مطالبی در این باره

سایر مطالب آتش شماره ۲۸۴

  • آتش ۲۸۴؛ روایت مهاجر ایرانی از یک کلاهبرداری تلفنی
  • روایت خانم مهاجر ایرانی از بازی روانی کلاهبرداران تلفنی با قربانیان
  • این زوج ماهانه ۳۵ هزار دلار از ۱۰ خانه خود به ارزش ۱۰ میلیون دلار درآمد دارند
  • ۱۳ قانون عجیب و غریب که در استان‌ها و سرزمین‌های کانادا وجود دارد
  • پدرام ناصح پدرام ناصح
    اخبارزندگی مهاجران

    روایت خانم مهاجر ایرانی از بازی روانی کلاهبرداران تلفنی با قربانیان

    این روایت یک خانم مهاجر ایرانی است از کلاهبرداری که به‌صورت تلفنی در کانادا انجام می‌گیرد و هدف آن بیشتر، افراد تازه‌وارد به کانادا هستند که هنوز آن‌چنان که باید و شاید با زیر و بم‌های قوانین و رویه‌های قانونی کشور آشنایی ندارند. افراد کم‌اطلاع و سالمندان، از دیگر افرادی هستند که قربانی این کلاهبرداری می‌شوند. اگر می‌خواهید در دام این کلاهبرداران نیافتید، باید با شگرد آنها آشنایی داشته باشید

    بهروز سامانی بهروز سامانی

    نیلوفر، مهاجری ایرانی است که پاییز سال ۲۰۱۹ به کانادا آمد و تنها چند ماه بعد از ورود او، جهان درگیر پاندمی کووید 19 شد.

    وقتی او توانست در تعطیلی‌های ناشی از کرونا، ۲ کار نیمه وقت پیدا کند، اصلا فکرش را هم نمی‌کرد که چند ماه بعد پول‌هایی که ذره ذره و دلار به دلار روی هم گذاشته بود را با دست خودش تقدیم کلاهبرداران کند. اما به‌خاطر ترس و ناآگاهی نیلوفر این اتفاق افتاد و او در جریان این کلاهبرداری ۳ هزار دلار از دست داد.

    کلاهبرداران در تماس تلفنی با نیلوفر ادعا کردند که با استفاده از SIN Number و شماره حساب او، ۳۰ شماره حساب باز شده و با استفاده از آنها قاچاق و خرید و فروش اسلحه به مکزیک انجام گرفته است.

    آنها نیلوفر را ترسانده بودند که در صورت تماس با پلیس، بازداشت شده و به دادگاه فرستاده می‌شود و این موضوع باعث شد نیلوفر با آنها همکاری کند.

    در این مطلب می‌توانید کل ماجرا را از زبان نیلوفر بخوانید. عکس‌های این مطلب همه با اجازه خانم نیلوفر طهران‌پور از صفحه اینستاگرام او @kneelooophahr برداشته شده است

    نیلوفر طهران‌پور، ۳۲ ساله و کارشناس ارشد معماری از اواسط پاییز سال ۲۰۱۹ به کانادا آمده و به تنهایی زندگی‌ می‌کند. او به‌تازگی درگیر یک کلاهبرداری عجیب‌ و غریب شده است. در ادامه، می‌توانید ماجرای این کلاهبرداری را از زبان خود نیلوفر بخوانید.

    حدود ۶ یا ۷ ماه بعد از آمدنم به کانادا، تازه توانسته بودم با وجود کرونا و تعطیل شدن بسیاری از کسب‌وکارها در ۲ شغل نیمه‌وقت مشغول به کار شوم تا برای تامین مخارج زندگی‌ام به مشکل برنخورم.

    مجموعا هفته‌ای ۵۰ ساعت کار می‌کردم و خانه‌ای ارزان و نزدیک به محل کارم در North York پیدا کردم. تقریبا تمام وقت محدود استراحتم را صرف پیدا کردن خانه و انجام مقدمات جابه‌جایی می‌کردم و تصمیم داشتم جابه‌جایی را در روز تعطیل رسمی انجام دهم تا مجبور نباشم مرخصی بگیرم.

    تازه به خانه جدیدم نقل‌مکان کرده بودم که یک تماس تلفنی مرا شوکه کرد

    بعد از اسباب‌کشی، وسایلم را در خانه جدید ریخته بودم و به قدری خسته بودم که حتی فرصت نکرده بودم یونیفورم کارم را عوض کنم. منتظر تلفن دوستم بودم که قرار بود برای آوردن تخت و کمد با من تماس بگیرد، اما شماره او را نداشتم و همان موقع از خستگی خوابم برده بود.

    ناگهان با صدای زنگ تلفن بیدار شدم و با تصور این که دوستم تماس گرفته، گوشی را برداشتم. یک پیام صوتی ضبط شده شنیدم که می‌گفت:

    «ما از سرویس کانادا تماس می‌گیریم. با مشخصات و SIN Number شما عملیات کلاهبرداری انجام گرفته و شما تحت پیگیرد قانونی هستید. برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید با فشردن دکمه شماره یک با افسر صحبت کنید».

    با شنیدن این پیام صوتی مغزم کاملا هنگ کرد. به‌شدت نگران شدم که نکند برایم پاپوش درست کرده باشند و پرونده قضایی برایم تشکیل شود و دیپورت شوم. به‌ویژه این که ما مهاجران با ذهنیتی پر از ترس و ناامنی از ایران مهاجران می‌کنیم و نگران هستیم که نکند سر مسایل هیچ و پوچ زندگی‌‌مان را از دست بدهیم و نتوانیم بی‌گناهی‌مان را اثبات کنیم.

    خلاصه، من با ترس و لرز دکمه شماره یک را زدم. کسی که پشت خط بود، مشخصاتی مانند اسم و غیره را از من می‌پرسید.

    من هم تا حدودی شک کرده بودم، اما با خودم می‌گفتم شاید صرفا به اداره پلیس یا اداره مالیات وصل شدم و این فرصت برایم فراهم شده تا با صداقت همکاری کرده و بی‌گناهی خودم را ثابت کنم.

    نمی‌دانستم SIN Number و شماره حساب، محرمانه هستند

    آن موقع حتی نمی‌دانستم که SIN Number یا حتی شماره حساب، شماره‌های محرمانه محسوب می‌شوند و تصورم این بود که مثل شماره ملی یا شماره حساب در ایران هستند که کسی صرف داشتن آنها نمی‌تواند سوءاستفاده‌ای انجام دهد و از حسابم برداشت کند.

    به همین دلیل، می‌خواستم شماره حسابم را هم به این افسر قلابی بدهم، اما او گفت این اطلاعات محرمانه هستند، این مکالمه هم ضبط می‌شود و من اجازه ندارم شماره حساب شما را بگیرم، چون ممکن است مورد سوءاستفاده قرار گیرد. او با این صحبت‌ها اعتماد مرا جلب کرد.

    سپس سوالاتی پرسید مانند این که تا به حال مدرکی را گم نکرده‌ای؟ حساب بانکی دیگری نداری؟ تا به حال Manitoba نبودی یا کسی را آنجا نداری؟ بعد هم اسم‌هایی اسپانیایی را به زبان آورد و پرسید که آنها را می‌شناسی یا نه؟ پاسخ من به تمام این سوالات منفی بود.

    افسر قلابی گفت که با مشخصات من، اسلحه به مکزیک قاچاق شده است

    این افسر قلابی در ادامه توضیح داد که با مشخصات شما ۳۰ حساب در بانک باز شده و از طریق آنها قاچاق و خرید و فروش اسلحه به مکزیک صورت گرفته است.

    البته، با توجه به همکاری‌هایی که داشتی، مشخص است بی‌گناهی و قربانی کلاهبرداری شدی. با این وجود، ما برای بازداشت این افراد به همکاری تو نیاز داریم و باید تمام حساب‌هایی که به نام تو باز شده را ببندیم.

    در نتیجه، حساب اصلی‌ات هم بسته می‌شود و مدتی طول می‌کشد تا این حساب را به تو برگردانیم.

    سپس توضیح داد که پول‌هایم را از حسابم بیرون بکشم و آنها را در یک Safe Box که آدرسش را می‌دهند، بگذارم. بعد هم یک مامور از اداره دارائی آمریکا CRA و یک مامور از اداره پلیس می‌فرستند تا بیایند و SIN Number جدید در اختیار من بگذارند.

    کلاهبرداران از من می‌خواستند به هیچ وجه تلفن را قطع نکنم

    کلاهبرداران دائم تاکید می‌کردند که درباره این موضوع با هیچ‌کس صحبت نکنم و این تلفن به هیچ‌وجه قطع نشود. حتی طوری وانمود کردند که اگر خودم به‌صورت مستقیم با پلیس تماس بگیرم و اطلاع دهم که این پولشویی کار من نبوده، پلیس مرا بازداشت می‌کند و به دادگاه می‌فرستد.

    من هم طبق ترسی که از ایران داشتم و تصور می‌کردم اگر برای هر کاری پای آدم به دادگاه باز شود، حسابش با کرام الکاتبین است، ترسیدم که مشکلاتم بیشتر شود و نتوانم در مملکت غریب، بی‌گناهی خودم را ثابت کنم.

    مرا به بانک فرستادند تا موجودی حسابم را برداشت کنم

    مامور قلابی به من گفت به نزدیک‌ترین بانک مراجعه کن و در راه هم گوشی را قطع نکن و در گوشت هندزفری بگذار تا با ما در ارتباط باشی.

    سپس توضیح داد که به کارمند بانک بگو می‌خواهی حسابت را خالی کنی. همچنین، بپرس سقف پولی که می‌دهند چقدر است و چانه بزن تا بیشتر بپردازند.

    من با کلی دوندگی و کارکردن توانسته بودم حدود ۶ هزار دلار پس‌انداز کنم. به بانک رفتم و به مسئول باجه که یک خانم ایرانی بود گفتم که می‌خواهم حسابم را خالی کنم، چون برای اسباب‌کشی به پول نیاز دارم.

    مسئول باجه گفت سقف برداشت، مبلغ ۶ هزار دلار است و من از او خواستم همه مبلغ را برداشت کنم، اما سیستم اجازه این کار را نمی‌داد.

    مسئول مافوق به من گفت که چون امروز برداشت زیادی در بانک داشتیم، سیستم اجازه پرداخت بیش از ۳ هزار دلار را نمی‌دهد، اما می‌توانی هزار دلار از طریق ATM برداشت کنی. من هم این کار را انجام دادم.

    مامور قلابی از من خواست از UBER ماشین بگیرم و به آدرسی که او می‌گوید بروم، بعد هم رسید اوبر را به ماموران آنها بدهم تا پولش را به من برگردانند.

    من به او گفتم که مسیر نزدیک است و می‌توانم با اتوبوس به آنجا بروم، اما او تاکید داشت که حتما باید ماشین بگیرم. بنابراین، من این کار را انجام دادم.

    با استفاده از ATM برای کلاهبرداران بیت‌کوین خریدم

    وقتی رسیدم، دیدم آدرسی که داده یک Convenience Store است، در حالی که من انتظار داشتم یک Office یا جایی مثل بانک باشد. مامور قلابی در ادامه به من گفت که وارد شوم و به سمت ATM نارنجی‌رنگ بروم، چون Safe Box موردنظر آنها همین ATM است.

    او سپس گفت که من برایت یک کیف پول الکترونیکی درست می‌کنم و تو باید یک QR Code که برایت می‌فرستم را اسکن کنی.

    در اینجا شک من بیشتر شد و وقتی مراحل را پیش رفتم، دیدم مربوط به بیت‌کوین می‌شود. وقتی به مامور قلابی گفتم این بیت‌کوین است و من نمی‌خواهم بیت‌کوین بخرم، او جواب داد که این کیف پول الکترونیکی است، نه بیت‌کوین.

    اما حرفش را قبول نکردم و از مغازه بیرون آمدم و به او گفتم به تو شک کرده‌ام و از کجا معلوم که کلاهبردار نباشی.

    بعد هم از او خواستم به جای این که مامورها را به خانه بفرستد، آنها به همین مغازه بیایند و من به‌صورت دستی پول را تحویل دهم. اما او جواب داد که تا کد رهگیری را ارسال نکنم، نمی‌تواند مامور بفرستد و اگر من همکاری نکنم بلافاصله پرونده‌ام به دادگاه ارسال می‌شود و علیه من اعلام جرم خواهد شد.

    من هم با وجود شک و تردیدی که داشتم، اما به وسیله ترس‌هایم کنترل شدم و پولی که ذره ذره و دلار به دلار پس‌انداز کرده بودم را در دستگاه گذاشتم.

    مامور قلابی از من خواست بلافاصله با اوبر به خانه برگردم تا مامورها را بفرستد و SIN Number مرا درست کنند.

    اما من گفتم مسیرم نزدیک است و با اتوبوس به خانه برمی‌گردم. این بار او قبول کرد که ماشین نگیرم و با اتوبوس بروم.

    من بعد از ۲ ساعت و نیم که فرصت کردم تلفن را قطع کنم، به یکی از دوستانم زنگ زدم و ماجرا را برای او تعریف کردم. او گفت از من کلاهبرداری شده و باید هر چه زودتر با پلیس تماس بگیرم تا جلوی کلاهبرداران را بگیرند.

    پلیس به من اطلاع داد که این کلاهبرداری غیرقابل پیگیری است

    با پلیس تماس گرفتم و تشکیل پرونده دادم، اما پلیس در نهایت گفت که چون این کار از خارج از کانادا انجام شده و بیت‌کوین هم غیر قابل ردیابی است، نمی‌توان رد آنها را گرفت و کاری انجام داد.

    تنها شانسی که آوردم این بود که از ۴ هزار دلاری که برداشت کرده بودم، ۵۰۰ دلار را برای تخت و کمد و ۵۰۰ دلار دیگر را برای خرید مایحتاج روزانه نگه داشتم، اما ۳ هزار دلار باقیمانده بر باد رفت.

    از آنجا به بعد بود که فهمیدم در کانادا به هیچ وجه از طرف دولت با شهروندان تماس نمی‌گیرند. همچنین، متوجه شدم که SIN Number و شماره حساب، فوق‌العاده محرمانه محسوب می‌شوند و به هیچ وجه نباید آنها را در اختیار کسی قرار دهم. همین ناآگاهی و ترس‌هایم باعث شد علی‌رغم شکی که برده بودم، فریب بخورم و در دام کلاهبرداران بیافتم.

    مامور قلابی که با من تماس گرفته بود، مردی بود که لهجه هندی داشت، اما من شک و تردیدم را به‌ این صورت توجیه کردم که کانادا کشوری چند ملیتی است و طبیعی است که در ادارات دولتی و پلیس، مامورهای مهاجر وجود داشته باشند.

    یک هفته بعد از کلاهبرداری، مامور قلابی دوباره با من تماس گرفت

    یک هفته بعد از این ماجرا، دوباره با من تماس گرفتند و دوباره همین پیام صوتی برایم پخش شد که «ما از سرویس کانادا تماس می‌گیریم. با مشخصات و SIN Number شما عملیات کلاهبرداری انجام گرفته و تحت پیگیرد قانونی هستید.

    برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید با فشردن شماره یک با افسر صحبت کنید». با این که یک هفته قبل با این روش از من کلاهبرداری کرده بودند، اما باز هم با شنیدن این پیام صوتی دچار ترس و استرس شده بودم.

     

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دکمه بازگشت به بالا
    باز کردن چت
    1
    سلام به سایت آتش خوش آمدید
    پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟