دور دنیا به یاد مادری که بهآرزویش نرسید
هفتهنامه چاپی آتش در بخش «یک داستان واقعی» این هفته خود، داستان سفر مردی را روایت میکند که به همراه دو پسرش، دور دنیا را سفر میکنند تا یاد همسر و مادرشان را زنده نگه دارند.
برای دانلود فایل پیدیاف بخش «یک داستان واقعی» اینجا را کلیک کنید.
سفر دور دنیا میتواند یکی از خاطرهانگیزترین سفرهای هر کسی باشد، اما در این شماره میخواهیم برایتان از سفری بنویسیم که کمی با بقیه سفرهای دور دنیا فرق دارد. این هفته سراغ پدر و فرزندانی رفتهایم که با یاد همسر و مادرشان، دور دنیا را سفر کردهاند و حالا دوباره به خانهشان در تورنتو باز گشتهاند.
آغاز سفر
جیسون پیرسون که به همراه دو پسرش در تورنتو زندگی میکند، این سفر پرماجرا را از همین شهر آغاز کرد.
جیسون برای اینکه داستانهای این سفر را برای همیشه جاودانه کند، خاطرات و عکسهای آن را در وبلاگی به نام «زیرا ما میتوانیم» نوشته است تا دیگر اعضای خانواده و دوستان خود را هم با این سفر همراه کرده باشد.
سفر این مرد ۴۲ ساله به همراه دو پسرش سالیوان ۱۱ ساله و مکس ۷ ساله جذاب و خواندنی است: «ما برای این سفر از بیست کشور گذشتیم: نیوزلند، کرواسی، تایلند ایتالیا و چند کشور آفریقایی.»
آرزوی مادر
سفر دور دنیا همیشه آرزویی بود که جیسون و همسر فقیدش جین آرزو داشتند با بچهها به آن بروند. اما شرایط به گونهای پیش نرفت که جین به این آرزو برسد. او یک بار چنین تجربه جالبی را با پدر و مادرش داشت؛ وقتی که ده سالش بود با آنها به سفر دور دنیا رفته بود.
وقتی که جین از دنیا رفت، سالیوان چهار ساله بود و مکس فقط یک سال داشت. جیسون به نویسنده روزنامه تورنتو استار میگوید: «ما همیشه با جین درباره این آرزو صحبت میکردیم و دوست داشتیم بچههایمان همان تجربهای را که جین داشت، داشته باشند.»
تجربه دنیاگردی
جیسون که معلم مدرسه است میگوید: «قبل از شروع این سفر، دلواپس و نگران بودم. خیلی کار سختی بود که همه چیز را هماهنگ کنم و با دو پسرم به سفر بروم. من شغل تماموقت داشتم و باید تمام جاهایی را که باید در آن سکونت میکردیم را رزرو میکردم. قبل از اینکه سفر شروع شود، صد در صد برای آن آماده نبودم. البته بعد از درگذشت همسرم این وضعیت همیشه وجود داشت و هیچ وقت نتوانستم برای هیچ کاری کاملا آماده باشم.»
مکس در حالی که کنار پدرش نشسته و به او تکیه داده از جاذبههای این سفر میگوید: «به نظرم نیوزلند یکی از بهترین جاهایی بود که در این سفر رفتیم. من در آنجا پسرعمویم را دیدم و خیلی خوش گذشت. کاستاریکا هم خیلی جالب بود.»
سالیوان اما نظر دیگری دارد. از نظر او دیواره بزرگ مرجانی در استرالیا و طبیعت آفریقا جزو دیدنیترین چیزهای این سفر بوده است.
جیسون میگوید در کنار همه خوشیها و در کنار هم بودنها ناراحت بودم که چرا جین با ما نیست تا با هم از این سفر لذت ببریم.
داستان عاشقانه جین و جیسون
اولین باری که جیسون و جین یکدیگر را دیدند، هر دو ۱۲ ساله بودند: «خانواده هر دوی ما تازه به گوئلف آمده بود. من و جین دو دانشآموز جدید کلاس بودیم.» آنها از سیزده سالگی با هم دوست شدند و در سال ۲۰۰۳ با هم ازدواج کردند. سال ۲۰۰۷ بود که آنها فهمیدند جین سرطان پستان دارد. او در سال ۲۰۰۸ برای همیشه همسر و دو فرزندش را تنها گذاشت. سالیوان در طول این سفر، کفشهای کودکی مادرش را پوشیده بود تا واقعا پا به پای او دنیا را ببیند. دنیایی که مادرش سالها پیش دور آن را گشته بود و آرزو داشت کودکانش نیز این سفر را تجربه کنند؛ آرزویی که حالا به حقیقت پیوسته است.