پدرام ناصح پدرام ناصح
زندگی در کانادااقتصاد زندگیمسکنوام مسکن

چطور این زوج جوان تورنتوی شلوغ را رها کردند و به شهر کوچکی رفتند تا با مرغ و خروس‌ها زندگی کنند

ما از موقعی که به اینجا آمدیم، سرمان شلوغ‌تر است و کلا گرفتارتر هستیم. اما حالا سرگرم انجام کارهایی هستیم که آنها را دوست داریم و از انجام آنها لذت می‌بریم، کارهایی که خودمان می‌خواهیم آنها را انجام بدهیم

بهروز سامانی بهروز سامانی

آیا شما به سرنوشت اعتقاد دارید؟ حتی اگر اعتقاد هم نداشته باشید اتفاقاتی در زندگی هست که مسیر آدم را تغییر می‌دهد، درست شبیه آنچه برای این زوج اهل تورنتو اتفاق افتاد.

ماری ماگنین و بابی گورمن در تورنتو زندگی می‌کردند، مثل همه زندگی شلوغ و پراسترس. یک سفر کاری آنها به نیوفاندلند و لابرادور باعث شد که آنها وارد فاز جدیدی از زندگی شوند، زندگی در یک شهر کوچک همراه با مرغ و خروس.

این گزارش به زندگی این زوج می‌پردازد، زمانی که در تورنتوی شلوغ بودند و حالا که در شهر کوچکی زندگی می‌کنند.

Marie Magnin و Bobby Gorman زوج پرمشغله و موفقی در تورنتو بودند. اما زمانی که آنها برای یک سفر کاری به استان Newfoundland and Labrador – NL رفته بودند، یک اتفاق مسیر زندگی آنها را تغییر داد و نقطه‌ی پایانی شد بر آن زندگی که داشتند؛ خودشان می‌گویند به بهترین شکل ممکن.

ماری ماگنین، که اکنون به همراه شوهرش، بابی گورمن، در تویلین‌گیت (Twillingate) در NL زندگی می‌کند، می‌گوید:‌ «وقتی که در شهر بزرگی زندگی می‌کنید، رفت و آمد به نقاط مختلف همیشه توام با نوعی فشار و استرس است.»

«ولی فکر می‌کنم که بزرگترین مساله برای ما این بود که واقعا دلمان می‌خواست در جایی زندگی کنیم که بتوانیم به آسانی به طبیعت و فضاهای بیرون شهر دسترسی داشته باشیم. شهر بزرگ و شلوغ تورنتو چنین امکانی را برای ما فراهم نمی‌کرد.»

زندگی پراسترس مثل همه کسانی که در تورنتو زندگی می‌کنند

ماگنین در بخش بازاریابی مشغول به کار بود و با دوچرخه و از میان خیابان‌های پرترافیک شهر، به محل کار خود می‌رفت. شغل او مستلزم کار برای ساعات طولانی بود و او گاهی تا بعد از ۱۰ شب هم به خانه نمی‌رسید.

گورمن در بخش فروش تجهیزات دندان‌پزشکی فعالیت می‌کرد و نزدیک به ۲۰ سال در این حوزه سابقه‌ی کار داشت. شغل او اغلب مستلزم مسافرت‌های بین شهری بود.

در سال ۲۰۱۳، هنگامی که فرصت مسافرتی به نیوفاندلند برای گورمن فراهم شد، ماگنین را که در آن زمان دوست دخترش بود، دعوت کرد تا با هم بروند.

برای گورمن، که والدینش اهل نیوفاندلند بودند، این نخستین باری بود که بعد از دوران نوجوانی پا به آن استان می‌گذاشت. آخرین بار او برای دیدن مادربزرگ مرحومش به سنت‌جان رفته بود. البته برای ماگنین این نخستین بار بود که به آن جزیره می‌رفت.

قرار بود فقط یک سفر کوتاه باشد

برنامه این بود که کارهای مربوط به بیزینس را در شهر انجام بدهند و بعد کمی کایاک‌سواری کنند و گشت و گذاری هم در پارک ملی Gros Morne داشته باشند. اما به دلیل باران، نتوانستند مدت زیادی در پارک باقی بمانند.

آنها تصمیم گرفتند به تویلین‌گیت بروند. این را کسانی که در مسیر با هم آشنا شده‌ بودند، توصیه کرده بودند.

هرگز فکر نمی‌کردند که این تغییر مسیر، سرآغاز زندگی تازه‌ای برای آنها خواهد بود.

گورمن می‌گوید: «اول رفتیم نهنگ‌ها را تماشا کردیم و بعد هم به یک مهمانی کیچن‌پارتی رفتیم.»

«یک سال و نیم بعد، ما نامزد کردیم و ماری گفت “چرا جشن عروسی‌مان را در تویلین‌گیت نگیریم؟” فرصت خوبی بود که همه را به این کامیونیتی دورافتاده دعوت کنیم که یک جورهایی عاشقش شده بودیم.»

جشن عروسی به تویلین‌گیتجشن عروسی در شهر کوچک در دل طبیعت

این زوج، در سفری که برای برنامه‌ریزی عروسی‌شان به تویلین‌گیت داشتند، یک ملک اجاره‌ای در آن شهر خریدند و تصمیم گرفتند آن را به عنوان یک پانسیون تختخواب و صبحانه (B & B) اداره کنند. گورمن، که مصمم شده بود در همانجا اقامت کند، در کلاس‌های آموزش به عنوان مربی کایاک شرکت کرد و کسب و کاری برای خودش به راه انداخت.

سپس پست یک مدیریت شهری در شهرداری خالی شد و ماگنین شانس خود را برای تصاحب آن امتحان کرد. سرنوشت آنها چنین رقم خورده بود که تویلین‌گیت به محل سکونت دائمی‌شان تبدیل شود.

نخستین روز کاری ماگنین درست اندکی بیش از یک سال پیش بود. او می‌گوید: «دلیل اینکه این شغل برایم واقعا جذابیت داشت، آن است که حقیقتا با مسائل واقعی سر و کار پیدا می‌کند. در حالیکه در دنیای بیزینس، مخصوصا در سطوح مدیریتی آن، شغل‌ها یک جورهایی معنی خود را از دست می‌دهند. در آنگونه شغل‌ها، شما چندان با مردم واقعی و مسائل واقعی سر و کار ندارید.»

فرصت‌هایی برای کار و زندگی

مصاحبه‌ی استخدامی ماگنین، علاوه بر آنکه شغل تازه‌ای برای او فراهم آورد، فرصت‌های جدیدی نیز برای شوهرش ایجاد کرد. او به طور اتفاقی به این نکته اشاره کرد که شوهرش در جوانی بازیکن هاکی بوده است و همین موضوع به مسائل دیگری ختم شد.

«بابی همه‌ی آخر هفته‌ها به استادیوم می‌رود و به تیم هاکی مدرسه کمک می‌کند. این موضوع ما را با بخشی از کامیونیتی مرتبط ساخت که در غیر اینصورت، احتمالا خیلی سخت می‌توانستیم به آن راه پیدا کنیم.»

گورمن با عشق قدیمی خود، هاکی، ارتباط دوباره‌ای پیدا کرد و حالا دروازه‌بان تیم بزرگسالان است؛ تیمی که هواداران محلی، بازی‌های آن را با شور و شوق دنبال می‌کنند.

در اولین فصلی که گورمن برای تویلین‌گیت کامباینز (Twillingate Combines) بازی کرد، تیم‌شان در لیگ هاکی سنترال نیوفاندلند به مقام قهرمانی رسید.

تویلین گیت
تویلین گیت

گرفتار؛ اما با مشغله‌هایی که دوست دارند

این زوج، در طول روز، به مراقبت از مرغ و خروس‌ها، چیدن میوه‌هایی از خانواده توت‌ها berries، بازسازی خانه‌ی قدیمی‌شان و انجام کارهای داوطلبانه در کامیونیتی، مشغول هستند.

گورمن می‌گوید فکر می‌کردیم آهنگ زندگی در شهرهای کوچک خیلی کند است،‌ اما زندگی جدید ما با این تصور خیلی تفاوت داشت.

«ما از موقعی که به اینجا آمدیم، سرمان شلوغ‌تر است و کلا گرفتارتر هستیم. اما حالا سرگرم انجام کارهایی هستیم که آنها را دوست داریم و از انجام آنها لذت می‌بریم، کارهایی که خودمان می‌خواهیم آنها را انجام بدهیم.»

کیچن‌پارتی

کیچن‌پارتی سنتی است مشهور خاص نوااسکوشیا در جنوب شرقی کانادا که البته در خیلی از استان‌های همجوار هم دنبال می‌شود.

این مراسم که حتما باید در آشپزخانه برگزار شود تلفیقی است از غذا، نوشیدنی و موسیقی.

کوچک بودن محیط آشپزخانه باعث می‌شود که افراد نزدیک‌تر به هم بنشینند.

استفاده از موبایل در این مهمانی اکیدا ممنوع است.

این مهمانی به مناسبت‌های مختلف در طول سال برگزار می‌شود.

شماره ۱۹۲ هفته‌نامه آتش را از اینجا دانلود کنید

Atash-Issue-192-For-Web-Page-6

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟