پدرام ناصح پدرام ناصح
داستان زندگیروز های زندگیزندگی در کانادامهاجرت

سه دهه جراحی بیماران؛ از غنا تا تورنتو

بهروز سامانی بهروز سامانی

آفی فیشر جولیتو، در آخرین سال دهه هفتم زندگی خود، چشم از جهان فروبست؛ جراحی که به بیمارانش عشق می‌ورزید و با آنها مهربان بود. او در غنا به دنیا آمده بود و پس از مهاجرت به کانادا، مدارج ترقی در رشته پزشکی را پله پله طی کرد و بیش از سه دهه در بیمارستان میسیساگا مشغول به فعالیت بود. بیماران و بستگان آنها او را به خاطر مهربانی و سخت‌کوشی‌اش به یاد دارند. با این مرد بیشتر آشنا می‌شویم.

آفی فیشر جولیتو، در آخرین سال دهه هفتم زندگی خود، چشم از جهان فروبست؛ جراحی که به بیمارانش عشق می‌ورزید و با آنها مهربان بود. او در غنا به دنیا آمده بود و پس از مهاجرت به کانادا، مدارج ترقی در رشته پزشکی را پله پله طی کرد و بیش از سه دهه در بیمارستان میسیساگا مشغول به فعالیت بود. بیماران و بستگان آنها او را به خاطر مهربانی و سخت‌کوشی‌اش به یاد دارند. با این مرد بیشتر آشنا می‌شویم.

جولیتو در غنا متولد شد، در دانشگاه مک‌گیل پزشکی خواند و سه دهه از زندگی‌اش را در بیمارستان میسیساگا صرف خدمت به بیماران کرد. در سال ۱۹۹۲، تام میلاکوویک پس از آنکه یک روز طولانی را همراه با مادرش در بیمارستان گذراند، به صورت تصادفی جراح مادرش، آفی جولیتو، را در کافی شاپ بیمارستان دید. جولیتو مشغول خوردن سیب بود. میلاکوویک هم تصمیم گرفت یکی بخرد. طعم سیب افتضاح بود. از نظر میلاکوویک عادلانه نبود که یک جراح زبردست که حداقل طی ۱۲ ساعت گذشته در بیمارستان بوده است، چنین سیب بی‌کیفیتی را در کافی شاپ بخورد.

از آن زمان به بعد، ملاکوویک شخصا صندوق صندوق از سیب‌های سرخ و خوشمزه‌ی مزرعه برادر همسرش در گریمسبای را برای جولیتو می‌آورد.

پزشکی برای همه خانواده

دو سال پیش از آن، میلاکوویک مادر هشتاد ساله‌اش را به بیمارستانی که بعدها با نام میسیساگا شناخته شد آورده بود. مادرش دچار سوءهاضمه شده بود و وزن کم می‌کرد. پرستار از میلاکوویک درخواست کرد که اتاق معاینه را ترک کند. برای پرستار اصلا مهم نبود زنی که قبلا سکته مغزی کرده است نیاز دارد که پسرش کنارش باشد.

جولیتو این را درک می‌کرد. به میلاکوویک گفت که در اتاق بماند و سپس دستش را روی شانه‌ی بیمارش گذاشت و به مادرش گفت: «نگران نباش مولی، حالت را خوب می‌کنیم». میلاکوویک می‌گوید: «او یکی از مهربان‌ترین انسان‌هایی است که تا به حال دیده‌ام. خیلی سریع اعتماد ما را جلب کرد».

یک هفته پس از آنکه جولیتو مادر میلاکوویک را جراحی کرد، مشخص شد که میلاکوویک سرطان روده دارد. او جولیتو را به عنوان پزشک معالجش انتخاب کرد. در سال‌های بعد جولیتو همسر میلاکوویک و تعدادی از دوستان و اقوامشان را نیز جراحی کرد.

مرد سخت‌کوش و خستگی‌ناپذیر

این دکتر مهربان یکم مارس در ۶۹ سالگی به دلیل ابتلا به بیماری آمیلوئید مغزی در بیمارستان تریلیوم درگذشت؛ بیمارستانی که سه دهه آخر عمرش را در آن سپری کرد. جولیتو ساعات کاری طولانی داشت و اغلب در نیمه‌های شب برای موارد اورژانسی به بیمارستان می‌رفت. خوشبختانه خانه‌ی او ۱۰ دقیقه با بیمارستان فاصله داشت.

زمانی که میلاکوویک برای مراقبت‌های پس از عملش در سال ۱۹۹۰ در بیمارستان بود، می‌دید که جولیتو ساعت پنج صبح بالای سر بیماران می‌رود.

تولد در غنا، پیشرفت در کانادا

آفی فلیشر جولیتو در سال ۱۹۴۶ در آکرا، غنا متولد شد و فرزند ارشد یک خانواده هشت نفره بود. خواهرش ایلین راسل می‌گوید جولیتو در زمان کودکی بسیار درس‌خوان بود. ایلین تنها عضوی از خانواده بود که جولیتو او را برای زندگی در کانادا متقاعد کرد. جولیتو به مدرسه اکیموتا (مدرسه غیرانتفاعی معتبری در آکا) رفت و در سال ۱۹۶۶ پس از دریافت بورسیه تحصیلی از دانشگاه مک گیل به مونترال آمد. او پس از فارغ‌التحصیلی در سال ۱۹۷۳، به تورنتو رفت و به عنوان انترن در بیمارستان سنت میشل مشغول به کار شد.

او بعدها به دانشگاه مک مستر رفت و تخصص‌اش را در جراحی عمومی قفسه سینه گرفت.

وی یک همسر، دو پسر، یک دختر و پنج نوه داشت.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟