فریادهای دلخراش یک مادر در شهر کوچک اینیسفیل برای دانیل ۵ ساله
اینیسفیل شهر کوچک و آرامی است در ۸۰ کیلومتری شمال تورنتو که ۳۰ هزار نفر جمعیت دارد.
اما همین شهر بیحادثه از دو روز پیش براثر حادثهای که تمام شهر را بهلرزه درآورد، ارامش خود را از دست داده، از آن روز شهر بهریخته است.
روز حادثه همه چیز در شهر عادی بود. یک روز آرام بیحادثه که ناگهان فریادهای دلخراش زنی همه شهر را بههم ریخت. مونیکا مادر یک دختر و یک پسر در محوطه روبروی خانهاش داشت ماشین را جابهجا میکرد تا فضای مناسبی برای دانیل کوچولوی ۵ ساله فراهم بیاورد تا با اسکوتر بازی کند، اما یک لحظه همه چیز واژگون شد، زمانی که دانیل بهطرف ماشین دوید و حادثه اتفاق افتاد.
صدای جیغ و فریادهای دلخراش مونیکا همسایهها را بهصحنه کشاند و بلافاصله پلیس، آتشنشانی و اورژانس بهمحل اعزام شدند و گروه امداد پزشکی عملیات احیا را شروع کردند. ثانیهها بهسرعت میگذشت و هر لحظه امید برای نجات دانیل کوچولو کمتر میشد. چند دقیقه بعد هلیکوپتر امداد در محل حاضر شد تا دانیل در مدت زمان کوتاهتری به بیمارستان برسد، اما هنوز در راه بودند که پسر کوچولو برای همیشه چشمهایش را بست.
ماریو اسکویرا پدر دانیل میگوید که همسرش کاملا در هم شکسته است.
او میگوید: “من و همسرم همیشه محوطه روبروی خانهمان را با اتومبیل مسدود میکردیم تا فضای امنی برای بازی پسرمان فراهم کنیم. همسر من همیشه یک مادر فوق العاده بود، هر روز کاملا مواظب دانیل بود، او حتی بیرون هم کار نمیکرد تا بتواند بیشتر در خانه باشد و از بجه ها مراقبت کند”.
ماریو در حالیکه در میان اتبوهی از اسباببازیها و گلهای اهدایی بر روی چمن های جلوی خانه زانو زده میگوید: «دانیل کودک شاد وبامزه و پر سروصدایی بود، همیشه دوست داشت آزاد باشد. از آن دسته بچههایی بود که همیشه در حال جستوخیز هستند. ما اخیرا یک استخر کوچک برای حیاط پشتیمان سفارش داده بودیم، چون دانیل و خواهر بزرگترش کارولین عاشق شنا کردن بودند.»
ماریو اضافه میکند: “ما فکر می کردیم او بهتر است در حیاط پشتی بازی کند تا از این خیابان شلوغ دور باشد، چون ماشینها گاهی با سرعت از اینجا رد می شوند” !
ماریو امیدوار است که ایمان او و همسرش به مقدسات دینی بتواند بهانها کمک کند تا از این دوران سیاه و سخت بگذرند و در زندگی پس از مرگ دوباره بهپسرشان برسند.
[Best_Wordpress_Gallery id=”4″ gal_title=”Daniel Skwira”]