چالشهای روزنامهنگارانه با سالی که خیلی سخت و باورناپذیر بود؛ گزارش سردبیر آتش
فهرست مطالب
روزنامهنگاران، هرگونه که بخواهند رویدادهای این سال متفاوت و پرحادثه را توصیف کنند، باز هم به نظر اغراقآمیز میرسد.
همچنان که تا همین ۹ ماه پیش هم، اگر کسی گوشهای از آنچه که در این مدت شاهد آن بودهایم را روایت میکرد، به قدرت تخیل او آفرین میگفتیم.
در این مدت آنچه پیشترها در فیلمهای علمی تخیلی دیده بودیم را، با قدرت و وسعت بیشتری تجربه کردیم و به چشم خود دیدیم.
روزنامهنگاران ایرانی، از دوران پرحادثه و پرشتاب جنگ هشت ساله ایران و عراق که بگذریم، کمتر دورهای درگیر چنین چرخه خبری بیامانی بودهاند، شرایطی که انگار هر ماجرا بزرگتر و مهمتر از ماجرای قبلی است و بیسابقه بودن اخبار به یک امر عادی تبدیل شده است.
سال ۲۰۲۰؛ آغازی خونبار
سال ۲۰۲۰، آغاز تلخی داشت، خیلی تلخ. ۸ ژانویه که خیلی از خانوادهها و بسیاری از دانشجویان پس از گذراندن تعطیلات سال نو با خانوادههایشان در ایران، به کانادا بازمیگشتند تا سال تازهای را آغاز کنند، هیچگاه به مقصد نرسیدند.
پرواز آنان تنها چند دقیقه پس از آغاز، هدف دو موشک سپاه پاسداران قرار گرفت و آنها برای همیشه به تاریخ پیوستند.
داغ رفتن آنها، داغ جفای بیرحمانهای که بر آنان رفت و داغ بیمسئولیتهائی که فاجعهآفرینان آن نشان دادند، برای همیشه همچون بغضی در گلوی ماست.
و ما در آتش خبرها و گزارشهای رفتن آنها را با چشمانی اشکبار و دلهایی سوخته برایتان گزارش کردیم.
چند ماه بعد کرونا آمد تا رنجهایمان را در سال ۲۰۲۰ تکمیل کند
هنوز داغدار ۱۷۶ سرنشین بدون مقصد پرواز اوکراینی بودیم که فاجعه تازهای از راه رسید. پاندمی کرونا.
اگرچه در روزها و ماههای نخست برخی کشورها از جمله ایران کوشیدند تا ابعاد آن را پنهان کنند، اما خیلی زود همه چیز از کنترل آنها هم خارج شد.
کرونا آمد تا آرزوها، رویاها و نزدیکان ما را درو کند و ببرد؛ و درو کرد و برد.
ما ماندیم و روزهای تلخ و سیاه ناامیدی.
ما ماندیم و خبرهای تلخی که هر روز رفتن یکی از بهترینهامان را روایت میکرد.
ما ماندیم و ویرانی همه چیز، از سفر و گردش و دورهمیها گرفته تا اقتصاد و درآمد.
حالا سال جدیدی در راه است
با این همه برای من، این روزهای پایان سال ۲۰۲۰ پر بود از تراژدی و امید.
ما در این ۹ ماه نوعی از همکاری را با همکاران خود تجربه کردیم، که تا پیش از این تنها یک رویا بود، برشهائی از یک فیلم ساینس فیکشن.
ما که هر روز را در کنار هم به تولید و توزیع اخبار و گزارشها میپرداختیم، حالا دیدارهایمان منحصر شده بود به پنجرههای نرمافزار زوم بر روی اسکرین کامپیوترهامان.
در این مدت یاد گرفتیم تا از میزهای آشپزخانه و اتاقهای نشیمن برای نوشتن و ویرایش و دروازهبانی خبر استفاده کنیم و از فضاهای آنلاین برای به اشتراک گذاشتن داشتههامان.
اما یادمان باشد، همین فضای وهمآلود فرصتی بزرگ بود برای همه ما، تا مرزهای تازهای از خلاقیت را در نوردیم. ظرفیتهایی در فضاهای آنلاین کشف شد که تا پیش از آن برای بسیاری ناشناخته بود، ناتوانی کانالهای سنتی اطلاعرسانی به رخ کشیده شد و دریای بیکرانی از فضاهای دیجیتال برای کسانی کشف و شهود شود که به آنها باور نداشتند؛ زمان دیگر به عقب باز نمیگردد.
با این همه دوران سختی بود، خیلی سخت.
ما مقاومت کردیم.
… و ما به کار خود افتخار میکنیم.
کلاهمان را از سر برداریم، به افتخار زنان و مردان بزرگی که فداکاری کردند
ولی گامهای فراتر از ما کسانی هستند که در خط مقدم مبارزه با این بیماری همهگیر چیزهای بیشتری فدا کردهاند: پرستاران، پزشکان، امدادگران، کارمندان بهداشت عمومی، کارکنان پشتیبانی شخصی و کارکنان مراقبتهای طولانی مدت.
ما به کسانی فکر میکنیم که جان خود را از دست دادند و عزیزانی که تجربههای خود را با ما در میان گذاشتند.
ما قدردان کسانی هستیم که بهبود یافتند و جرأت کردند تا داستانهای خود را به امید روشنگری برای دیگران در مورد واقعیتهای این بیماری مهلک با رسانهها در میان بگذارند.
گفتن این داستانها یک فرصت است و رسانهها حالا حالاها این کار را ادامه خواهند داد.
این نیز بگذرد؛ این روزهای سخت و بیامان. اما وقتی این ماجرا تمام شود که قطعا تمام خواهد شد، ما همچنان در اینجا با شما خواهیم بود.
آن روزها خبرهایی شادتر و امیدبخشتر را با شما در میان میگذاریم.