زندگی بدون کابوس بدهی
پنج سال پیش بود و من دختری مجرد بودم که در شهر زندگی میکردم. موجودی کارت اعتباریم هشت دلار بود و باید تا آخر هفته با آن سر میکردم. جمعه حقوق میگرفتم. نه غذایی داشتم نه پولی. به بدترین نقطه زندگیم رسیده بودم و بالاخره آمادگی این را پیدا کردم که یک تصمیم مهم بگیرم.
این مطلب را میتوانید در شماره ۲۶ هفتهنامه چاپی آتش بخوانید. لینک دانلود
من آن روزها با یک line of credit به مبلغ ۲۲ هزار دلار شروع کردم؛ به اضافه بدهیهایی که بهخاطر کارتهای اعتباریم داشتم.
آن line of credit را تبدیل به یک حساب وام شخصی (personal loan) کردم تا نتوانم مرتبا از آن پول دربیاورم. کارتهای اعتباریام را هم یکی کردم، همه حسابهایم را بستم و فقط یک کردیت کارت نگه داشتم، آن هم با سقف برداشت خیلی پایینتر.
با پول نقد زندگی کردم، فقط آنچه میتوانستم خرج میکردم و خیلی تغییرها در زندگیم به وجود آوردم. بدون تلفن همراه با ارزانترین اینترنت ممکن، بدون تلویزیون کابلی، بدون رنگ کردن مو، بدون لباس جدید، با حداقل هزینه برای شام و نوشیدنی و با رفتن سر کار با دوچرخه برای اینکه مجبور به خرید بلیت اتوبوس نباشم.
ضمن اینکه این برنامه جدید زندگیم را به اطلاع دوستان و خانوادهام رساندم تا بتوانند من را حمایت کنند و اگر در مراسم یا مهمانیها شرکت نکردم وضعیتم را درک کنند.
خبر هیجانانگیز این است که حالا در بانک ۱۷ هزار دلار پسانداز دارم. منتظر لحظهای هستم که این عدد به ۲۲ هزار دلار برسد؛ دقیقا مبلغی که روزگاری بدهی داشتم.
در طول این سالها چند نوع حساب باز کردهام، مانند حساب پسانداز بازنشستگی، حساب معاف از مالیات، حساب هزینههای اضطراری. این حسابها به من این امکان را داده است تا برای آیندهام پسانداز داشته باشم، در عین حال که هزینههای یک مسافرت، یک کامپیوتر و یک دوچرخه عالی را هم پرداخت کردهام.
این حرف درست است که میتوانید همه چیز داشته باشید، اما قدم به قدم! حالا من بهتر میتوانم اولویتبندی کنم که چه چیزی در زندگیام مهمتر است و پول چه نقشی باید در تصمیمهایم داشته باشد.