پدرام ناصح پدرام ناصح
NowruzNowruz 96

عاشقانه‌های سه‌گانه کانادایی؛ چند روایت معتبر از عشق

بهروز سامانی بهروز سامانی

Atash Nowruz 96 Front Pageاینکه چه شده است و چرا این آدم‌ها در این موقعیت قرار گرفته‌اند را کسی نمی‌داند؛ آنها سه زوج کانادایی هستند که هر کدام در دنیای خود زندگی می‌کنند و عاشقانه دیگری را دوست دارند. عشق برای عده‌ای ناگهانی رخ می‌دهد و برای عده دیگر ذره ذره. ولی در نهایت همه اینها عاشق شده‌اند و زندگی‌شان داستانی است خواندنی یا شنیدنی. هر دو انسان، داستان عاشقانه خود را دارند. ولی خوب در بعضی از این روایت‌ها مضامین مشترکی وجود دارد؛ مثل آغازهای پر حرارت و پیروزی‌های مشترک، اما هر کدام منحصربه‌فرد است. الهام‌بخش‌ترین داستان‌ها درباره‌ی عشق‌هایی هستند که ماندگار بوده‌اند.

عشق به متهمی در پای چوبه اعدام

عاشقانه اول؛
استیون و مارلین تروسکات

واقعا کسی می‌تواند یک روایت معتبر از دوزخ بیاورد؟ عاشق یک مجرم شدن هم دست کمی از روایتگری از دوزخ ندارد. درست مثل عشق مارلین به یک مجرم منتظر اعدام. استیون در پرونده‌ی یک قتل به اشتباه مجرم شناخته شد و ۱۰ سال را در زندان گذراند و در ۱۹۵۹ به اعدام با طناب دار محکوم شد.

او حتی فکرش را هم نمی‌کرد که به جای طناب دار دست‌های یک دختر عاشق منتظرند که دور گردنش حلقه شوند. او پس از آزادی، با بزرگترین حامی و وفادارترین مدافع خود یعنی مارلین ازدواج کرد.

کم و بیش همه از آنها پرسیده‌اند که چگونه آشنا شده‌اید و بی‌شک همیشه شروع روایت به یک شکل بوده است.

استیون داستان را اینگونه آغاز می‌کند: «ایزابل لبوردایس نویسنده‌ی کتاب «محاکمه‌ی استیون تروسکات» در ژانویه‌ی ۱۹۷۰ در خانه‌ی مارلین ما را به هم معرفی کرد. بعدها ما دوباره در ونکوور با هم ملاقات کردیم و از آنجا رابطه‌مان شروع شد و عاشق هم شدیم…»

زوج سیاسی؛ مبارزان عشق و زندگی

عاشقانه دوم؛
جک لیتون و الیویا چاو

وایت جک و الیویا همان قصه مشهور «عشق در نگاه اول» است؛ با شروعی سینمایی و پایانی تراژیک. با مرگ غم‌انگیزجک لیتون در ۲۲ آگوست ۲۰۱۱ این عاشقانه به خاموشی گرایید. جک رهبر حزب نئو ‌دموکرات یا NDP و ‌الیویا نماینده‌ی مجلس از حوزه‌ی انتخابیه‌ی Trinity-Spadina در انتاریو بود. آنها زوجی سیاسی بودند که با احزاب سیاسی دیگر و البته با سرطان مبارزه می‌کردند، اما هرگز با هم نمی‌جنگیدند. این عاشقانه آرام، داستان آنهاست که چگونه با هم آشنا شدند و قصه خود را ساختند…

قلبت را به من بده اما در اتاق خودت بخواب

عاشقانه سوم؛
مارجوری هریس و جک باتن

این روایت سوم هم، کشش‌های داستانی خودش را دارد. ماجرای این عشق از نقطه‌ای شروع و ناگهان در اوج، به یک نزاع و دوری عمیق منجر می‌شود. هر چند باز عشق با ظاهری دگرگون شکل می‌گیرد. عشاق این روایت، عشق را با حفظ حریم خصوصی خودشان پیش می‌برند و ادامه‌اش می‌دهند. مارجوری نویسنده‌ی حوزه‌ی باغبانی و طراح باغ است و جک باتن نیز نویسنده است. آنها پس از آشنایی، با عشق ازدواج کردند، پس از مدتی جدا شدند و دوباره پیش هم برگشتند، اما در واحدهای جداگانه‌ای زندگی می‌کنند. عاشقند ولی هر یک در حریم خودش عاشق دیگری است…

متن کامل این مطلب را می‌توانید در فایل پی‌دی‌اف ویژه‌نامه نوروزی آتش بخوانید. از اینجا دانلود کنید: 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟