پدرام ناصح پدرام ناصح
حوادث

خانم دندانپزشک ایرانی؛ زندگی در کانادا – اسیدپاشی در تهران

بهروز سامانی بهروز سامانی

زنی که یکشنبه این هفته در تهران به روی خاله ۶۳ ساله خود اسید پاشیده بود و پس از دستگیری گفته بود که دندانپزشک بوده و در کانادا زندگی می‌کرده بالاخره پس از ۷۲ ساعت سکوت چهارشنبه صبح لب به سخن گشود و دلیل این کار خود را توضیح داد.

خانم و. آ ۴۲ ساله است و ساعت دو بعدازظهر یکشنبه به در خانه خاله‌اش رفته بود و به صورت و پای او اسید پاشیده بود. قربانی این اسیدپاشی خانم ع. گ. در بیمارستان بستری شد و متهم هم ساعتی بعد در حالی که داشت سوار اتومبیلش می‌شد دستگیر شد. او پس از دستگیری خیلی زود اعتراف کرد که این کار را کرده و قصد داشته تا به فرودگاه برود.

متهم که در وضعیت بحرانی روحی قرار داشت حاضر نبود توضیح دهد چرا این کار را کرده و فقط گفته بود که دندانپزشک است و در کانادا زندگی می‌کرده و داشته به فرودگاه می‌رفته تا برای همیشه به کانادا برگردد. او گفته بود: «در مورد انگیزه‌ام نمی‌خواهم حرفی بزنم. من اختلاف شدیدی با خاله‌ام داشتم و پس از پرس‌وجو فهمیدم اسیدپاشی مجازات سنگینی ندارد. این کار را کردم و قرار بود امشب به کانادا سفر کنم و دیگر برنگردم که دستگیر شدم.»

پایان سکوت

سکوت متهم ادامه داشت تا صبح چهارشنبه که تصمیم گرفت سکوت خود را بشکند. او در برابر قاضی پرونده گفت: «من دندانپزشک بودم و در ونکوور کانادا زندگی می‌کردم. ده سال پیش از شوهرم جدا شدم و دو سال بعد هم به‌خاطر افسردگی شدید کارم را رها کردم. چندی پیش با بازگشت دوباره بیماری‌ام به ایران برگشتم و در خانه‌ پدرم در خیابان برزیل زندگی می‌کردم.»

چرا اسید پاشیدم

او درباره‌ی اسیدپاشی به قاضی گفت: «پدر و مادر من خیلی به این خاله‌ام محبت داشتند و من تحمل آن را نداشتم. من همیشه به او حسادت می‌کردم و این بود که تصمیم گرفتم با این کار کینه‌ام را به او خالی کنم. ما و خاله‌ام در یک ساختمان زندگی می‌کردیم. ما، یعنی من وپدر و مادرم طبقه اول هستیم و خاله‌ام در طبقه دوم. چند روز بود که پدر و مادرم مسافرت رفته بودند و تا چند روز بعد هم برنمی‌گشتند این بود که تصمیم را عملی کنم. رفتم از ناصر خسرو پنج هزار تومان اسید خریدم، بعد ساعت دوی بعدازظهر با یک ظرف ماست که داخلش اسید بود به در خانه خاله‌ام رفتم، وقتی در را باز کرد برای اینکه اسید روی خودم نریزد چند قدم عقب‌تر رفتم و اسید را روی صورت و پای خاله‌ام ریختم.»

او درباره قصد فرار خود و نحوه دستگیری‌اش گفت: «بعد از اینکه اسید را ریختم، رفتم خانه خودمان در طبقه پایین مانتویم را پوشیدم و شالم را سرم کردم و از خانه خارج شدم. دم در دو مأمور موتورسوار پلیس را  دیدم و چون آنها نمی‌دانستند اسیدپاشی کار من بوده، من به‌راحتی از خانه خارج شدم و پشت فرمان خودرویم نشستم که متوجه شدم موتور پلیس جلوی خودرویم است و نمی‌توانم خودرویم را به حرکت درآورم، خواستم پیاده شوم و پیاده بروم که دستگیر شدم. من می‌خواستم بروم  فرودگاه تا برای همیشه به کانادا برگردم.»

متهم هم اکنون بازداشت است و تحقیقات قضایی و بازجویی از او و نیز خانواده او در جریان است تا با روشن شدن حقیقت، مراحل قانونی طی شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟