مسکن

فعالیت در بازار مسکن دیگر یک نفره نمی‌شود تیم می‌خواهد؛ اما چطور؟

من بیش از ۳۶ سال است که در حرفه‌ی معاملات املاک هستم. در طول این سال‌ها در مراحل مختلف کاری همکارانی داشته‌ام، اما فقط اخیراً بود که تصمیم گرفتم تیم خودم را تشکیل بدهم.

این حرفه طی سالیان تغییرات زیادی کرده و خیلی پیچیده‌تر شده است. من به تدریج که کسب و کارم رشد کرد متوجه شدم که تنهایی کار کردن برایم بسیار مشکل شده است. در گذشته، کارهای مشخصی بود که دوست داشتم انجام بدهم و کارهای مشخصی هم بود که دوست نداشتم انجام بدهم. بنابراین با خودم فکر کردم آیا بهتر نیست که من شخصا فقط در زمینه‌هایی که تخصص دارم فعالیت کنم و با تشکیل دادن یک تیم، کارهای دیگر را به کسانی واگذار کنم که از من مهارت بیشتری دارند.

این تصمیم من با روندی طبیعی جامه عمل پوشید. طی سال‌ها افراد تازه‌ای به تیم من اضافه شدند و هر کدام پس‌زمینه‌ها و تخصص‌های منحصربه‌فردشان را با خود آوردند. من فکر می‌کنم مدیران خیلی تیم‌ها مرتکب این اشتباه می‌شوند که سعی می‌کنند کسانی را به جمع خود اضافه کنند که درست شبیه خودشان باشند. در حالی‌که آنها باید به دنبال افراد کاملاً متفاوت بگردند، کسانی که استعدادهای متفاوتی داشته باشند و بتوانند روی حیطه‌های متفاوتی تمرکز کنند.

توانایی‌های من و نیازهای تیم

من خودم را بیشتر یک بازاریاب می‌دانم، کسی که در لیست کردن ملک‌ها و مذاکره کردن توانایی‌های خوبی دارد، اما زمینه‌های دیگری هم هست که در آنها نیاز به کمک دارم. این روزها در شهری که هر سال در آن صد و اندی پروژه‌ی ساختمانی بزرگ به اجرا در می‌آید، بسیار مشکل است که بتوان هم در زمینه‌ی خانه‌ و هم در زمینه‌ی کاندو به شکل تخصصی کار کرد. من به تدریج دریافتم که اگرچه من در مورد ساختمان‌های قدیمی‌تر شناخت قابل قبولی دارم ولی بعضی از پروژه‌های جدید کمی گیجم می‌کند. من به آدم‌هایی نیاز داشتم که نقاط ضعف من‌ را پوشش بدهند و با شناخت و درک بالا به پیشرفت کارها کمک کنند.

بعضی وقت‌ها مشتری‌هایی هستند که برای انجام کاری پیش شما می‌آیند ولی از شما در آن مورد خاص کمکی ساخته نیست و یا شما بهترین فرد برای آن کار نیستید، اما ممکن است در تیم شما کس دیگری بتواند به خوبی از عهده‌ی آن کار برآید.

پاسخ به‌نیازهای متنوع کاری

یکی از لذت‌های کار املاک این است که شما با همه نوع آدمی روبرو می‌شوید و با انواع و اقسام شخصیت‌ها سروکار پیدا می‌کنید ولی گاهی هم متوجه می‌شوید که شما الزاماً بهترین گزینه برای همه‌ی موارد نیستید. مثلا ممکن است شما از لحاظ سنی و یا نسلی تفاوت زیادی با مشتری داشته باشید، یا در آن زمان خاص برنامه‌ی کاری متفاوتی برایتان پیش بیاید. داشتن یک گروه با سلایق و توانایی‌های متنوع می‌تواند در چنین موقعیت‌هایی بسیار سودمند باشد. شما به عنوان رهبر گروه باید در هماهنگ‌کردن آدم‌ها با همدیگر خیلی خوب عمل کنید، مطمئن باشید که همه شاد و راضی هستند و اگر کسی هم این‌طور نبود کاری بکنید تا مشکل حل بشود.

تیم سازی برای شهری مثل تورنتو

یکی از اصلی‌ترین دلایلی که من تصمیم گرفتم تیم خودم را درست کنم طبیعت چند فرهنگی شهر تورنتو است. ما در این شهر تعداد زیادی مشتری بین‌المللی داریم. حدود ۳۰ درصد از مشتریان ما در جایی غیر از کانادا به دنیا آمده‌اند و ما به عنوان کارگزاران رسمی املاک باید نیازها و عادت‌های آنها را بشناسیم.

اعضای تیم ما افرادی هستند از طیف‌های گوناگون و با دیدگاه‌ها و فرهنگ‌هایی مختلف. شریل اصالتاً اهل انگلستان است و پس‌زمینه‌ی سریلانکایی دارد، تانیا پرتغالی است و خیلی روان به زبان پرتغالی حرف می‌زند،‌ کیمبرلی از بومی‌های کاناداست، تریسی چینی است و ماندارین را می‌داند و من فرانسوی حرف می‌زنم. این یکی از چیزهایی است که ما به خود می‌بالیم.

به عنوان مثال اخیراً من و همکارم پنی یک ملک را در منطقه‌ی دان میلز و یونگ لیست کردیم. فروشنده‌ی ملک اصالتا اهل نیوزیلند بود ولی ما متوجه شدیم که ۹۰ درصد خریداران ملک‌های این منطقه چینی هستند و به زبان ماندارین صحبت می‌کنند. اینجا بود که تریسی به کمک ما آمد و برای توضیح دادن مسائل به مشتری‌ها کمک زیادی به ما کرد. این مثال نشان می‌دهد که موفقیت یک تیم در گروی سلسله‌ای از حمایت‌ها و همکاری‌هاست.

بگذارید باز هم برای‌تان مثال بزنم. زبان جیم زبان معماری و بازاریابی است و او دقت می‌کند که همگی ما در این حیطه‌ها کار خود را به بهترین شکل انجام دهیم. پنی مذاکره کننده ارشد ماست و من طی سال‌ها شاهد عملکرد درخشان او هنگام ارائه‌ی پیشنهاد به مشتریان بوده‌ام. کمتر کسی می‌تواند به خوبی پنی مذاکره کند و این را مشتریان وفادار و درازمدت او هم تأیید می‌کنند.

ما کجاها به هم نیاز داریم؟

اگر یکی از ما مجبور باشد محل کار را ترک کند، دیگری جای او را پر می‌کند؛ اگر یکی از ما سؤال فنی  یا تکنولوژیکی داشته باشد، دیگری پاسخ او را می‌دهد؛ اگر یکی از ما درباره‌ی مشتری پرسشی داشته باشد، همیشه یک دیگری هست که به او کمک کند. کسب و کار ما از زمان تشکیل این تیم رونق بیشتری پیدا کرده و روش انجام کارها هم  خیلی بهینه شده است.

ما هفته‌ای یک‌بار جلسه می‌گذاریم و همه‌ی فایل‌های‌مان را با هم چک می‌کنیم. در این جلسات نقاط مثبت و منفی پروژه‌های مختلف را می‌سنجیم، نتایج مذاکرات‌مان با خریدارها و فروشنده‌ها را طرح می‌کنیم، به همدیگر پیشنهاد می‌دهیم و به طور کلی ایده‌های‌مان را با هم به‌اشتراک می‌گذاریم و با هم محک می‌زنیم. این روش  برای ما واقعاً خوب جواب داده است. ما خیلی راحت پیشنهادهای‌مان را با همکاران در میان می‌گذاریم و من معتقدم که این کار در نهایت به نفع فروشنده‌ها و خریدارهاست. آنها به‌جای اینکه از خدمات و تخصص یک نفر بهره ببرند، یک تیم هفت نفره را درکنار خود دارند.

با این همه، در نهایت همه چیز بستگی به آدم‌هایی دارد که در گروه‌تان دارید و شما باید خیلی خیلی درباره‌ی افرادی که انتخاب می‌کنید دقت کنید. باید سعی کنید رابطه‌ی رضایت‌بخش و آسوده‌ای بین همکاران شکل بگیرد و باز تکرار می‌کنم، دقت کنید کسانی که مثل خودتان هستند را انتخاب نکنید. آدم‌هایی را انتخاب کنید که متفاوت باشند. البته این گاهی می‌تواند چالش‌هایی را ایجاد کند، چون مجبور می‌شوید با شخصیت‌های متفاوتی سر و کار داشته باشید، اما باید همه به هم کمک کنند تا کارها جلو برود. توانایی اصلی ما در این حرفه‌ مذاکره کردن است، و ما باید بتوانی این توانایی را اول از همه برای خودمان به کار بگیریم.

ما یک تیم بسیار پروژه محور هستیم و جلسات‌مان را به این روش اداره می‌کنیم. برای‌مان بسیار مهم است که همین‌طور سازمان یافته و منظم باقی بمانیم. برای این کار ما از یک ایزار بسیار موثر فناوری به‌نام Evernote استفاده می‌کنیم. استفاده ما از این نرم‌افزار باعث شده تا در جلسات همه بتوانیم ببینیم که قرار است روی چه لیست‌هایی کار کنیم. هیچ لیستی نیست که حداقل یکی از همکاران ما آن را از ابتدا تا انتها بررسی نکرده باشد. البته این را هم بگویم که این روش برای ما کارایی داشته است، اما زمانی که شما تیم خودتان را تشکیل دادید باید کارها را مطابق با نیازها و شرایط خودتان پیش ببرید.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟