پدر و مادرش را در اتاوا کشت خود را در مونترال تسلیم پلیس کرد
پسربچهای که همیشه یا با خودش تنهایی فوتبال بازی میکرد و یا مشغول دوچرخهسواری بود حالا در سن ۲۲ سالگی دارد روزهای خود را پشت میلههای زندان اتاوا میگذراند؛ او پدر و مادرش را کشته است.
همسایهها میگویند که آنها خبر داشتند که او تعادل روانی ندارد؛ اما هیچگاه پدر و مادر او چنین چیزی را به زبان نیاورده بودند.
خبرنگار آتش گزارش میدهد.
دانلود شماره ۷۰ هفتهنامه چاپی آتش
ساعت ۵ / ۹ دوشنبه شب پسر جوانی با پلیس مونترال تماس گرفت و گفت که او پدر و مادرش را کشته است و آدرس داد تا بیایند او را بازداشت کنند.
ساعتی بعد کارآگاهان پلیس اتاوا، که ماجرا را از طریق همکارانشان در مونترال باخبر شده بودند، در خانهی شماره ۱۶۱۴ در خیابان Apeldoorn Ave در محلهی Carleton Heights جنازهی دیو راجرز ۶۹ ساله و همسرش مریل گلدی ۶۳ ساله را کشف کردند. جسد آنها در پشت یک انباری در بیرون از خانه پیدا شد. یکی از آنها در کاور پیچیده شده بود و دیگری داخل یک چمدان قرار داشت. پلیس هنوز اعلام نکرده که قتل دقیقا چند روز پیش از آن اتفاق افتاده است.
دو روز بعد کامرون راجرز به اتاوا انتقال یافت تا در برابر دادگاه حاضر شود و مراحل قانونی برای بازداشت او طی شود.
هنوز گزارشی دربارهی اینکه این جوان ۲۲ ساله چرا پدر و مادر خود را به قتل رسانده منتشر نشده است.
ایهاب زاهوک یکی از همسایههای خانوادهی راجرز میگوید: «آقا و خانم راجرز در خصوص آینده پسرشان نگران بودند و داشتند شرایط را برای امکان اینکه او تحصیلات خود را در دانشگاه ادامه دهد بررسی میکردند.»
زاهوک میگوید که آنها از او در خصوص روشهای تدریس طراحی به کمک کامپیوتر در برنامههایی مانند «اتوکد» که او کمی در مورد آن اطلاع داشت، سوال کرده بودند.
آقای راجرز روزنامهنگار بود و از سال ۱۹۷۰ در بخش حوادث روزنامهی Citizen فعالیت داشت. او سال ۲۰۱۰ بازنشسته شده بود.
زاهوک معتقد است، هر چند پسر آنها بیماری روانی داشت، اما این خانواده هرگز در این خصوص موضوعی را بیان نکرده بودند. به گفته ی او، این پسر 22 ساله همیشه تنها بود و اغلب با دوچرخه یا توپ فوتبالش بازی میکرد. در مراسم هالووین سال گذشته او کودکان را میترساند و به خانوادهها شکلات میداد.
زاهوک هرگز نشانه ای از دعوا یا ناسازگاری بین این پسر و والدینش ندیده بود، هر چند بابت سکوتی که این چند روز در خانهی راجرز ها وجود داشت تعجب کرده بود.