پدرام ناصح پدرام ناصح
اخبار

همه چیز درباره‌ی جوانی که می‌خواست در تورنتو بمب‌گذاری کند

بهروز سامانی بهروز سامانی
[vc_row][vc_column][vc_column_text]

امروز (پنج‌شنبه) قرار است در انتاریو پیکر جوانی به‌خاک سپرده شود که هفته گذشته می‌خواست در تورنتو بمب‌گذاری کند. پدر آرون درایور گفته که امروز روز تولد اوست و به‌احترام عقاید پسرش مراسم خاک‌سپاری بر اساس موازین اسلامی انجام خواهد شد.

آرون زندگی پرفراز و نشیب و نوجوانی پرماجرایی داشته، او خیلی زود گرفتار مواد و الکل شد، ۱۷ ساله بود که دوست دخترش از او حامله شد، بعد یک باره دچار تحول شد و به‌اسلام گروید و آن چنان‌که پدرش روایت می‌کند دعا و ذکر ورد زبانش بود. او سال ۲۰۱۴ شروع کرد به پشتیبانی از گروه‌های افراطی اسلامی و داعش در شبکه‌های اجتماعی، چند ماه بعد دستگیر شد و بعد طبق شرایطی که زیر نظر پلیس باشد و فعالیتی نداشته باشد آزاد شد. پلیس همچنین گذرنامه او را ضبط کرد که نتواند از کشور خارج شود و احیانا به سوریه برود تا به‌ گروه‌های جهادی بپیوندد. چند ماه بعد پلیس این محدودیت‌ها را از روی او برداشت.

اما خیلی زود او دوباره مورد توجه پلیس قرار گرفت؛ زمانی که اوایل این هفته، یک مرد جوان با کلاه سیاهی بر سر و صورت در یک پیام ویدیویی اعلام کرد که به داعش وفادار است و سوگند خورد که خون کانادایی‌ها را می‌ریزد. اف‌بی‌آی در آمریکا خیلی زود جزییات این ویدئو را با پلیس کانادا در میان گذاشت.

پلیس احتمال می‌داد که حمله‌ای در پیش باشد، اما از محل، زمان و هویت این فرد اطلاعی نداشت. آنها این را هم می‌دانستند که وقت زیادی ندارند. چند ساعت بعد، آرون درایور ۲۴ ساله پس از مواجهه با پلیس در جلوی خانه‌ی خواهرش در شهر کوچک استرتروی انتاریو کشته شد.

کسی نمی‌داند اگر آرون درایور، در هفت سالگی مادرش را بر اثر سرطان از دست نمی‌داد، زندگی چه سرنوشت دیگری را برای او رقم می‌زد؟ اما آنچه ما درباره‌ی او می‌دانیم این است که مرگ مادر بذر نفرت از پدر را در دل این پسربچه‌ی ناآرام و بی‌قرار نشاند و او خیلی زود به مواد مخدر و الکل روی آورد. همه اینها بخشی از کودکی و نوجوانی پرماجرای آرون است؛ پسری کانادایی که در ۱۷ سالگی مسلمان شد، بعد به داعش گرایش پیدا کرد و بالاخره زندگی‌اش هفته پیش با گلوله پلیس کانادا به پایان رسید.

زندگی در خانواده‌ای نظامی و از دست دادن مادر

پدر آرون یک خلبان باتجربه ارتش کانادا بود و به همین دلیل او در زمان کودکی خود، بارها و بارها بین استان‌های مختلف کانادا جابجا شد. در میانه همین جابجایی‌ها بود که آرون هفت ساله، مادر خود را بر اثر سرطان از دست داد. او در آن سن و سال، پدر را مقصر این اتفاق می‌دانست؛ به خصوص که یک سال و نیم بعد پدرش با یک زن نظامی ازدواج کرد و این آتش این خشم، بیشتر شعله‌ور شد. آرون هیچ‌گاه نامادری خود را دوست نداشت.

آرون هنگامی که نوجوان بود مواد مخدر مصرف می‌کرد و به میزان زیادی مشروبات الکلی می‌نوشید. اعتیاد او به حدی رسید که پدر او را برای ترک اعتیاد به مرکز نگهداری از نوجوانان فرستاد.

آغاز مسلمانی

آرون در ۱۷ سالگی موجب باردار شدن دوست‌دخترش شد. خودش در گفتگو با خبرنگاران می‌گوید بعد از آن اتفاق بود که نحوه زندگی‌اش را تغییر داد و جستجو در ادیان مختلف را آغاز کرد. او می‌گوید اسلام را از مسیحیتی که خانواده‌اش به او القا کرده بود بسیار متقاعدکننده‌تر یافته بود.

پدر آرون می‌گوید مسلمان شدن او در ابتدا اتفاق خوبی بود زیرا باعث شد او مواد مخدر و الکل را کنار بگذارد اما دوست‌دخترش سقط جنین کرد و به گفته راب درایور، برادر آرون، از دست دادن پسرش روی او تاثیر زیادی برجا گذاشت.

در رادار پلیس کانادا

در دسامبر ۲۰۱۵ ماموران سرویس امنیت اطلاعات کانادا پرونده‌ای را به وین درایور نشان دادند که به گفته خودش دو اینچ صخامت داشت. در آن پرونده مجموعه وسیعی از توییت‌ها و پست‌های فیسبوکی آرون گردآوری شده بود که آرون در آنها خشونت‌های داعش را تحسین می‌کرد.

پلیس در پنجم جون سال گذشته، آرون درایور را در ایستگاه اتوبوس بازداشت کرد. مأموران به بیس‌منتی که آرون در حومه شهر اجاره کرده بود یورش بردند و یک دستگاه کامپیوتر را ضبط کردند.یک قاضی، ضمن تعهدات آرون برای آزادی مشروط، محدودیت‌هایی را برای او در نظر گرفت که اگر او آنها را رعایت نکند، ممکن است باعث شود او یک سال زندانی شود.

آرون نمی‌توانست از اینترنت استفاده کند، باید دستگاهی الکترونیکی برای نظارت به خود متصل می‌کرد و در جلسات «مشاوره دینی» شرکت می‌کرد. چند ماه بعد، پلیس از او فعالیتی ندید و این محدودیت‌ها برداشته شد.

دیدار با خبرنگار تورنتو استار

همین پیشینه آرون در فضای مجازی بود که باعث شد یکی از روزنامه‌نگاران تورنتو استار بتواند پیدایش کند. آلن وودز که ساکن مونترال است می‌گوید: «این قدر در وب فعالیت داشت که ردیابی و پیدا کردنش کار آسانی بود.»

وودز در اوایل سال ۲۰۱۵ به دنبال یک کانادایی می‌گشت که با داعش در ارتباط باشد. وودز می‌گوید: «می‌خواستم بدانم انگیزه‌ی این افراد جوان چیست و چرا یک نفر باید زندگی در منطقه‌ی جنگی را به زندگی در کانادا ترجیح دهد؟»

او پس از کمی جستجو نام مستعار درایور را پیدا کرد؛ هارون عبدالرحمان.

وودز می‌گوید: «نام و نام خانوادگی مستعارش عربی بود و به راحتی در گوگل پیدا می‌شد. ظاهرا سابقه‌ی مفصلی در اینترنت داشت».

وودز درخواست‌های مخفیانه‌ای ارسال کرد، هر چند انتظار پاسخ نداشت. او می‌گوید با دیدن پاسخ درایور و اینکه مشکلی با این موضوع ندارد، شوکه شد: «من نفهمیدم این کار چه سودی برای او داشت. اما فکر می‌کنم به دنبال کسی بود که درکش کند».

وودز قرار مصاحبه‌ای را گذاشت که دو ساعت به طول انجامید. در این مصاحبه در خصوص مسلمان شدن درایور، احساسش نسبت به داعش و بودن در رادار پلیس سلطنتی کانادا سوال کرد.

او در آن مصاحبه دریافت که درایور چگونه برای کنار گذاشتن بیکن (گوشت خوک) تلاش کرده است. آنها همچنین در این مصاحبه درباره اینکه مقامات کانادا چگونه او را شناختند هم صحبت کردند. داعش در دسامبر ۲۰۱۴ ویدیویی منتشر کرد که یک کانادایی جوان به نام مک گایر را نشان داد. در این ویدیو مک گایر از انجام حملات تروریستی از قبیل استفاد از ماشین و اسلحه و آسیب رساندن به مردم حمایت کرد.

وودز می‌گوید: «این ویدئو در یک وبسایت منتشر شد و آرون آن را مجددا توییت کرد. یک نفر این ویدیو را دید و آن را گزارش کرد و سرویس امنیت اطلاعات کانادا مشغول جستجو شد».

فعالیت‌های آرون آشکار می‌شود

وودز می‌گوید آرون، دستگیر شدن را مساوی رهایی می‌دانست: «او احساس می‌کرد که دیگر مجبور نیست ناشناخته بماند و خود را پنهان کند. از نظر خودش او جرمی مرتکب نمی‌شد و خشونتی نداشت. بنابراین لازم نبود چیزی را مخفی کند. او می‌گفت که حاضر است به خاطر عقایدش به زندان برود».

آرون بالاخره دست به کار شد و فیلمی را منتشر کرد که در آن کانادا را تهدید می‌کرد. FBI موضوع را با پلیس سلطنتی کانادا در میان گذاشت. پلیس احتمال می‌داد که حمله‌ای در پیش باشد اما از محل، زمان و هویت فردی که در فیلم بود اطلاعی نداشت. نیروهای پلیس می‌دانستند که وقت زیادی ندارند.

چند ساعت بعد، آرون درایور پس از مواجهه با پلیس در جلوی خانه‌ی خواهرش در شهر کوچک استرتروی در استان انتاریو کشته شد.

آرون وقتی ۸ سال داشت تا مدت‌ها بعد از مرگ مادرش، ناهارش را در کمد مدرسه می‌گذاشت، به آن لب نمی‌زد و به همه می‌گفت می‌خواهد بمیرد و پیش مادرش برود. سال‌ها بعد او راه دیگری را برای رفتن از این دنیا برگزید.

آن روی دیگر جوانی که می‌خواست همه او را تروریست بدانند

در ویدئویی که آرون درایور درباره برنامه تروریستی خود منتشر کرده، چیزی به چشم می‌خورد که هم برادر او را متعجب کرده است و هم وودز روزنامه‌نگار را. آنها می‌گویند آرون به قدری در این ویدیو عوض شده بود که انگار آدم دیگری داشت با ادبیات تند، کانادا را تهدید می‌کرد؛ خبری از آرون همیشگی نبود.

وودز می‌گوید: «آن فرد به هیچ وجه شبیه کسی نبود که ۱۸ ماه پیش با او مصاحبه کردم. همه چیزش عوض شده بود: فن بیان، استدلال‌ها… خیلی خشن بود. این یک تغییر بزرگ و شدید است».

وودز می‌گوید: «تاثیر داعش آن موقع هم در آرون دیده می‌شد و این را می‌شد از جمله‌بندی‌هایش فهمید. اما او شخصا آدمی عصبانی نبود. او آن‌طوری که داعش سخنرانی می‌کند و فریاد می‌کشد، حرف نمی‌زد. برعکس، بسیار آرام و منطقی به نظر می‌رسید».

برادر آرون هم معتقد است هیچ‌گاه کسی به راز این ویدئوی عجیب پی نخواهد برد. او می‌گوید: «خیلی تکان‌دهنده بود. در این ویدئو انگار چشم‌های آدم دیگری را می‌دیدم. خبری از آرون همیشگی نبود. زیر چشمانش گودی‌هایی بود که هفته پیش وجود نداشتند. او وقتی صحبت می‌کرد، با قطعیتی حرف می‌زد که تا به حال از او سراغ نداشتم. خیلی عجیب بود. احساس نمی‌کردم او خود آرون باشد.»

راب فکر می‌کند شاید دلیل این ویدئو پر کردن این باشد که آرون دلش می‌خواست شهید شود و به همین صورت بمیرد؛ با گلوله پلیس: «بخش دیگری هم در وجود او بود. او شیرین، بامزه و بسیار باهوش بود. من نمی‌خواهم توجیه کنم و بهانه بیاورم اما اتفاق‌های تلخ در زندگی همه می‌افتد. فقط می‌دانم او از درون ضربه خورده بود و ما هم نمی‌توانستیم به او کمک کنیم. من باز هم می‌خواهم از همه کسانی که به خاطر کارهای او صدمه دیده‌اند، عذرخواهی کنم.»

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][td_block_16 custom_title=”همه چیز درباره‌ جوانی که می‌خواست در تورنتو بمب‌گذاری کند” custom_url=”http://atash.ca/tag/aaron-driver/” tag_slug=”Aaron Driver” limit=”6″][/vc_column][/vc_row]

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟