چرا پوپولیسم و راستگرائی افراطی نتوانسته در کشور کانادا جایی برای خود بیابد؟
اریک کافمن استاد دانشگاه انگلیس معتقد است پوپولیسم و راستگرائی افراطی نتیجه تغییرات ساختار جمعیتی در اروپا و آمریکاست، ولی میگوید کانادا داستان متفاوتی دارد
فهرست مطالب
شکست کامل حزب مردم کانادا که با شعارهایی علیه مهاجرت و تغییرات اقلیمی وارد عرصه انتخابات شده بود، یک بار دیگر خیال کانادا را از گسترش پوپولیسم و راستگرائی افراطی آسوده کرد.
در آگوست ۲۰۱۸ وقتی ماکسیم برنیه عضو پیشین حزب محافظهکار، نتوانست در رقابت برای به دستآوردن رهبری این حزب موفق شود، اعلام کرد که از این حزب خارج میشود و حزب مردم کانادا را پایه میگذارد.
اظهارات تند او علیه مهاجرت و تغییرات اقلیمی باعث شد تا خیلی زود به عنوان ترامپی برای کانادا شناخته شود. او گفته بود تعداد پذیرش مهاجران را به شدت کاهش میدهد، در مرزهای کانادا که محل عبور پناهندگان است دیوار میکشد و از توافق پاریس خارج میشود.
حزب مردم کانادا نه تنها نتوانست هیچ کرسی در پارلمان به دست بیاورد، بلکه خود برنیه هم پس از ۱۳ سال از سفر به اتاوا بازماند.
اریک کافمن Eric Kaufmann اهل ونکوور کانادا و استاد علوم سیاسی دانشگاهی در انگلیس در کتابی که امسال از او منتشر شده به زمینههای پوپولیسم در غرب پرداخته و جای کانادا را در این میان تبیین کرده است.
انتخاب دونالد ترامپ، رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، مقاومت در برابر نرخ بالای مهاجرت در استرالیا، ملیگرایی افراطی (بومیبرتری) فزاینده در اروپا و انتخابات سال گذشته کبک، نشان میدهد که رشد پوپولیسم سفیدپوست راست میانه، ریشهدار خواهد بود.
غالبا گفته میشود که مردم در ایالات متحده به «استثناگرایی آمریکایی» باور دارند، یعنی معتقدند که به شکل منحصربفردی، به آزادی متعهد هستند. اما از یک «استثناگرایی کانادایی» نیز میتوان سخن به میان آورد.
این باور عمیق در میان کاناداییهای انگلیسی زبان وجود دارد که آنها به شکل غیرمتعارفی اهل مدارا هستند و چند فرهنگی را به شکل موفقیتآمیزی قبول کردهاند، در حالی که دیگران از چنین قابلیتی برخوردار نیستند.
کتاب جدید و پیشگامانهای از اریک کافمن Eric Kaufmann، دانشمند علوم سیاسی و متولد ونکوور، ضمن پرداختن به کاهش شدید و فزاینده جمعیت سفیدها در اروپا، ایالات متحده و استرالیا، نگاه عمیقی به استثناگرایی کانادایی انداخته است. تمرکز عمده این کتاب بر شهرهای بزرگی مانند تورنتو و ونکوور است که در آنها، سفیدپوستها دیگر اکثریت جامعه را تشکیل نمیدهند.
نگاه کتاب «تغییر سفید: جمعیت، مهاجرت و آینده اکثریتهای سفید» به مسائل مرتبط با نژاد، فرهنگ و هویت، برای برخی ناخوشایند خواهد بود، اما این کتاب از رسانههای مطرح در بریتانیا، نقدهای مثبتی دریافت کرده است. از این کتاب با تعبیراتی همچون «خردمندانه»، «ارزشمند»، «اصولی»، «درخشان»، «فوقالعاده عمیق و گسترده» و بسیار پیشگام در بحث مهاجرت، یاد شده است.
کتاب و آیندهبینی جالب آن
این کتاب لبریز از ایدههای فراوان است و با ترکیب نظریههای قدیمی، به نتایجی یکسره بدیع میرسد. از جمله این ایدهها میتوان به استدلال مثبت کافمن اشاره کرد که میگوید: «برای آن که کاهش جمعیت سفیدها در اروپا به ملیگرایی افراطی منجر نگردد، باید آنچه او «تغییر سفید» مینامد، مورد پذیرش قرار گیرد.»
او این عبارت را اینگونه تعریف میکند: «سفری پرتلاطم از دنیایی با اکثریتهای نژادی همگن سفید، به دنیایی با اکثریتهای نژادی دورگه.» به عبارت دیگر، کتاب «تغییر سفید» دنیایی را در غرب، در یکصد سال آینده، به تصویر میکشد که در آن، مردمانی حاصل از ازدواجهای میاننژادی، در اکثریت هستند.
اما کافمن، که خود چندرگهای با نیاکان یهودی، چینی و آمریکای لاتین است و غالبا سفید به شمار میآید، از جملهی گلوبالیستهایی نیست که در آرزوی دنیایی واحد باشند، آن گونه که برای مثال در مورد نخستوزیر جاستین ترودو گفته میشود.
هویت برتر است یا اقتصاد!
کافمن میگوید هویت تا حد زیادی جای اقتصاد را به عنوان خط مقدم نبرد در قرن بیست و یکم گرفته است. او متوجه است که بخش بزرگی از سفیدهای محافظهکار در حال از دست دادن اعتماد خود به هویتشان هستند؛ امری که به «بیمیلی فزاینده به همراهی با ایدئولوژی ضد سفید چپ فرهنگی» منجر شده است.
مجلهی اکونومیست با این عقیده موافق است و در بررسی خود درباره کتاب تغییر سفید، به موضوع بومیگرایی Nativism میپردازد و آن را یک موضع سیاسی توصیف میکند که خواستار وضعیت مطلوبتری برای ساکنان جاافتادهی یک ملت یا همان شهروندان خودخوانده در مقایسه با تازهواردان و مهاجران است.
این نشریه مینویسد بومیبرتری به این دلیل در حال رشد است که جهانیگرایی توام با بازار آزاد و نرخ بالای مهاجرت، موجب اختلال در اقتصادهای غربی شده است و اکنون فرهنگ در قبضه قشر نخبه از خود متشکری است که، نه تنها فکر میکنند از انسانهای معمولی باهوشتر هستند، بلکه خود را شریفتر نیز میپندارند.
این استاد دانشگاه Birkbeck لندن میگوید که عملا تنها در غرب است که طبقه تحصیل کرده، مخالفت با فرهنگ خود و پایکوبی به خاطر زوال آن را ضروری میداند. البته برخی این باور را تندروانه به شمار میآورند. کافمن معتقد است که اکثریتهای سفید، گروههای قومیتی هستند که اعضای محافظهکار آنها، همان تعلق خاطری را به گروه دارند که در گروههای قومیتی اقلیت، دیده میشود.
او میگوید: «بسیاری از سفیدها در اروپا، هم در میان راستگرایان و هم در میان چپگرایان حامی دولت رفاه، مقاومت در برابر «امپریالیستهای جهانوطن» را آغاز کردهاند. از دهه ۱۹۹۰ به این سو، عملا هیچ سیاستمدار اروپایی جرات استفاده از واژهی چندفرهنگی multiculturalism را پیدا نکرده است.»
اما همین اصطلاح چندفرهنگی در کانادا همچنان کشش دارد. Mario Canseco، کارشناس نظرسنجی ساکن ونکوور، در نتایج تحقیقی که انجام داده دریافته است که ۶۲ درصد از کاناداییها عقیده دارند چندفرهنگی برای کشورشان خوب بوده است، در حالی که ۳۳ درصد آن را بد به شمار میآورند.
ترس سیاستمداران برای کاهش سطوح مهاجرتی در کانادا
کافمن میگوید: «به دلیل استثناپنداشتی Exceptionalism کانادائیها، بخش انگلیسی زبان کانادا احتمالا تنها مکان باقیمانده در دنیای غرب است که تقریبا تمامی سیاستمداران دست راستی، از این میترسند که در صورت پیشنهاد کاهش سطوح مهاجرت، به تبعیض نژادی متهم شوند. این در حالی است که نظرسنجیها در کانادا پیوسته نشان دادهاند که تقریبا از هر ۱۰ کانادایی، چهار نفر بر این باورند که مهاجرت عاملی عمدتا منفی برای این کشور بوده است.»
ماجرا و جایگاه متفاوت کبک
کبکیهای فرانسوی زبان خود را به این ممنوعیتها مقید نمیکنند. آنها سال پیش Francois Legault را بهعنوان نخستوزیر خود برگزیدهاند. او امسال نرخ مهاجرت در این استان را به اسم بهبود وضعیت ادغام مهاجران، ۲۰ درصد کاهش داد.
اما چرا پوپولیسم سفید، دستکم فعلا، در بخش انگلیسیزبان کانادا ریشه نگرفته است؟ حداقل دو دلیل برای این موضوع میتوان بر شمرد، که یکی از آنها به جدایی بخشهای انگلیسی و فرانسوی زبان بر میگردد. کافمن این مفهوم را که حزب محافظهکار به محاصره موضوع مهاجرت در آمده است، جدی میپندارد.
کاناداییهای انگلیسیزبانی که خواهان کاهش مهاجرت و در نتیجه کند شدن گسترش فرهنگهای آسیایی و غیره هستند، بطور طبیعی امیدوارند تحت حمایت محافظهکاران قرار داشته باشند. اما این حزب قادر به حمایت از پوپولیستهای فرانسویزبان همفکر خود در کبک نبوده است و در نتیجه، آنها رای خود را به صندوق بلوک کبکوا و ائتلاف آیندهی کبک، حزب آقای لگو، ریختهاند.
چند درصد از کاناداییها خارج از این کشور به دنیا آمدهاند؟
دلیل دیگری که به باور کافمن، بیشتر کاناداییها، بدون شکایت، تغییرات سریع قومیتی را میپذیرند، که خود ناشی از جمعیت ۲۱ درصدی افراد زاده خارج از کاناداست، آن است که کاناداییهای انگلیسیزبان از همان دیدگاه کم و بیش طرفدار مهاجرتی برخوردار هستند، که در میان تمامی جوامع مهاجر انگلوساکسون مشترک است.
او میگوید با در نظر داشتن این چشمانداز، باید توجه داشت که کانادای انگلیسیزبان، بر خلاف استرالیا، نیوزیلند، ایالات متحده و بریتانیا، فاقد رسانهها و مطبوعات محافظهکاری است که بتواند نقاط ضعف سیاستهای مهاجرتی را کشف کند.
کافمن این نکته را شایان توجه مییابد که برجستهترین منتقدان مهاجرت و چندفرهنگی در کانادا، از میان رنگینپوستان بودهاند. افرادی همچون نیل بیسوندات Neil Bissoondath نویسنده، سلیم منصور استاد دانشگاه و دیوید سوزوکی طرفدار محیط زیست. او میگوید قرار داشتن این افراد در میان اقلیت، ایستادگی در برابر اتهام نژادپرستی را برای آنها ممکن ساخته است.
بحران مسکن در کلانشهرهای کانادا
کافمن در فصل روشنگری از کتاب خود، تحت عنوان «استثناپنداشتی Exceptionalism کانادایی: پوپولیسم راستگرا در کشورهای آنگلوسفر شامل ایالات متحده آمریکا، کانادا، استرالیا، نیوزیلند و بریتانیا»، به جنگ بر سر سرمایههای خارجی میپردازد که بحران مسکن کلانشهر ونکوور را شدت بخشیده است؛ شهری که او دوران کودکیاش را پس از هنگکنگ و ژاپن، در آنجا سپری کرده است.
کافمن به این موضوع اشاره میکند که چگونه اعضای برجستهای از جامعه اقلیتهای مشهود، همچون Andy Yan، Albert Lo و Ujjal Dosanjh قادر بودهاند به مقابله با این ادعای مطرح شده از سوی سیاستمداران و توسعهدهندگان سفیدپوست بخش املاک برخیزند، که اگر کسی بگوید سرمایههای خارجی، به ویژه چینی، در بالا رفتن قیمتهای مسکن نقش داشته، مرتکب نژادپرستی شده است.
مثال ونکوور کافمن را به این ایده بدیع میرساند که از آنجا که نخبگان کانادایی، عموما طرز فکری حامی رشد و نرخ بالای مهاجرت دارند، یکی از معدود راههایی که یک حزب پوپولیست میتواند در کانادا ظهور پیدا کند، در صورتی است که یک جریان غیرسفید ضد مهاجرت یا یک کاندیدای ضد مهاجرت اقلیت وجود داشته باشد. از آنجا که وقوع چنین چیزی بعید است، کافمن پیشبینی میکند که جمعیت سفیدپوستان کانادا تا سال ۲۰۵۰ در اقلیت قرار گیرد. درحالی که تا آن تاریخ در مونترال، از هر ۱۰ نفر، حدود هفت نفر از سفیدها خواهند بود، این نسبت در تورنتو و ونکوور، به حدود ۳ نفر از هر ۱۰ نفر کاهش خواهد یافت.
نظر کافمن درباره چگونگی بهبود شرایط
کافمن میگوید این وضعیت میتواند بهبود یابد، به ویژه اگر سیاستهای مهاجرتی تغییر پیدا کند. اما تنها در صورتی که کاناداییهای انگلیسیزبان از خصومتورزیهای مرتبط با ملیگرایی افراطی سفید، اجتناب ورزند.
صلح و شکوفایی مستلزم این نیز هست که مردم بپذیرند سفید بودن تعریف مبهمی دارد، تا افراد متعلق به نژادهای مختلط نیز در بر گرفته شوند. با آن که مناطقی که در آنها یک گروه قومیتی واحد غالب است، عموما در مقایسه با جوامع چند نژادی، مانند جمهوری تعاونی گویان Co-operative Republic of Guyana و یا کشور بلیز، از سازگاری درونی بیشتری برخوردار هستند، کافمن پیشبینی میکند که یک شانس مناسب برای کانادای انگلیسیزبان، میتواند به چیزی همچون بزرگترین شهر کانادا منجر گردد.
او چیزی شبیه به یک تورنتوی خیلی بزرگ را در کل کشور به تصویر میکشد. جامعهای پویا، کم انسجام، آیندهمحور و دارای رابطهای ضعیف با گذشته بریتانیایی و اروپایی خود.
اریک کافمن Eric Kaufmann، در ۱۱ می ۱۹۷۰ در هنگکنگ به دنیا آمده و در ونکوور کانادا بزرگ شده است. پدر او یهودی بوده و پدر بزرگش ریشه در کشور چک امروز داشته است. مادر کافمن چینی و کاتولیک بوده است.
کافمن لیسانس خود را از دانشگاه وسترن انتاریو و فوق لیسانس و دکترای خود را از دانشگاه مطالعات اقتصادی لندن گرفته است.