تجربه یک خانواده کانادایی در آموزش مالی به کودکشان؛ داستان قوطیهای لوکا کوچولو
خیلی از پدرها و مادرها دوست دارند بچههایشان وقتی بزرگ میشوند بتوانند مدیریت مالی خوبی داشته باشند. هر چند ممکن است خود آنها این مهارتها را در کودکی نیاموخته باشند اما برای یاد دادن آن به فرزندانشان، فرصت را از دست نمیدهند. هانا و مایکل، مادر و پدر لوکا هستند و در این مطلب تعریف میکنند که چگونه توانستهاند به بچههایشان در مورد مسایل مربوط به مدیریت مالی زندگی شخصی آموزش بدهند. آنها میدانند اگر این آموزشها وجود نداشته باشد، بچهها در بزرگسالی با عادتهای بدی زندگی خواهند کرد.
با داستان آنها بیشتر آشنا میشویم.
در سپتامبر وقتی پسر بزرگمان لوکا به آمادگی رفت، ما تصمیم گرفتیم برنامهی «چهار قوطی» را برای او پیاده کردیم. وقتی ایدهی چهار قوطی یعنی بخشش، پسانداز، تفریح و اهداف را برایش توضیح دادیم، به نظرش عالی آمد. او میبایست پولهای خود را در این چهار قوطی پسانداز میکرد. لوکا فورا هدف خود را تعیین کرد؛ داشتن یک اسباببازی لگوی ایستگاه آتشنشانی، که ۱۲۰ دلار قیمت داشت و برای او پول زیادی بود.
ایدهی مدیریت پول و تقسیم کردن آن برای لوکا خیلی جالب بود؛ البته بجز قوطی بخشش. قبول کردن اینکه باید قسمتی از پولهایش را به آدم دیگری بدهد که احتیاج بیشتری دارد برای لوکا چندان آسان نبود.
در جشن هالووین، مدرسه به هرکدام از بچهها یک جعبه داد تا برای بیمارستان اطفال مونترال پول جمع کنند. لوکا تصمیم گرفت که قوطی بخشش خودش را خالی کند و پولهایش را در جعبهی مدرسه بریزد. او واقعا از اینکه میتوانست به بچههای مریض کمک کند خوشحال بود. خبر کمک کردن لوکا با پول خودش به بیمارستان خیلی زود پخش شد و از طرف مدرسه بهخاطر سخاوتمندیش از او قدردانی کردند. او خیلی احساس غرور میکرد و همینطور هم ما.
یادم میآید یک بار سیستم تقسیم پول را برای مسئول برنامهی کمک به بیمارستان تعریف کردم و او از من خواست که یک عکس از لوکا و قوطیهایش به او بدهم. این عکس به همراه یک توضیح مختصر از سیستم قوطیها در خبرنامهی ماهانهی مدرسه چاپ شد.
لوکا با دیدن عکس خودش در خبرنامه متوجه اهمیت قوطی بخشش و کاری که کرده بود شد و دیگر دربارهی ریختن پول در آن هیچ تردیدی نداشت. حالا بعد از گذشت فقط سه ماه این کار برایش عادت شده است. همچنین لوکا به کمک قوطی تفریح که هیچوقت از آن خرج نکرده، قوطی اهداف و کادوهای تولدی که قوطیهایش را حسابی پر و پیمان کرد، به زودی خواهد توانست ایستگاه آتشنشانیش را بخرد.