مایکل پارسا ۳۸ ساله کاندیدای حزب محافظهکار از ریچموندهیل در تهران متولد شده و ۱۰ ساله بوده که همراه خانوادهاش به کانادا میآید و در ریچموندهیل ساکن میشود: «پدر و مادر من در میانه دهه هشتاد میلادی ایران را ترک کردند و ما مثل خیلی از مهاجران به کانادا آمدیم. پدر و مادر من هر دو به شدت کار میکردند. پدر من یک کارآفرین به دنیا آمده بود. او تمام عمرش را بیزینس کرد.»
تمام این سالها را غیر از چند سالی که در مارکهام بوده در همین شهر زندگی کرده و میگوید: «این خیلی خوب است در شهری زندگی کنی که نانوایی و قصابی آن را از سالهای خیلی دور میشناسی و با همه در خیابانهای آن آشنا هستی.»
لیسانس بازرگانی را از دانشگاه یورک و فوقلیسانس مدیریت سازمانی خود را از آمریکا گرفته است. خودش میگوید: «پدرم خیلی دلش میخواست من حقوق بخوانم، من هم مایل بودم حرف او را گوش کنم ولی از طرفی هم دلم میخواست مثل او بازرگان بشوم و بیزینس بکنم. این بود که بازرگانی خواندم.» پدر مایکل و چند نسل پیش از او همه تاجر بودهاند، در تجارت مبلمان خانه.
حالا خودش همین بیزینس را دارد در ریچموندهیل ادامه میدهد: «من همیشه کار بیزینس را دوست داشتهام، اما در عین حال بیشتر دوست داشتم مدیریت بیزینس را بشناسم. از همان ابتدا عاشق این بودم که با مردم تعامل کنم. درست مثل همین حالا که وقتی به خانه مشتریانم میروم، با آنها چای مینوشم و گپ میزنم.»
هر چند او معتقد است بیزینس را بیشتر بهطور تجربی آموخته، اما انکار نمیکند که تحصیلات دانشگاهی تا چه میزان بر تواناییهای او در مدیریت عرصه سیاسی و جایگاهش در حزب محافظهکار موثر بوده است.
مایکل پارسا سال ۱۹۹۳ عضو حزب محافظهکار شده و در این ۲۲ سال توانسته مدارج ترقی را در این حزب از کار داوطلبانه تا مسئولیت حزب در ریچموندهیل طی کند و بالاخره امسال هم کاندیدای این حزب از این شهر شده است: «من از سیاست لذت میبرم و به نظرم سیاست تفریح، سرگرمی و روحیهبخش است»
اما در زندگی شخصی مایکل پارسا اهل ورزش است، هم برای خودش و هم برای دیگران: «من عاشق هاکی هستم و روی آن تعصب زیادی دارم. البته عاشق بیسبال و فوتبال هم هستم. خودم حداقل هفتهای یک روز را فوتبال بازی میکنم، البته جوانتر که بودم بیشتر بازی میکردم.»
مایکل پارسا میگوید که در طول این سالها تلاش کرده تا با راهاندازی و شرکت در گروههای خیریه، به همشهریان خود کمک کند؛ از خیریهای برای نوجوانان تا تاسیس یک باشگاه فوتبال برای تازهواردها به کانادا. پارسا معتقد است کسانی که تازه به کانادا میآیند هزینههای زیادی دارند و نمیتوانند به راحتی هزینه عضویت در یک باشگاه فوتبال را بپردازند: «به همین خاطر بود که برنامهای حمایتی به باشگاه آوردم که اجازه میداد هر کسی که میخواست بازی کند، بتواند به صورت رایگان یا با هزینه بسیار کمی عضو باشگاه شود.» و اضافه میکند: «میدانید! برای خیلیها، فوتبال فقط یک ورزش نیست، بلکه زندگی و انگیزه است. ما در باشگاه سه تیم مردان، زنان و کودکان داشتیم که همه آنها کاناداییهای جدید بودند. نیمی از افراد تیم نمیتوانستند با یکدیگر صحبت کنند چون آنها واقعا تازه به کانادا آمده بودند. و همین زیبایی ورزش است که برای ارتباط برقرار کردن نیاز به زبان ندارد.»
پارسا از رویای کانادایی صحبت میکند: «خیلیها درباره رویای امریکایی صحبت میکنند، اما به نظر من رویای کانادایی همان رویای واقعی است که همه ما بهدنبال آن هستیم. باید بگویم برای که از جاهای مختلف دنیا بهکانادا آمدهایم، این کشور واقعا از هر نظر جای خوبی است. ساختار سیاسی آن بهصورتی است که شما میتوانید اعتماد مردم را جلب کنید و عضو آن شوید. این امکان در هیچ کشور دیگری وجود ندارد. اینجا همه با هم برابرند؛ نه بیشتر نه کمتر.»
مایکل پارسا در بین صحبتهایش بارها به خانوادهاش اشاره میکند. والری پارسا، همسر مایکل است و آنها از پانزده سال پیش درکنار هم زندگی میکنند.
والری هر روز به دفتر کاری همسرش سر میزند و مواظب همه چیز است تا کارها به درستی پیش روند. هر چند رابطه آنها عمیقتر از یک همکاری کاری است: «والری شریک زندگی من است و واقعا مرا کامل میکند.»
همسر مایکل که در کبک به دنیا آمده، در حال حاضر در یک شرکت مهندسی فرانسوی مدیر ارشد مارکتینگ است، تخصصی که بارها به کمک مایکل آمده است: «همیشه از او میپرسم چهطوری وقت میکنی به همه این کارها برسی. او خیلی پرشور و با انگیزه است. اگر حمایتهای او را نداشتم، هیچوقت چنین کاری نمیکردم.»
احتمالا اگر شما هم به سراغ مایکل پارسا بروید و از او درباره ورود به سیاست مشورت بگیرید به شما خواهد گفت که قبل از هر چیز مطمئن باشید که همسرتان با این کار موافق است و از شما حمایت میکند.
مصاحبههای دیگر:
علی احساسی کاندیدای حزب لیبرال در ویلودیل