صد و پنجاه سال پیش در چنین روزی
فهرست مطالب
شماره ۹۵ هفتهنامه آتش را از اینجا دانلود کنید.
آتش بازیها، نیمه شب شروع شد و زنگهای کلیسا به صدا در آمد. سپیده دم، توپخانه به نشانهی احترام شلیک کرد. کاناداییهای ویکتوریایی عاشق فستیوال بودند و جشن آنها به مناسبت نخستین تعطیلات عمومی کانادا بینظیر بود؛ شاید بتوانیم با همین چند جمله، صد و پنجاه سال پیش کانادا را توصیف کنیم.
زمان بسیار زیادی گذشته بود. مذاکرات طولانی و بحثهای سختی انجام گرفته بود و همه، بدبیاریهای زیادی را تجربه کرده بودند. در نهایت، ملکه ویکتوریا مصوبه قانون اساسی کانادا را در مارچ ۱۸۶۷ امضا کرد. همه چیز در تابستان به ثمر نشست؛ دوشنبه، اول جولای ۱۸۶۷.
کنفدراسیون، یک ابتکار برجسته و مهم بود. مستعمرهها برای نخستین بار در نهایت صلح این حق را گرفته بودند که بر خود، حکومت کنند. قرار بر این بود که کشور جدید، یک دموکراسی پارلمانی به سبک بریتانیاییها داشته باشد و حکومتهای آن پاسخگوی قانونگذاران منتخب باشند؛ قانونگذارانی که توسط یکی از گستردهترین انتخابات عمومی دنیا انتخاب شدند. گرچه زنان و برخی مردان هنوز حق رای نداشتند.
نظام فدرال جدید وعده داد تا قدرت میان حکومت مرکزی و حکومتهای منطقهای تقسیم شود. حکومتهای منطقهای برای رسیدگی به مسائل بومی و حفظ فرهنگهای بومی شکل گرفته بودند.
تقریبا همه خوشحال بودند
البته همه در این جشن شرکت نکردند. برخی خواستار رفراندوم و انتخابات بودند. برخی کبکیها نگران بودند که تشکیل کشور جدید بخشی از توطئه قدیمی برای یکدست کردن و شکست دادن آنها باشد. جزیره پرنس ادوارد و نیوفاندلند این فرصت برای تبدیل شدن به استان را رد کردند.
روزنامه هلیفکس در یکی از تیترهای خود نوشت: «مرد! منطقه آزاد و روشنفکرانه نوا اسکوشیا ساعت دوازده دیشب مرد! به دست برخی از فرزندان ناسپاسش». با این حال حتی در مکانهایی که بیشترین شک و شبهه قرار داشت، جمعیت زیادی در حال جشن گرفتن بودند.
در پایتخت جدید کانادا، کارهای زیادی برای انجام دادن وجود داشت. اتاوا در سال ۱۸۶۷ کوچک و تازهکار بود. اما زمانی که جرج براون، یکی از موسسان اتحادیه، برای نخستین بار ساختمانهای شکوهمند جدید پارلمان را دید، گفت: « صد سال بعد مردم مردان این دوره را بزرگ خواهند دانست». آن روز صبح، فرماندار کل کشور جدید، در ساختمان پارلمان سوگند خورد. او پس از آن، در حضور نخستوزیر و کابینه سوگند خورد. حتی در حالی که بیشتر کاناداییها در حال لذت بردن از تعطیلاتشان بودند، کابینه آن روز بعدازظهر مشغول به کار شد.
اولین قانون اساسی کاملا کانادایی
قانون اساسی سال ۱۸۶۷ نخستین قانون اساسی بود که در کانادا، توسط کاناداییها و برای کاناداییها نوشته شد. دارسی مک گی، سخنران برجسته کنفدراسیون گفت: «این قانون اساسی را دیگران پیشنهاد ندادند و هیچ کس آن را بر ما تحمیل نکرد. این قانون نوشتهی خود ماست».
مک گی پیشبینی کرد که مرزهای کانادا تا شرق، غرب و شمال « تا کران آبی اقیانوس» امتداد خواهد یافت. مردم چهار مستعمرهی کوچک، اکنون این فرصت را داشتند تا از این سوی قاره به آن سوی قاره بروند و جایگاه خود را در میان ملتهای دیگر دنیا به دست آورند. اکونومیست لندن نوشت، هدف کاناداییها « تشکیل یک ملت» است. این دلیل برپایی جشن بود.
جشنی که ۱۵۰ سال است ادامه دارد
از شهر بندری Lunenburg در نووا اسکوشیا تا سارنیا در استان انتاریو، مردم برای راهپیماییهای گسترده آمدند. گروههای رژه، گروههای سربازان و ارابههای بسیار زیبا و شکوهمندی در میان جمعیت بودند. طاقهای پیروزی در گوشههای شهر بهچشم میخورد. کاناداییها گوشت گاو کباب کردند، سوار بالنهای هوای گرم شدند و به سمت قایقهای تفریحی رفتند. مسابقات ورزشی و دو و میدانی را تدارک دیدند، به گردش رفتند و از اجراهای موسیقی لذت بردند. و آتش بازی! آن شب آسمان تمام شهرها رنگارنگ شده بود. در کانادا از آن زمان تا کنون، اول جولای هر سال تقریبا همینگونه است.