پدرام ناصح پدرام ناصح
حوادث

شلیک پلیس به‌سگ خانگی در تهران؛ گزارش تکان‌دهنده‌ای که در تهران اجازه انتشار نیافت

بهروز سامانی بهروز سامانی

تهران، یک بعدازظهر بهاری – اشکان که اخیرا سگ هفت ساله‌اش به خاطر اضافه‌وزن در معرض خطر کبد چرب قرار گرفته، او را به مناطق کوهستانی شهران می‌برد تا با او بازی کند و او را به‌تحرک وادارد.

اما همه چیز آن طور که او فکر می‌کرد پیش نرفت، هوا که تاریک شد اشکان قلاده بابی را بست و به سمت خودرویش برگشت تا به‌خانه برگردند که یک مامور پلیس به‌انها نزدیک شد و بلافاصله با سلاح کمری به سگ شلیک کرد.

گزارشگر روزنامه ایران از این حادثه گزارشی تهیه کرده است که اجازه انتشار در روزنامه را نیافت. مهدی ابراهیمی متن گزارش خود را در صفحه‌اش در فیس‌بوک گذاشت.

Facebook-captureاو در گزارش خود می‌نویسد: ساعت هشت شب پنجشنبه 17 ارديبهشت پسر 26 ساله‌اي با سگ آموزش‌ديده‌اش براي پياده‌روي به ارتفاعات كوهسار شهران رفت تا به سفارش دامپزشك سگش كه بيماري چربي كبد داشت، با پياده‌روي درمان شود.

«اشكان» در حالي كه با سگ هفت ساله‌اش بازي مي‌كرد، با تاريك شدن هوا قلاده سگش را بست و به سمت خودرويش رفت تا به خانه برگردند اما ناگهان حادثه‌اي هولناك وي را شوكه كرد.

اشكان باور نداشت كه «بابي» در مقابل چشمانش، بي‌گناه به دست يكي از مأموران پليس هدف گلوله قرار گرفته و كشته شود.

پسر جوان كه از اين اقدام استوار پليس كلانتري كوهسار متحير مانده بود تلاش كرد تا سگش را نجات دهد اما ديگر كار از كار گذشته بود، چرا كه گلوله مستقيم به گردن سگ خانگي اصابت كرده و او را از پاي درآورده بود.

اشكان كه از اين كار وحشتناك مأمور پليس بشدت متعجب شده بود، به پاسگاه كوهسار رفت و از اين مأمور شكايت كرد.

مهدی ابراهیمی در گزارش خود همچنین به گفتگوی خود با اشکان اشاره کرده و می‌نویسد: پسر 26 ساله در حالي كه مدام گريه مي‌كرد، گفت: همراه سگم كه «بابي» نام داشت، بعد از پياده‌روي و بازي به سمت خودرويم مي‌رفتيم تا به خانه برگرديم، از آنجايي كه اين سگ دچار اضافه وزن و چربي كبد بود، بنا بر نظر دامپزشك معالج‌اش به او رژيم داديم و براي پياده‌روي به كوهسار آمديم تا در ارتفاعات كه هيچ‌كس حضور ندارد كمي او تحرك كند تا دچار بيماري جدي نشود اما در شب حادثه با ناباوري در حالي كه براي رفع عطش به «بابي» آب مي‌دادم و قلاده‌اش را مي‌بستم، يك استوار پليس كه در پاسگاه كوهسار شهران خدمت مي‌كند، با ديدن من و سگم كلت كمري‌اش را درآورد و از فاصله يك متري به گردن «بابي» شليك كرد و سگم روي زمين افتاد.

با اظهارات صاحب سگ، استوار يكم در حضور مأموران بازرسي نيروي پليس ادعا كرد كه اين سگ به او حمله‌ور شده و وي از ترس اقدام به شليك كرده است.

با اظهارات اين مأمور، جسد «بابي» به بيمارستان دامپزشكي پايتخت منتقل شد و دكتر «آل‌داوود» با معاينه سگ مرگ اين حيوان را در اثر شليك گلوله تأييد كرد.

مهدی ابراهیمی با خواهر اشکان هم گفت‌وگو کرده و می‌نویسد: «مليحه عزيزخواني» كه هنوز باور ندارد ديگر سگ‌شان زنده نيست و بي‌گناه كشته شده است، گفت: آذرماه سال 86 «بابي» را در حالي كه شش روز بيشتر نداشت، از يك دستفروش سگ خريديم و به خانه‌مان آورديم و از او نگهداري كرديم. برادرم اشكان به اين سگ رسيدگي مي‌كرد و «بابي» را آموزش مي‌داد، سگمان كاملاً زير نظر دامپزشك بود. در هر دوره واكسن‌اش را مي‌زديم، سگي بي‌آزار و اجتماعي كه هيچ‌كس از اين حيوان رفتاري خشن نديده بود. چندي پيش وقتي براي معاينه مجدد «بابي» را به كلينيك برديم، دامپزشك‌اش گفت كه «بابي» دچار اضافه وزن شده و در اين شرايط چربي كبدش خطرناك است، به همين خاطر بايد به او رژيم بدهيم و مراقب سلامتي‌اش باشيم. در همان شب نيز اشكان به همراه سگمان به كوهسار رفت تا كمي با او پياده‌روي و بازي كند كه اين تحرك باعث شود بابي وزنش كاهش يابد ولي آن حادثه دلخراش همه ما را شوكه كرد تا جايي كه اشكان در حال حاضر دچار لكنت زبان شده است.

اين دختر جوان در ادامه گفت: سگمان هم قلاده كمري و هم گردني داشت. او در هفت سالگي‌اش با انسان بيگانه نبود وهيچ‌وقت به كسي حمله نمي‌كرد، شايد سمت افراد مي‌رفت ولي آن هم فقط به خاطر بو كردن و آشنا شدن با فرد بيگانه است وگرنه هرگز آزار و اذيتي براي هيچ‌كس نداشت، حتي همسايه‌ها و آشنايان نيز دوستدار «بابي» بودند. در همان شب نيز قلاده بابي در دست برادرم بود و گفته استوار پليس واقعيت ندارد كه اين حيوان به او حمله كرده، چرا كه اگر اينطور بود اين مأمور در حالي كه «بابي» پشت‌اش به او بوده و در فاصله يك‌متري قرار داشته شليك نمي‌كرد. همه اين شواهد نشاندهنده تناقض‌گويي‌هاي او است. حتي اين استوار گفته بود فيلم‌هاي دوربين مداربسته گفته‌هايش را تأييد مي‌كند اما زماني كه فيلم را از او خواستيم، منكر شد و گفت هيچ دوربيني در آن زمان وجود نداشته كه صحنه را ثبت كند.

وي در ادامه گفت: اين مأمور پليس حتي در برابر گريه‌هاي برادرم نه تنها به او دلداري نداده بلكه او را مسخره هم كرده است. هميشه ديده‌ايم كه پليس و سگ‌ها با هم همكاري مي‌كنند و تعامل دارند. بارها مأموران پليس را ديده‌ايم كه با ديدن سگ‌مان به او ابراز محبت كرده‌اند و نمي‌دانم اين استوار پليس چرا چنين كاري كرده است، حتي در بدترين شرايط اين مأمور مي‌توانست به پاهاي سگ‌مان شليك كند.

اين دختر گريان گفت: «ما پليس را دوست داريم، مأموران انتظامي بايد تأثير در احساس امنيت روحي و رواني ما داشته باشند نه اينكه با ديدن آنها استرس پيدا كنيم، مأموران زيادي با گشاده‌رويي با سگ ما برخورد داشته‌اند و حتي او را نوازش هم كرده‌اند.

وي در پايان گفت: پيگير اين ماجرا هستيم تا مقصر به سزاي اعمالش برسد. خودمان نيز عضو انجمن حمايت از حيوانات بوديم و از همان طريق هم پيگير مي‌شويم كه ديگر هيچ حيوان بي‌گناهي اين‌گونه كشته نشود. حتي با سگ‌هاي ولگرد خياباني و گربه‌هاي ولگرد نيز اين‌گونه برخورد كردن درست نيست چه برسد به حيوان اهلي و خانگي. مأموري كه از يك سگ بترسد، واقعاً جاي تعجب دارد؟! برادرم براي شكايت به واحد 197 پليس ناجا رفته و پرونده تشكيل داده است و دست از شكايت بر‌نمي‌داريم.

به‌نوشته مهدی ابراهیمی، اين پرونده همچنان تحت رسيدگي قرار دارد و انجمن حمايت از حيوانات نيز در اين راستا وارد عمل شد.

 

[Best_Wordpress_Gallery id=”5″ gal_title=”Killing the dog in Tehran”]

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟