خودکشی دختر ۹ ساله مهاجر از دست همکلاسیهایش در کلگری
حتی اگر به مدرسهی دیگری هم بروی، هیچکس تو را دوست نخواهد داشت. نه بچهها و نه معلمها. هر جا بروی وضع همین است و بهتر است خودت را بکشی
روزی که خانواده ۹ نفره عارف الشطیوی و همسرش نصرت عبدالرحمان وارد خاک کانادا شدند، خوشحال بودند که سالها رنج زندگی در چادرهای صحرایی نمور در کشورهای همسایه وطن خویش به پایان رسیده و حالا دیگر آنها از کابوس بمبارانها و کشتارها در امان هستند.
آنها سه سال پیش به عنوان پناهجویان تحت حمایت دولت، به کانادا آمده بودند و آیندهای روشن را در پیش روی خود و هفت فرزندشان میدیدند.
روزی که امل برای نخستین بار به مدرسه رفت
از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید، دیگر قرار نبود در چادرهای صحرایی که هر آن با صدای آژیر خطر همراه میشد درس بخواند.
اما این خوشحالی زیاد دوام نیافت. هر روز که امل از مدرسه میآمد، غصهای در چشمهای عسلی او موج میزد. حتی دیگر دوست نداشت به مدرسه برود. مدتی بعد به مادرش گفت که تعدادی از بچهها در مدرسه او را اذیت میکنند.
روز ششم مارچ، چهار روز پس از آنکه مدرسه امل را تغییر دادند، پدر که به خانه آمد چیزی را دید که هرگز گمان نمیکرد روزی شاهد آن باشد.
در مدرسه امل در کلگری چه اتفاقی افتاده بود؟ بچهها به او چه میگفتند؟ پدر و مادر امل چکار کردند؟
همه اینها را در مطلبی میخوانید که خبرنگار آتش بر اساس گزارشهای گلوبال نیوز و تورنتو استار تهیه کرده است.
امیدهای یک خانوادهی پناهجوی سوری برای داشتن یک زندگی بهتر در کانادا، اکنون بر باد رفته است، چرا که دختر ۹ سالهی آنها، خودکشی کرده و جان خود را از دست داده است.
عارف الشطیوی روز ششم مارچ هنگامی که به خانه آمد، پیکر بیجان دخترش امل را در رختخوابش پیدا کرد.
آنها که اکنون دیگر فقط خانوادهای هشت نفره هستند، هنوز در شوک و درد ناشی از این تراژدی به سر میبرند.
این خانواده سه سال پیش، از جنگ داخلی در کشور سوریه و بمبهایی که به توصیف خودشان بر خانهی آنها فرود میآمد، گریختند و به عنوان پناهجویان تحت حمایت دولت، به کانادا آمدند.
اما آرامشی که آنها در کانادا یافتند، اکنون جای خود را به ضربهی روحی بزرگتری داده است.
هر روز تحقیر در مدرسه
این خانواده میگویند امل با حالتی پریشان از مدرسه برگشته بود و گفته بود که او را تحقیر کردهاند (was being bullied).
الشطیوی که هنوز به زبان انگلیسی مسلط نیست از طریق یک مترجم میگوید: «همیشه او را در مدرسه تحقیر میکردند و به او میگفتند که تو زشت هستی، تو خوشگل نیستی.»
نصرت عبدالرحمان، مادر امل، نیز از طریق مترجم میگوید: «دو هفته پیش، قبل از آنکه مدرسهاش را عوض کنیم، بچهها به او گفته بودند که حتی اگر به مدرسهی دیگری هم بروی، هیچکس تو را دوست نخواهد داشت. نه بچهها و نه معلمها. هر جا بروی وضع همین است و بهتر است خودت را بکشی.»
به گفته آنها تعدادی از بچههای مدرسه هر روز او را تحقیر میکردند و به او میگفتند که تو زشت هستی، احمق هستی. امل مدرسهاش را با شور و عشق آغاز کرده بود ولی پس از مدتی هر روز که از مدرسه میآمد افسرده و دلشکسته بود.
پدر و مادر مدرسه امل را تغییر دادند، اما چهار روز بعد فاجعه اتفاق افتاد.
پلیس در روز مرگ امل در خانهی آنها حاضر شد، اما میگوید پس از انجام دهها مصاحبه با شاهدان و افراد مطلع، شواهدی کافی برای شروع تحقیقات کیفری دربارهی ادعاهای تحقیر (bullying) وجود ندارد.
این زوج میگویند نگرانیهای خود را به مدرسهی دخترشان در کلگری اطلاع داده بودند، ولی امل هرگز کمکی را که بدان نیاز داشت، دریافت نکرد.
هیات آموزی کلگری: ما هیچ نشانهای پیدا نکردهایم
هیات آموزش کلگری، در بیانیهای که از طریق ایمیل به گلوبالنیوز فرستاده است، میگوید در تحقیقات، «هیچ نشانهای از bullying یافت نشده و هیچ نگرانیای نیز به اطلاع مدرسه نرسیده بوده است.»
این هیات میگوید: «دفتر این منطقه همکاری نزدیکی با مدیریت مدرسه داشته است، تا اطلاعات لازم را دربارهی معلمان، کارکنان و دانشآموزان گرد آورده و دریابد که آیا نگرانیها یا مسائلی در این ارتباط وجود داشته است یا خیر.»
این حادثهی تراژیک بار سنگینی بر قلب و ذهن کسانی گذاشته است، که خود را وقف کمک به تازهواردان برای انطباق با محیط جدید کردهاند.
حیدر حسین، مدیرعامل سازمان خدمات مهاجرت در کلگری، میگوید: «حتی نمیتوانم حادثهی غمانگیزی را که آنها تجربه کردهاند، تصورکنم. اینکه به کشور دیگری پناه ببری و بعد چنین حادثهای برایت اتفاق بیفتد؛ حتی کلماتی برای توصیف آن پیدا نمیکنم.»
خدمات دولتی برای مشکلات مهاجران
صدها برنامه در کلگری برای تازهواردان وجود دارد، که بسیاری از آنها ویژهی کودکان است. اما بر اساس یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۷، که با حمایت مالی دولت فدرال صورت گرفت، تنها حدود نیمی از افراد واجد شرایط به این برنامهها دسترسی دارند، یا اصلا از وجود آنها مطلع هستند.
والدین امل به هیچ سازمان ویژهی تازهواردان، به منظور کمک گرفتن برای دخترشان، مراجعه نکردهاند.
حسین میگوید سازمان خدمات مهاجرتی کلگری در تلاش است تا دریابد که چرا این دختر کوچک، توجهی را به خود جلب نکرد.
حسین میگوید: «این واقعه ما را تحت تاثیر قرار داده است. اصلا ما به همین دلیل است که مشغول به این کار هستیم. ۱۴۱ کارمند ما به این دلیل هر روز صبح از رختخواب برمیخیزند و به سر کارهایشان میروند. همکاران ما در این بخش، با شور و حرارت به کار خود میپردازند، چرا که ما میخواهیم از وقوع چنین موقعیتهایی جلوگیری کنیم. همین که بتوانیم به همهی واقعیتها دسترسی پیدا کنیم، میتوانیم نگاه کنیم و ببینیم که چه کاری برای بهبود این وضعیت از دستمان بر میآید.»
سام نامورا، که از نزدیک با پناهجویان سوری جدید کار میکند، همین نگرانی را ابراز میکند. او میگوید شکایت بچهها از bullying غیرمعمول نیست، اما او هرگز تصور نمیکرده است که روزی قضیهای از این دست، به جایی برسد که کسی دست به خودکشی بزند.
او میگوید بچههای مهاجر، به دلیل مسائلی مانند موانع زبانی و تطبیقپذیری با فرهنگ جدید، با دشواریهای بیشتری برای هماهنگ ساختن خود مواجه هستند.
نامورا میگوید: «ما به عنوان کسانی که از جهتی یک کامیونیتی به شمار میآییم، خود را در مورد این حادثه مسئول میدانیم. به ویژه آنکه، اگر این افراد نمیدانند چگونه با سیستم برخورد داشته باشند، این را نیز نمیدانند که میتوانند به مدرسه بروند و شکایت کنند.»
این خانواده داغدار هفتهای یک بار مشاوره دریافت میکنند و تک تک خاطرات امل عزیز خود را با خود یادآوری میکنند.