گفتگو باپدر آرون درایور: پسرم منزوی بود، تنها بود و همیشه دعا میخواند
وین درایور، پدر جوان ۲۴ سالهای است که میخواست در کانادا برای داعش بمبگذاری کند. او خود خلبان ارتش کاناداست؛ مردی که خلبانان هواپیماهای جنگنده کانادا را در آلبرتا آموزش میداد. گروهی از این خلبانها در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ مواضع داعش را بمباران کردند.
وین درایور در این مصاحبه از نگرانیهایش میگوید و اینکه چه رابطهای با پسر خود داشته؛ از تلاش برای سر به راه کردن پسری که به گفته پدرش از درون رنج میکشید.
آقای وین درایور، تسلیت میگویم. حالتان چطور است؟
خیلی خوب نیستم. هنوز شوکهام و البته از مرگ پسرم بسیار ناراحتم. از شنیدن خبر، اول شوکه شدم و بعد آن را کم کم باور کردم و انگار دیگر برایم عجیب نبود. آنها همه چیز را میدانستند اما با این وجود به او آزادی مشروط Peace Bond داده بودند. من از این موضوع شوکه شدم.
آخرین بار کی با آرون صحبت کردید؟
حدود یک ماه پیش. به او تلفن زدم تا حالش را بپرسم. او تلفن را روی من قطع کرد.تماس ما شاید ۱۰ ثانیه هم طول نکشید؛ دقیقا به اندازهای که تشخیص دهد من پشت خط هستم.
مطمئنا برایتان سخت بوده است.
بله، رابطهی سرد و بدی بود. این سالهای آخر بدتر هم شده بود. آرون به ایمیلهای من جواب نمیداد، مرا در فیسبوک آنفرند کرده بود و تلفنهایم را قطع میکرد.
او هیچگاه مجرم شناخته نشد اما با آزادی مشروط، به زندگی ادامه میداد. شما نگران آزادی او نبودید؟
ابتدا امیدوار بودم این موضوع بتواند او را مجبور به مشاوره و درمان کند. اما این اتفاق نیفتاد و بعد از آن فقط شاهد بدتر شدن اوضاع بودم. او خیلی گوشهگیر شد و همیشه تنها بود. حتی زمانی که با ما زندگی میکرد نیز رابطهی صمیمانهای نداشتیم. آرون خیلی تودار بود. مدام داشت دعا و ذکر و ورد میخواند. اینها به گوش ما هم میرسید. اما او هرگز در این مورد با ما حرفی نزد و اساسا هم به ما مربوط نمیشد.
اما شما حس میکردید که اگر کمک نگیرد، وضعیتش بدتر میشود. فکر میکردید ممکن است دست به چه کاری بزند؟
خب، چیزی شبیه به آنچه اتفاق افتاد. زمانی که در پارلمان کانادا به نیتان سیریلو شلیک شد، آرون معتقد بود که این سزایش بوده است. و وقتی او چنین عقیدهای داشت، قاعدتا ترسهای من نیز بیشتر میشد. این چیزیست که همیشه از آن میترسیدم. میترسیدم که شاید با کسی درگیر شود و به خودش بمبی وصل کند یا آن را جایی کار بگذارد.
شرایط او در زمان نوجوانی و مدرسه رفتن چگونه بود؟
او همیشه در مدرسه مشکل داشت، از آنجا فرار میکرد و گاهی چندین روز غیبت میکرد. در سال ۲۰۱۳ به تدریج رفتارهایی از او سر زد که انگار میخواست چیزی را از دیگران پنهان میکند. رفت و آمدهایش را مخفیانه انجام میداد. او بدون آنکه بگوید کجا میرود آخر شبها از خانه بیرون میزد.
زمانی که با لئونارد تیلور، وکیل سابق آرون، صحبت میکردیم، او گفت که کاملا شوکه شده و باور داشته که آرون بیخطر بود. چرا نظر شما دو نفر تا این حد متفاوت است؟
زیرا او با آرون زندگی نکرد. آرون میتوانست خیلی زیبا صحبت کند، مهربان بود، بسیار باهوش بود و میتوانست خودش را به شکل دیگری جلوه دهد.
مطمئنا برای شما به عنوان یک پدر، ناامیدکننده بود که بخواهید به پسرتان کمک کنید اما موفق نشوید.
من ابتدا نمیتوانستم بیتفاوت باشم. هم نگران جان خودش بودم و هم میترسید به دیگران آسیب برساند. برای همین شروع به خواندن قرآن و رفتن به مسجد کردم تا با دین پسرم بیشتر آشنا شوم. امام مسجد در این دیدارها حکمی را به من نشان داد که بر اساس برداشتهای دینی، اعمال داعش را باطل اعلام میکرد. وقتی که این فتوا را برای آرون فرستادم، او حسابی از کوره در رفت.
ماجرا تا جایی پیش رفت که آرون دیگر نمیخواست نظر شخص دیگری را بداند. اما من شماره آرون را به یک گروه خدمات اجتماعی اسلامی در وینیپگ دادم و آنها هم سعی کردند او را ترغیب به شرکت در کلاسهای زبان عربی و مشاوره رایگان کنند، اما در این کار هم توفیقی نیافتند. آدم میتواند بارها ناامید شود. به تلاش ادامه میدهی و باز شکست میخوری. بنابراین او را به حال خودش رها میکنی و میگذاری در خلوت خودش بماند. در واقع به جایی میرسی که دست نمیکشی، بلکه عقبنشینی میکنی. من حتی ماه پیش باز هم شانسم را امتحان کردم، با او تماس گرفتم و نتیجه را دیدم.
اگر آرون بار آخر تلفن را قطع نمیکرد، به او چه میگفتید؟
فقط میخواستم بداند که همیشه در کنار او هستیم. میخواستم بداند که هنوز عاشقانه دوستش داریم. ممکن بود بعد از این حرفها از ما کمک بخواهد زیرا میدانستیم که از درون اذیت میشود. میدانستیم حتی راهی که جلوی پایش بود نیز آزارش میدهد.
[/vc_column_text][td_block_16 custom_title=”همه چیز درباره جوانی که میخواست در تورنتو بمبگذاری کند” tag_slug=”Aaron Driver” limit=”6″][/vc_column][/vc_row]