پدرام ناصح پدرام ناصح
اخبار

فاجعه در پمپ‌بنزین کلگری؛ گفتگوی «آتش» با همسر خانم مهندس

بهروز سامانی بهروز سامانی

همسر خانم مهندس مریم رشیدی که بعد از ظهر یکشنبه در پمپ بنزین کلگری دچار حادثه شده به‌شدت نگران حال اوست و به خبرنگار «آتش» می‌گوید که هر ساعت امید ما برای بهبود او کمتر می‌شود. مریم زمانی که می‌خواست جلوی فرار وانتی را بگیرد که پول بنزین را نداده بود، دچار حادثه شد و به کما رفت.

حادثه از دوشنبه صبح که در تلویزیون CTV پوشش داده شد بازتاب گسترده‌ای در بین ایرانیان کانادا، که این خبر را در تلویزیون دیده‌اند و یا در روزنامه‌های محلی خوانده‌اند، داشته و آنها با نگرانی و اضطراب در انتظار معجزه‌ای هستند که مریم را به دامان خانواده‌اش بازگرداند.

مریم رشیدی آشتیانی ۳۵ ساله در حالت کما در بیمارستان بستری است و پلیس با اطلاعاتی که از مهاجمان دارد دنبال سرنخ‌هایی است که بتواند آنها را بیابد.

یکشنبه صبح برای مریم که فارغ‌التحصیل مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف است یک روز عادی بود، مثل همه روزها که سر کار می‌رفت. آن روز تعطیل او شیفت داشت و همسرش با پسر ۶ ساله‌شان خانه بودند. احمد شالو همسر وی که او هم مهندس نفت و گاز از دانشگاه تبریز است در گفتگو با خبرنگار «آتش» می‌گوید: «آن روز مریم شیفت داشت و من با پسرمان خانه بودیم که تلفنی به ما خبر دادند مریم دچار حادثه شده است.» احمد بغض دارد و به‌سختی صحبت را ادامه می‌دهد. می‌گوید: «حال مریم خوب نیست، اصلا خوب نیست. از چهار رگ اصلی خون‌رسان مغز، سه تای‌ انها آسیب دیده و احتمالا بسته شده است. پزشکان دیگر هیچ امیدی به ما نمی‌دهند. فقط شاید خدا بتواند کاری بکند. شما را به‌خدا دعا کنید.»

این خانواده سه نفره نوامبر ۲۰۱۴ به کانادا مهاجرت کردند. مریم تا چند ماه قبل هم در پتروشیمی بندر امام کار می‌کرده است. او چهار ماه آخر اقامت‌شان در ایران یک دوره آموزشی را گذراند که در هنگام ورود به‌کانادا سریع‌تر بتواند وارد بازار کار شود. آنها ابتدا در مونترال لندینگ کردند ولی دو ماه با توجه به‌بازار کار نفت و گاز در آلبرتا به کلگری منتقل شدند. مریم سه ماه بعد کاری در یک شرکت نفت و گاز پیدا کرد ولی کار او بیش از سه ماه ادامه نیافت. او در ماه می همچنان که بخت خود را برای سایر موقعیت‌های کاری آزمایش می‌کرد، برای اینکه شغل موقتی داشته باشد در یک پمپ بنزین شرکت Centex مشغول به‌کار شد.

از احمد شوهر او می‌پرسیم که آیا شرکت Centex برای او دوره آموزشی گذاشته بوده؟ او می‌گوید: «یک دوره کوتاهی بود که فقط ابتدائی‌ترین مسائل را آموزش دادند. من دقیقا نمی‌دانم، ولی فکر نمی‌کنم مواردی از این دست را هم آموزش داده بودند.»

آن صبح غمگین یکشنبه در پمپ بنزین چه گذشت؟ مریم در ایستگاه پمپ بنزین ایستاده بود که متوجه شد یک وانت با دو سرنشین باک بنزین را پرکرده ولی راننده بدون اینکه برای پرداخت پول به او مراجعه کند قصد ترک ایستگاه را دارد. مریم سراسیمه به‌بیرون می‌دود و جلوی ماشین می‌ایستد تا مانع حرکت آنها شود، ولی ماشین بی‌اعتنا به او با سرعت به‌طرف او می‌رود و حادثه اتفاق می‌افتد.

احمد می‌گوید: «مریم ضربه مغزی شده است، البته خیلی صدمات دیگر هم دیده، ولی مهم‌ترینش همین است.»

یکی از شاهدان تصادف که در آن لحظه، روبروی هوم دیپو در همان نزدیکی ایستاده بود می‌گوید:«من در حال انتخاب کردن گل بودم که ناگهان صدای داد و بیداد شنیدم. زنی داشت بر سر راننده یک وانت فریاد می‌زد. چیزی که من بعد از آن شنیدم، صدای دلخراش جیغ زن بود و به محض اینکه دیدم بر روی زمین افتاده است، به سوی او دویدم».

پلیس می‌گوید که مریم پس از برخورد با این وانت، روی کاپوت آن می‌افتد و ۱۵ متر جلوتر به زمین پرتاب می‌شود و وانت از روی او رد می‌شود. همین اتفاق دلیل اصلی جراحات شدید به اوست.

راننده از صحنه تصادف گریخت و پلیس، بدن مجروح مریم را در خیابان شانزدهم یافت. او بلافاصله برای درمان به بیمارستان منتقل شد.

دو سرنشین وانت هم، پس از مجروح کردن مریم آشتیانی، وانت را یک بلوک بالاتر، روبروی فروشگاه هوم دیپو پارک کردند.

احمد نورانی شالو، همسر مریم می‌گوید: «به دلیل اینکه در ایران خسارت آنچه دزدیده می‌شود با کارمندان است، احتمالا همسر من نیز با همین ذهنیت تلاش کرده تا سرنشینان ماشین را متوقف کند.»

پلیس با جمع‌آوری دوربین‌های فروشگاه‌ها و مراکز خرید اطراف، در حال بازبینی و بررسی صحنه جنایت است.

دو متهم فراری بین ۲۰ تا ۲۵ ساله توصیف شده‌اند و لاغر بوده‌اند. راننده موهای قهوه‌ای و دیگر سرنشین وانت، بلوند بوده است و یک کلاه کابویی داشته است.

ماموران می‌گویند وانت دزدیده شده، یک فورد پیک آپ مدل ۲۰۰۶ است که در ایالت آلبرتا پلاک شده است. شماره پلاک EUX378 است و پلیس از همه درخواست کرده است در صورتی که این ماشین را دیده‌اند یا اطلاعاتی دارند، با پلیس تماس بگیرند.

کن تراور، افسر پلیس کلگری درباره این واقعه می‌گوید:«این اتفاق واقعا ویران‌کننده است. یک کارمند دارد کارش را به بهترین وجه انجام می‌دهد و جان خود را در خطر می‌اندازد. ما البته از دیگران نمی‌خواهیم که چنین کار مشابهی را انجام دهند.»

کلگری هرالد در گزارش از این حادثه می‌نویسد: «چنین اتفاقاتی نشان می‌دهد که شاید بهتر باشد در ایالت آلبرتا هم مثل بریتیش کلمبیا، رانندگان پیش از آنکه بنزین بزنند، هزینه آن را پرداخت کنند. موضوعی که چند مامور پلیس نیز به آن اشاره کرده‌اند و خواستار آن شده‌اند که قانون پرداخت پیش از بنزین زدن، در آلبرتا هم اجرا شود زیرا مهم‌تر از بحث مالی، مساله جان انسان‌ها درمیان است و این قانون می‌تواند چنین رویدادهایی را کاهش دهد.»

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟