‌شناسم که در سال ۲۰۰۰ به نیابت از موکل خود به بازار املاک وارد شد و تا به امروز هم به کارش ادامه داده است. اوضاع برای آنها خیلی هم بد نشده است. خریداران می‌خواهند بخرند، فروشندگان می‌خواهند بفروشند. بازار در حال رشد است؛ یک رشد سازماندهی‌شده. ولی شرایط دهه ۸۰ و ۹۰ بازار مسکن کانادا با همه اینها فرق می‌کند.»

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟