جدایی اعظم از پیمان؛ دلم برای فرزندخواندهام تنگ شده است
شماره ۸۴ هفته نامه آتش را از اینجا دانلود کنید
بار اول او را درخیابان دید؛ با صورت کثیف و پیراهن بزرگ مردانهای که تا روی زانوهای پسرک را پوشانده بود. سناش به زور به شش سال می رسید و در چشمهای نگراناش انگار یک دسته گنجشک پرواز میکردند؛ بیهیچ مقصدی. میان ماشینها و آدمهای توی خیابان میچرخید؛ به دنبال گرفتن نگاه محبتآمیزی یا دست نوازشگری. گاهی با ترس چشمهایش را بسته بود و از میان ماشینها عبور کرده بود و هر بار منتظر بود تا با ماشین یا درختی برخورد کرده باشد ولی نکرده بود. به همینشکل هم نخستین بار «اعظم» او را دیده بود. «پیمان» نه خانه داشت نه خانواده. نمیتوانست تا عدد پنج بشمارد و حتی اسم رنگها را هم نمیدانست.
از نگاه اعظم، پیمان، پسری شیرین و باهوش بود و لیاقت زندگی بهتر از کنار خیابان را داشت. همین باعث شد که پیمان را با خودش به خانه ببرد. او می گوید: روزی که پیمان را دیدم با خودم فکر کردم، اگر ما میتوانیم به این پسر کوچولو کمک کنیم و آیندهای خوب برایش بسازیم، چرا نباید چنین کاری بکنیم؟
پنج سال از آن روز گذشته است و اکنون، اعظم و همسرش در کانادا اقامت دائم دارند و پیمان را، که شاگرد اول کلاس و درسخوان است، به فرزندخواندگی پذیرفتهاند. اما یک مشکل نه چندان کوچک پیشآمده است؛ پیمان در ایران گیر کرده است.
اعظم جباری سال ۲۰۱۴ به عنوان نیروی کار ماهر به استان کبک آمد و برای بالا بردن شانس پذیرش خود، زبان فرانسوی یاد گرفت و بلافاصله پس از آن، درخواست اسپانسر شدن برای پیمان را داد.
جدایی بهخاطر فرزندخواندگی
اعظم میگوید دولت فدرال مایل به پذیرفتن این درخواست است، اما به او گفته شده است که بدون «گواهینامه گزینش کبک» یعنی مهر تایید دولت استانی، این کار امکانپذیر نیست.
«امیر خدیر»، نماینده مجمع ملی کبک از حزب «کبکسولیدای» و از حامیان خانم جباری، در یک کنفرانسخبری که به همین دلیل برگزار کرده بود مشکل را اینگونه توصیف کردهاست: «با وجود تلاشهای مکرر برای اصلاح قانون فرزندخواندگی کبک، این استان هنوز فرزندخواندگی کودکان را، در صورتی که یکی از والدین حقیقی آنها زنده باشد و با کودک رابطه داشته باشد، به رسمیت نمیشناسد. این چیزی است که اثبات نادرستی آن در این سوی دنیا دشوار است. علاوه بر این، قوانین کبک با قوانین ایران هماهنگی ندارد. به همین دلیل وزارت مهاجرت کبک به خانم جباری گفته است که نمیتواند برای «پیمان» CSQ (گواهینامه گزینش کبک) صادر کند.»
با وجود این، جباری تسلیم نشده است و تلاشهای خود را برای آوردن پیمان به کانادا ادامه میدهد. به اعظم مهلت دادهاند که CSQ»»(گواهینامه گزینش کبک) را به وزارت فدرال مهاجرت تحویل دهد. جباری هم از «کاتلین ویل» وزیر مهاجرت کبک که او نیز نماینده مجمع ملی کبک در «N.D.G» است درخواست صدور CSQ بر اساس دلایل «انساندوستانه» کرده است. ولی هنوز امکان صحبت کردن با «کاتلین ویل» برای اظهار نظر در این خصوص فراهم نشده است.
جباری میگوید: «بزرگترین مساله این است که پسر من دیگر خسته شده؛ او هر روز از من میپرسد: “فقط به من بگو، من کی پیش شما به کانادا میآیم؟” در ایران سه سال طول کشید تا توانستم او را به فرزندخواندگی قبول کنم. اما هرگز فکر نمیکردم که در کانادا هم با مشکل مواجه بشوم.»
قانون منسوخ ولی اثرگذار
«سپیده بهرامی»، دختر اعظم، که اکنون دانشجوی رشته حسابداری در «دانشگاه کنکوردیا» است، میگوید ساعتها از طریق اسکایپ با پیمان حرف میزند.
بهرامی میگوید: «ما مدت زمانی طولانی است که منتظر برادرم بودهایم؛ من واقعا دلم برایش تنگ شده است. ما در کشوری زندگی میکنیم که از حقوق بشر حمایت میکند و پناهجویان و اقشار آسیبپذیر را میپذیرد. پس چرا برادر من را تاکنون نپذیرفتهاند؟»
آنها بر این باورند که صدور CSQ ویژه، با عنوان یک کار انساندوستانه برای پیمان خارج از اختیارات «کاتلینویل» نیست و او امکان انجام این کار را به عنوان یک مورد ویژه دارد.
خدیر میگوید یک نظر همگانی در این خصوص وجود دارد که قانون قدیمی و منسوخ شده فرزندخواندگی کبک در هر صورت باید مورد اصلاح واقع شود، اما هر بار که لایحهای ارائه شده ناکام مانده است.
برای مثال در سال ۲۰۱۶ وزیر فعلی دادگستری، «استفانی والی»، پیشنهاد اصلاحیهای بر قانون داد که به موجب آن به کودکی که به فرزندخواندگی پذیرفته میشود اجازه داده میشد با والدین حقیقی خود رابطهای «با معنی» داشته باشد.
خدیر میگوید این خانوادهها نباید صرفا به دلیل اینکه بتوانند با هم زندگی کنند ناچار به نقل مکان به استانی دیگر باشند.
خدیر میگوید: «آنها پیش از، این مدتها جدا از هم زندگی کردهاند. ما نباید مهاجرانی را که پذیرفتهایم از دست بدهیم.»
جباری به کمک خدیر، نامههایی به وایل، والی و ژانمارک فورنیه، رهبر دولت در پارلمان، نوشتهاست تا از جانب او در این پرونده میانجیگری کنند.
در همین حال شوهر او به ایران برگشته است تا مراقب پیمان باشد، و منتظر به ثمر رسیدن تلاشهای خانواده برای انتقال پیمان از ایران به کانادا هستند.