پدرام ناصح پدرام ناصح
special

عروس شهر تورنتو رازگشایی می‌کند

بهروز سامانی بهروز سامانی

او یک «تبهکار» را به شاعری واداشته است. از صندلی عقب خودرو پلیس سر در آورده است.  موجب تعجب‌ بعضی‌ها شده، بعضی‌های دیگر را به سلفی گرفتن با خود وا داشته، کسانی را ترسانده و گفتگوهایی را،‌ به شکلی جدی، درباره خشونت جنسی برانگیخته است.

اما او کیست؟

عروس نقاب‌پوش و رازآلود تورنتو این هفته با استار به گفتگو نشست تا – به صورت مکتوب – توضیح دهد که چرا بیشتر چهار ماه گذشته را به قدم زدن در خیابان‌های شهر گذرانده و نوشته‌های بلندبالایی را درباره ضربه‌های روانی ناشی از خشونت خانوادگی به رشته تحریر درآورده است.

این بازیگر هنرهای نمایشی، روز پنجشنبه در پشت میزی در حیاط خلوتی در خیابان دوپون نوشت: «هدف از این کار، علاوه بر افزایش آگاهی‌های عمومی، رساندن این پیام به قربانیان خشونت است که آنها تنها نیستند، چرا که تجربه شخصی خود من این است که که احساس انزوا تأثیر روانی عمیق‌تری از هر چیز دیگری می‌گذارد.»

نامه‌های این عروس، که مانند شواهدی غم‌انگیز در اطراف شهر رها می‌شوند، بازگو کننده تجربه‌های شخصی خود او از بدرفتاری است و عذاب و پیچیدگی آسیب‌های جسمانی را در رابطه‌ای عاشقانه بیان می‌کند.

او در نامه‌ای که این هفته در مرکز شهر از خود به جای گذاشت، می‌نویسد: «انگار آنهایی که عادت به بدرفتاری دارند بدشان نمی‌آید که دنبال من بیایند… و حس می‌کنم، انگار، من هم بدم نمی‌آید به آنها اجازه دهم که نزدیکم شوند.»

او می‌گوید: «آنهایی که با ما بدرفتاری می‌کنند اغلب کسانی هستند که برای ما مهم اند، یا با کسانی که برای ما مهم هستند ارتباط دارند… نمی‌توانیم به خودمان بقبولانیم که آنها می‌توانند عمداً به ما آسیب برسانند. دوست داریم عشقی را که به ما ارزانی می‌کنند برای خود نگه داریم؛ عشقی که اغلب به اندازه خشونتشان نیرومند است.»

اما چرا نقاب؟ چرا فریاد زدن بی‌صدا؟

او با خودنویس شارپی مشکی می‌نویسد: «برای آنکه نماینده سکوت آنهایی باشم که نه دیده می‌شوند و نه شنیده.» نقاب، به شکلی نمادین، ناشناخته بودن قربانیان را به تصویر می‌کشد.

یورکوایل در تابستان برای عروس‌ها جای غریبه‌ای نیست؛ آتلیه‌های عکاسی و بوتیک‌های لوکس این منطقه گران‌قیمت را به مکان مورد علاقه خریداران مراسم عروسی تبدیل کرده است.

اما در جمعه آفتابی با لکه‌های ابر این هفته، بانوی نقاب‌‌پوش موجب آزار ساکنان این محله شده است.

رهگذری اینطور اظهار نظر می‌کند: «به نظر من ناراحتی روانی دارد.»

یکی از سه محافظ امنیتی داخل مرکز خرید یورکوایل ویلیج می‌گوید: «همین الآن مدیر مرکز به من زنگ زد. فکر نمی‌کنم اجازه داشته باشیم به شکل فیزیکی او را وادار به خارج شدن کنیم. از آن موقعیت‌های اعصاب خردکن است.»

پاسخ‌های دوگانه‌ای که صرف حضور او بر می‌انگیزد، ظاهراً نمایانگر عکس‌العمل وسیع‌تری است که در مقابل بحثها درباره خشونت علیه زنان ایجاد می‌شود.

او می‌گوید: «بعضیها در (صفحه فیسبوک) Wierd Toronto گفته‌اند که من انحراف جنسی دارم و اینکه نامه‌هایم شاید نتیجه PMS (سندرم تنشهای پیشاقاعدگی) باشد و من باید در مورد پوشیدن لباس سفید تجدید نظر کنم، چون ممکن است همه لباسم را خونی کنم.»

با اینهمه او آرام و بی‌سر و صدا به کار خود ادامه می‌دهد و نگاه‌های چپ چپ و ناسزاها و مخالفت‌ها را به جان می‌خرد و روزنه‌هایی را در مقابل خود می‌گشاید. زنی در  ساختمان مرکز خرید از او می‌خواهد که با هم سلفی بگیرند؛ ظرف یک ساعت او چهارمین کسی است که چنین درخواستی دارد.

عذرا جاکاسا، که ظاهراً از دیدار عروس نقاب‌پوش شگفت‌زده شده است، می‌گوید: «فکر می‌کنم او این کار را برای همه زنانی انجام می‌دهد که به آنها خیانت شده است.»

جاکاسا با ایجاد پیوند بین مانکن نقاب‌پوش و انسانی که پشت آن نقاب است، می‌گوید: «چشمهایش آبی خالص است و می‌تابد.»

عروس نقاب‌پوش، که به عنوان مطالعه‌ای موردی در بازیگری به سبک نمایشی دست به این کار زده است، شاخه‌گلی بر سر و حلقه‌ای نقره به دست دارد و خرامان و دلپذیر در پیراهن بلندش گام بر می‌دارد. کف دستهایش را به سمت خیابان باز نگاه می‌دارد و با نگاهی خیره همچون شبح، به نرمی حرکت می‌کند.

دیوید لوگاسی، فروشنده فروشگاه اوفیلیا می‌گوید: «مثل آن است که روی هوا شناور است.»

دیانا دالا، همکار دیوید، پاسخ می‌دهد: «خیلی آراسته است؛ البته بجز آن کیسه پلاستیکی.»

لوگاسی می‌گوید: «نه، نه، آن هم بخشی از داستان است.»

سوزی اسپروت، که از ساکنان همین محله است، اضافه می‌کند: «به خودش مربوط می‌شود؛ کاری است که دوست دارد انجام بدهد.»

عروس نقاب‌پوش، گام‌زنان به سمت موزه رویال انتاریو، ناخودآگاه وارد عکسی می‌شود که دو توریست می‌خواهند در کنار ساختمان کریستال مایکل لی‌چین بگیرند. او سپس خودش به موضوع عکس تبدیل می‌شود.

او می‌نویسد: «داستان خودم به نظرم آنچنان ویژه و خاص نیست. مسأله این است که خیلی‌ها، واقعاً خیلی‌ها، با چنین مسائلی روبرو می‌شوند.»

نامه‌های او، بدون در نظر گرفتن این زمینه‌ها، به نمایش اغلب بی‌چهره خشونت جنسی در اخبار، یا نگاه‌های کوتاه و زمزمه‌های مربوط به بدرفتاری جنسی که در بین دفتر و محل غذاخوری شنیده می‌شود، اشاره می‌کند.

توریستی که در اتوبوس دو طبقه‌ای نشسته است سه بار به عروس نقاب‌پوش نگاه می‌کند. یک کارگر تأسیسات به شکلی نه چندان پنهان دستش را دور گوش خود تکان می‌دهد، با این معنی که این زن حتما دیوانه است.

این خانم بازیگر، که هویت خود را به شرط عدم افشای عمومی در اختیار استار گذاشته است، در چند ماه گذشته به وینیپگ و ساسکاچوان رفته است. او می‌گوید که از فعالان و حامیان زنان و دختران گم شده و به قتل رسیده بومی الهام می‌گیرد.

او می‌گوید: «انگار عمیق‌ترین ضربه‌های روحی را باید کسانی تحمل کنند که دیده و شنیده نمی‌شوند.»

او همچنین از بیانیه‌ای که یکی از قربانیان آزارهای جنسی بروک ترنز، دانشجو و قهرمان شنای پیشین دانشگاه استانفورد، در ژانویه ۲۰۱۵ در دادگاه خواند، بسیار غمگین شده است.

او می‌گوید: «تنها امیدواریم این است که حضور من مردم را ترغیب کند که این دیالوگ را ادامه دهند.»

«هیچکس در مقابل چنین چیزهای مصون نیست.»

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟