ترودوها؛ پنجاه سال سیاست و نخستوزیری؛ سلام جاستین به دنیای سیاست (قسمت پایانی)
اول ژانویه ۲۰۰۷ – جاستین رازهای خود را برملا میکند
در ادامه گزارشهای تاریخی درباره زندگی سیاسی و خانوادگی جاستین ترودو، در این شماره و در آخرین قسمت از این مطلب به سراغ روزی میرویم که جاستین ترودو اعلام کرد تصمیم گرفته وارد دنیای سیاست شود. شایعهای که سالها بر سر زبانها بود. او بعد از مرگ پدرش، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زیادی انجام داد اما هیچگاه وارد رقابتهای انتخاباتی نشده بود. ابتدای سال ۲۰۰۷ برای اولین بار هفتهنامه مکلینز خبر ورود رسمی او به دنیای سیاست را اعلام کرد و این همان گزارشی است که در آن سالها منتشر شد. در این گزارش با حال و هوای فکری و سیاسی آن روزهای لیبرالها آشنا میشویم و میبینیم که چگونه تصمیمات آنها منجر به پیروزی بزرگ در این روزها شده است.
امیدواریم با دنبال کردن این سلسله گزارشها از زندگی ترودو، بیشتر با پیشینه نخستوزیر کنونی کانادا آشنا شده باشید.
این گزارش را میتوانید در شماره جدید هفتهنامه چاپی آتش بخوانید.
برای دانلود شماره ۱۴ هفتهنامه چاپی آتش اینجا را کلیک کنید.
حدودا یک هفته و نیم بعد از پیروزی استفان دیون، رهبر حزب لیبرال، جرالد باتس مرد دست راست استاندار انتاریود با دوست قدیمی خود جاستین ترودو تماس گرفت.
این دونفر اولین بار در دانشگاه مک گیل، زمانی که مشغول به تحصیل در رشته ادبیات بودند با هم آشنا شدند.
سالها بعد این باتس بود که در نوشتن سخنرانی ترودو برای مراسم ختم پدرش به او کمک کرد؛ سخنرانیای باعث شد نظر لیبرالهای علاقمند به ترودوی پدر، به ترودوی پسر نیز مساعد شود. همچنین باتس بود که برای اولین بار جاستین ترودو را به وزیر آموزش و پرورش آن زمان انتاریو یعنی جرارد کندی معرفی کرد؛ این در واقع سمتی بود که جاستین ترودو تمایل زیادی به آن داشت.
تماس برای تایید خبر
حالا باتس با ترس و لرز با ترودو تماس گرفته بود. ترودو بعد از یک مصاحبه تلفنی فیالبداهه با مکلینز اعلام کرد در انتخابات آینده مجلس کاندیدا خواهد شد. او گفت که این خبر را رسما بعد از کریسمس اعلام خواهد کرد. به نظر میرسد بهتر است او چیز بیشتری نگوید چون تا همین الان هم بیش از حد صحبت کرده است.
اما باتس، نزدیکترین شخص سیاسی قابل اعتماد ترودو، در این باره چیزی نمیدانست. در حقیقت تا چند روز قبل، خود او بود که دیگران را متقاعد میکرد ترودو چنین کاری نخواهد کرد اما حالا خودش هم مطمئن نبود.
عملکرد ترودو در حزب، نشانه اتفاقی جدید بود؛ دست دادنهای بسیار و صرف زمان زیاد برای عکس گرفتن با دوستان لیبرال.
یکی از لیبرالها میگوید: «کار او از این حرفها گذشته است. به هر حال او آستینهایش را بالا زده است.»
ترودو حالا در آستانه ۳۵ سالگی به سر میبرد و به نظر میرسد کاملا درگیر سیاست شده باشد. باتس میگوید: «اگر او واقعا تصمیم خودش را گرفته باشد بدون رایزنیهای معمول آن را انجام میدهد. او برای خودش و به صورت مستقل کار میکند.»
باتس به صورت تلفنی از ترودو پرسیده است که آمدن او به انتخابات حقیقت دارد؟ آیا واقعا میخواهد این کار را انجام دهد؟ ترودو هم جواب داده: بله میخواهم این کار را انجام دهم. ما در مکلینز، تاییدیه این خبر را گرفتیم و بلافاصله از ترودو درخواست یک مصاحبه رسمی کردیم. او هنوز هم خودش کارهای روابطعمومیاش را انجام میدهد. شایعاتی وجود دارد که او برای هر مصاحبه یا سخنرانی ۲۵ هزار دلار دریافت میکند.
ترودو در پاسخ به تماس ما گفت: «گوش کنید. من هنوز تصمیم قطعی نگرفتهام. نمیدانم که در این موقعیت از جان من چه میخواهید و دنبال چه هستید. در حال حاضر چیزی جز شایعات و احتمالات وجود ندارد.»
دوباره با باتس تماس گرفتیم و او مجددا بر صحت این موضوع تاکید کرد که ترودو به او گفته به انتخابات میآید. او اما میگوید: «او تا زمانی که تصمیم قطعیش را نگرفته نمیخواهد این مسئله عمومیت پیدا کند. بین خودمان بماند، من فکر میکنم او آمادگیش را دارد فقط میخواهد زمان اعلان عمومی را با دیون در میان بگذارد تا ببیند که مخالف استراتژیهای حزب نباشد. این مسئله زمان میبرد. او فقط نمیخواهد که این داستان احتمالی، قبل از اینکه آمادگیش را داشته باشد، منتشر شود.»
ترودو که مدت زیادی مرکز در مرکز شایعات و حرف و حدیثها واقع شده بود، بالاخره تصمیم خود را گرفت ولی باز هم خجالتیبازی در میآورد و میگفت: «نه. الان وقتش نیست».
این اتفاق حتی بعد از سیاسیترین ماه زندگیش هم افتاد؛ زمانی که در هفتههای قبل از ائتلاف، تصویر دو دل و مبهم خود را کناری گذاشته بود و واقعا میخواست کاری انجام دهد. او در آن زمان برای حمایت از کندی، مشغول زیر سوال بردن مایکل ایگناتیف شده بود.
حضور در صحنه علیرغم علاقه
ترودو به عنوان یک سیاستمدار جاهطلب و پیشرو، زمان انتخابات از بازی عقب نشینی کرد. او میخواست وانمود کند که تصمیم ورود به انتخابات، تصمیم آسانی نیست و به این راحتیها به دست نمیآید.
مطمئنا ترودو چیزهای زیادی در سر داشت. از ازدواج او با شخصیت تلویزیونی، سوفی گرگویر تنها یک سال و نیم گذشته بود و حالا به فکر بچهدار شدن افتاده بودند. به هر حال او میگوید که انتخابات او را بیش از حد درگیر کرده است.
درست یک روز بعد از آنکه نتایج آرا به نفع دیون اعلام شد، سوفی و ترودو برای شرکت در یک شام خانوادگی به زادگاه او در سنت ادل رفتند. او پیش لورنتیانها برگشته بود ، کسانی که میتوانست به آنها اعتماد کند: «در دنیای سیاست، افرادی که به من علاقه دارند به اندازه افرادی که از من متنفرند، غیر قابل اعتمادند. چرا که هیچ کدام مرا نمیشناسند.»
با وجود تمام عشقها و نفرتها که رسانهها نیز در به وجود آمدن آن بیتاثیر نیستند، ترودو همه احساسات را مهار کرد و توانست آنها را به سمت کاندیدای مورد نظرش یعنی کندی تغییر مسیر دهد. ترودو میگوید: «همانطور که فکرش را میکردم، حمایت زیادی از من صورت گرفت.»
به قول یک روزنامهنگار، در طول انتخابات، روح بزرگ فرزند حزب لیبرال یعنی پیر الیوت ترودو در پس هر عکسی که از جرارد کندی حضور داشت. این در حالی بود که کسی کندی را نمیشناخت.
ترودو معتقد است مذاکره پیرامون کبک در کانادا، یادآور عقیده کوتهفکرانه و عتیقه قرن نوزدهمی است. این ایگناتیف بود که بحث را شروع کرد. ترودو یک معلم دبیرستان فارغالتحصیل رشته جغرافیای محیطی از دانشگاه مکگیل درباره ایگناتیف سخن میگوید؛ مردی که ۲۵ سال از او بزرگتر است و سمت خود در دانشگاه هاروارد را ترک کرده تا بتواند وارد پارلمان شود.
ترودو در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: «او احتمالا باهوش است ولی به احتمال زیاد، هوشمندی لازم را ندارد.»
تیم تبلیغاتی دیون، مصاحبههای او را با اشتیاق دنبال میکرد. ترودو که نسبت به هر کاندیدایی مزیتهایی داشت، همچنان اصرار داشت که در این رقابت طرف هیچکس را نمیگیرد. او به عنوان یک نیروی جوان لیبرال، با همه کاندیداها ملاقات کرده بود. به زودی مشخص شد که او از فدرالیسمی که دیون یک دهه قبل مطرح کرده بود، حمایت میکند؛ زمانی که وزیر امروز بین حکومتی جین کرتین بود.
تیم تبلیغاتی دیون تدارک یک جلسه را با تردود در فرودگاه هیلتون مونترال دادند. یکی از نزدیکان دیون میگوید: «واضح بود که حضور یکی از پسران آقای ترودو در بین ما مایه افتخار است.» زمانی که ترودو در رسانههای عمومی در مورد دیون و کندی صحبت میکرد مشخص بود که جذب دومی شده است؛ کسی که از طریق باتس با او آشنا شده بود.
ترودو به مکلینز میگوید: «قصد نداشتم از کسی طرفداری کنم. بیشتر دوست داشتم عقب بنشینم. اما ناگهان احساس کردم ما به یک بازسازی اساسی احتیاج داریم و من بالاخره این شانس را بهدست آوردم که بتوانم به صدایی که واقعا به آن ایمان داشتم کمکی بکنم.»
دیون در کمپین استیون هارپر در مجلس، که خواهان به رسمیت شناختن ساکنان کبک به عنوان یک ملت در کانادای متحد بود، مشارکت داشت. در حالی که کندی با این مسئله مخالف بود. کندی در گفتگو با مکلینز میگوید: «من شک دارم که صحبت از ملت به میان آمده باشد. به هر حال این مسئله از نکات مهم مذاکره ما نبود.»
جاستین و نه ترودو
ترودو به تیم کندی پیوست. کندی به مکلینز میگوید: «هدف من حضور او این بود که «جاستین» در این تیم حضور داشته باشد نه یک «ترودو».
ناودیپ باینز یکی از اعضای جوان پارلمان و مسئول برنامهریزی تیم انتخاباتی کندی نیز این مسئله را تایید میکند: «میدانید من فکر میکنم که در نهایت این «جاستین» بود که خود را نشان داد و وجهه «ترودویی» او نقش زیادی نداشت. نه صدا و نه چهره او نمیتوانست ترودو نباشد. کندی گفته بود در تیمش ترودو نمیخواهد بلکه جاستین میخواهد. خود ترودو هم میدانست یک سری ویژگیهای خاص دارد که یکی از آنها شهرتش بود؛ همه او را میشناختند.»
آنها میدانستند که شهرت با خجالتی نبودن همراه است. آیا ترودو را وارد صحنه کنند؟ آیا با آمدن او جو گرم میشود؟ موجی از عکاسان وارد صحنه خواهند شد تا ببینند که ترودو دستان کندی را بالا میگیرد یا نه.
هیچ شکی نیست که در روزهای آخر ترودو کمک زیادی به کندی کرد.
یکی از لیبرالها میگفت: «او مثل ماشین کار میکرد تا برای کندی رای جمع کند.» کندی میگوید او نقش یک مشاور را داشت که روابط را پوشش میداد، رای جمع میکرد و حتی در نوشتن سخنرانیها به او کمک میکرد که مسلما بهترین سخنرانیها بود.»
کندی میگوید: «من فکر میکنم علاقه او خالصانه است. او بعضی از فعالیتها را با هزینههای شخصی خودش انجام میداد.» هیچ شکی نیست که ترودو با لیبرالها رابطه خوبی دارد. دومنیک لوبلانک، که خود عضوی از پارلمان و فرزند دولتمرد سابق، ژنرال رومئو لوبلانک است، میگوید: «جاستین فردی با اشتیاق و با انرژی قابل توجه است. انرژی و تحرک او مسری است طوری که یک گروه از اعضای تیم و همه لیبرالها را تحت تاثیر قرار میدهد.»
ترودو تیم کندی را ترغیب کرد تا برای موفقیت او در ائتلاف، تلاش زیادی کنند. در واقع آماندا آلوارو، سخنگوی کندی بیشتر اوقات خود را با ترودو میگذراند تا با کندی. یکی از همان آن زمانهایی که آلوارو همراهش بود دونفر از خبرنگاران مکلینز او را ملاقات کردند. یکی از آنها پرسید: «شما از کجا آمدهاید؟» ترودو این سوال را شوخی تلقی کرد و پاسخ داد: «من در مونترال زندگی میکنم.» خبرنگار گفت: «نه منظورم این است که از چه مراسمی به اینجا آمدهاید؟» ترودو طفره رفت. او نمیدانست باید چه بگوید. به همین خاطر نماینده خود را درگیر کرد و آلوارو را به سمت جمعیت هل داد و در حالی که انگشتش را تکان میداد گفت: «اینها می خواهند بفهمند که آیا من در سخنرانی پال مارتین حضور داشتم یا نه.» آلوارو سرش را تکان داد و گفت: «نه. جاستین ترودو در مراسم سخنرانی مارتین حضور نداشته.» لحن صحبت او مثل کسی بود که میخواهد یک شایعه مزخرف را رد کند.
بنابراین معلوم شد که منظور او از بازسازی، شامل ایجاد روابط حسنه با مارتین، رغیب بزرگ کرتین، دوست صمیمی پدرش نبوده است.
چنین کینهجوییهایی جزوی از سیاستورزی حزبی محسوب میشوند اما ترودو به تازگی کار خود را در مونترال شروع کرده و تجربه چندانی هم ندارد. آیا او در عرصه سیاست دوام میآورد؟
اعضای حزب حرفهای زیادی در مود ترودو میزنند. یکی از لیبرالها میگوید: «اگر میخواهید از جاستین ترودو حمایت کنید باید خیلی مطمئن باشید که او برنده میشود.»
اما وقتی ترودو وارد مجلس شود برای نجات کاناداییها چه کاری خواهد کرد؟ او پشت تلفن، با جملاتی که معلوم است از پیش تعیین شده، در مورد بازسازی محیط زیست صحبت میکند. او همچنین در مورد مصرف بیرویه و یا ارزیابی مجدد روشهای اداره جامعه سخن میگوید.
این سخنان او همانند صحبتهای قبلیش هیجانانگیزند و با اشتیاق و جذابیت خاصی بیان میشوند؛ حتی اگر درک آنها غیرممکن باشد. ترودو، مردی که نمیتواند دهانش را بسته نگه دارد، دوباره وارد صحنه شده است. اهداف سیاسی او چیست؟ نمیتواند بگوید. او تا اینجا هم زیاد گفته است.