طلاق میگیرند ولی در یک خانه زندگی میکنند؛ آیا این لایف استایل جدید کانادائیهاست؟
دو نفر از هم طلاق میگیرند چون نمیتوانند با هم زندگی کنند اما حالا پدیده تازهای در کانادا رواج یافته است. چرا؟
فهرست مطالب
- زندگی در یک خانه، پس از طلاق؟ شاید
- انتخاب یا اجبار؟ مساله این است
- کاهش استانداردهای زندگی برای زنان پس از طلاق
- طلاق هم برای ثروتمندان راحتتر است
- در این گرانی بازار، خانه را باید نگه داشت
- انواع زندگی در یک خانه بعد از طلاق
- شاید فقط یک اقدام کوتاه مدت و مفید
- فاصله روانی با جدا کردن درهای خانه
- زندگی با شریک سابق مزایائی هم دارد
- اما معایب آن هم کم نیست
- بهتر است این سبک زندگی پذیرفته شود
آدمها از هم طلاق میگیرند چون به نظرشان میرسد که دیگر راهی برایشان باقی نمانده که زیر یک سقف زندگی کنند، اما ظاهرا این عرف در کانادا تِرَک برداشته است، چون حالا دیگر خیلیها طلاق میگیرند، ولی همچنان در یک خانه زندگی میکنند. راستی چرا؟
همیشه شنیدن خبر سبک زندگیهای جدید برای آدمها تعجبآور است اما همین سبکهای زندگی کم کم عادی میشوند و شاید کسی یادش نیاید که یک زمان چقدر عجیب و غریب بودند. این روزها هم نوعی سبک زندگی در کانادا رواج پیدا کرده که زوجها بعد از طلاق باز هم در یک خانه زندگی میکنند که البته، هنوز تبدیل به یک سبک زندگی عادی نشده است.
دلایل مختلفی وجود دارد که یک زوج را مجبور میکند بعد از فروپاشی زندگی مشترکشان باز هم در کنار هم زندگی کنند، البته، با شرایطی متفاوت با زمان ازدواج. این اتفاق، آنقدرها هم که در نگاه اول ممکن است به نظر برسد بد نیست و اتفاقا مزایایی دارد که به زوجها کمک میکند زندگی راحتتری داشته باشند.
در این مطلب به دلایل رواج این سبک زندگی، مزایا و معایب آن و تجربه زیست آدمهایی که اینگونه زندگی میکنند، اشاره شده است.
صبح روزهای شنبه، پسر ۷ سالهام مسواک، کتاب و یکی دو تا از اسباب بازیهایش را برمیدارد تا روز و شب را با من و در اتاق من بگذراند. این کوچ بیش از اینکه واقعی باشد، سمبلیک و نمادین است چون من در یک آپارتمان زیر همکف در خانهای زندگی میکنم که با مادرش شریک هستم. از طرف دیگر، پسرم میتواند بدون همراهی کسی و با همان پیژامهاش به خانه من بیاید.
این سبک زندگی، روشی است که بیش از آنچه که مردم فکر کنند، رایج شده است. اینکه شریکان زندگی سابق، بعد از جدایی نیز یک خانه را برای مدت طولانی با هم شریک باشند و حتی با وجود جدایی، با هم زندگی کنند.
زندگی در یک خانه، پس از طلاق؟ شاید
در نگاه اول، کار متناقضی به نظر میرسد. نکته اصلی در طلاق و جدایی این است که دو نفر کاملا از هم جدا شوند و یک یا هر دو نفر خانه خانوادگی را ترک کنند. در چنین شرایطی، والدین عصبی و بچهها ناراحت و وکلا، پولدار میشوند. پس چه عاملی باعث شده که مردم بعد از جدایی هم با شرکای سابق زندگی خود، زندگی کنند؟
دو عامل باعث این اتفاق شده است: قیمت مسکن و وضعیت بچهها.
انتخاب یا اجبار؟ مساله این است
کریستوفر ۴۶ ساله است و بعد از ۱۷ سال زندگی مشترک از همسرش جدا شده است ولی مدت ۳ سال است که یک خانه مشترک با همسر سابقش در تورنتو دارد. در این متن نام مستعار به کریستوفر و همه افرادی که درخواست کردهاند داده شده است. چون شرایط زندگی آنها ممکن است باعث ایجاد نوعی بدنامی اجتماعی شود.
او میگوید: «چرا مردم انتخاب میکنند که به زندگی در کنار هم ادامه دهند؟ چون درآمدها برای زندگی کافی نیست و هزینه مسکن بسیار زیاد است. در واقع این یک تصمیم نیست و گاهی مجبور میشوید که این کار را انجام دهید».
با وجود افزایش سریع قیمت مسکن در شهرهای انتاریو و به موازات آن، افزایش موقعیتهای شغلی موقتی و کوتاهمدت، بسیاری از مردم خود را با چالشهای مشابهی درگیر میبینند.
میشل ۳۷ ساله و مشاور املاک است و شوهرش اندرو ۴۲ ساله است. آنها بعد از ۱۳ سال تصمیم به جدایی گرفتند اما برای مدت ۸ ماه است که به نوبت در یک آپارتمان زیر همکف در خانهشان در غرب تورنتو زندگی میکنند. میشل در این باره میگوید: «ما در شرایطی نیستیم که یکی از ما بتواند نقل مکان کند و یک آپارتمان جدا پیدا کند. این کار در این شهر بسیار گران است. به همین دلیل، نقل مکان کردن و پیدا کردن جای جدید، دیوانهوار به نظر میرسد».
وجود بچهها یکی دیگر از عواملی است که باعث میشود زوجها بعد از جدایی نیز زندگی مشترک داشته باشند.
کاهش استانداردهای زندگی برای زنان پس از طلاق
آمار به دست آمده از موسسه ملی سلامت در آمریکا و مرکز آمار کانادا نشان میدهد که وقتی زوجها از هم جدا میشوند، استانداردهای زندگی برای همه افراد درگیر در این جدایی کاهش پیدا میکند که البته این مورد بیشتر برای زنان و کمتر برای مردان اتفاق میافتد. بسیاری از والدین نیز در تلاش هستند تا یک زندگی مشترک ناموفق را به یک همزیستی مسالمتآمیز تبدیل کنند تا بچهها فرصت پیدا کنند در نزدیکی دوستان و مدرسه خود بمانند و استانداردهای زندگی آنها کاهش پیدا نکند.
رابرت ۴۸ ساله است و خانهای مشترک با شریک سابق خود دارد. آنها مدت یک سال است که بعد از ۳۰ سال زندگی از هم جدا شدهاند. رابرت میگوید: «تمایل برای نگه داشتن پدر و مادر در نزدیکی فرزندان، نقش مهمی در این تصمیم داشته که به زندگی در یک خانه ادامه دهند. البته، تصمیم به زندگی کردن در کنار هم، دلایل اقتصادی هم دارد».
طلاق هم برای ثروتمندان راحتتر است
او در این مورد میگوید: «برای افراد ثروتمند بسیار راحت است که خودشان را از چنین شرایطی نجات دهند. اگر ما بهطور مستقل، ثروتمند بودیم، میتوانستیم خانههای جدا بخریم و در این شرایط زندگی نکنیم. ولی خریدن دو خانه برای کسانی که حقوقهای ثابت یا درآمدهای پایینی دارند، قابل انجام نیست. چرا یک خانواده باید به یک آپارتمان یکخوابه نقل مکان کند و نتواند زندگی راحتی داشته باشد؟»
کریستوفر این شرایط غیرمتعارف را نوعی ازخودگذشتگی معقول میداند. او در این مورد میگوید: «اگر در این شرایط فرزند داشته باشید، دوست ندارید این شرایط برای فرزندتان موقعیت مخربی ایجاد کند. به همین دلیل باید با همسر سابق خود همکاری کنید تا چنین اتفاقی نیافتد».
در این گرانی بازار، خانه را باید نگه داشت
مساله دیگری هم که در این مورد وجود دارد، نگه داشتن خانه در خانواده است. چرا که اگر خانه خانوادگی فروخته شود، افراد باید برای پیدا کردن خانه جدید، چالش بازگشت به بازار املاک گران را به جان بخرند.
کریستوفر در این باره میگوید: «ما با هم یک خانه را شریک هستیم و بیشتر ثروت خانواده با املاک و مستغلات گره خورده است. تورنتو به جایگاهی رسیده که مثل نیویورک و لندن، تنها یک راه برای خانه دار شدن در آن وجود دارد و آن یک راه این است که خانهای به ارث ببرید. برای دختر ما بهتر است که خانهای از خودش در شهر داشته باشد چون این مالکیت برای او درآمد و امنیت به دنبال دارد».
انواع زندگی در یک خانه بعد از طلاق
آمار و ارقام در مورد اینکه چنین شرایطی چقدر رایج شده است، به راحتی در دسترس نیست چون این سبک زندگی، انواع مختلفی پیدا کرده است.
در این سبک از زندگی گاهی دو والد به نوبت در یک آپارتمان جدا از خانه خانوادگی زندگی میکنند. در حالی که یکی از دو نفر در این آپارتمان سر میکند، فرد دیگر در خانه از بچهها مراقبت میکند. برخی زوجها بخشی از خانه را جدا میکنند و به عنوان یک فضای مجزا، یکی از دو نفر به طور دائم در آن زندگی میکند. بعضی از زوجها هم، فقط اتاق خواب را جدا میکنند ولی در بقیه قسمتهای خانه با هم شریک هستند و حتی با هم شام میخورند و سفر میروند.
در این مورد نکات تاریک زیادی وجود دارد. Jenny Friedland، وکیلی ساکن تورنتو است و با زوجهایی که در این شرایط زندگی میکنند، کار میکند. او خاطرنشان میکند که همخانه شدن در این شرایط نیازمند این است که یکی از دو نفر در آن مکان نباشد، در غیر این صورت آنها هنوز ازدواجکرده هستند.
شاید فقط یک اقدام کوتاه مدت و مفید
سوالی که ممکن است پیش بیاید این است که آیا جدا کردن خانه میتواند سودمند باشد؟ فریدلند معتقد است: «این شرایط برای بیشتر افراد، یک راهحل بلندمدت نیست ولی میتواند به عنوان یک اقدام موقت، سودمند باشد. من هنوز موردی کاملا موفق را ملاقات نکردهام. در تجربیات من، وقتی افراد این سبک زندگی را امتحان کردهاند، تا جایی ادامه دادهاند که از آن خسته شدهاند و فورا به آن پایان دادهاند. ولی فکر میکنم این شرایط مزایای زیادی برای مردم دارد به خصوص در ابتدای کار». استفاده از این مزایا بدون آسیب دیدن در این شرایط، یک ترفند است.
فاصله روانی با جدا کردن درهای خانه
شنبه شبها، شب پسرهاست و چون آشپزخانه من امکانات محدودی دارد و من خودم امکانات آن را محدودتر کردهام، این شرایط غالبا به این معناست که شام را در کافه همین خیابان میخوریم. این یک مهمانی حسابی برای پسرم است چون همه غذاهای منوی بچهها، بستنی هم دارد. برای بابا هم فرصت خوبی است چون نوشیدنی ۵ دلاری دارد.
بعد از بازگشت به خانه، ما به جای در جلویی، از در کناری وارد میشویم چون در جلویی برای او و مادرش است. هیچ ضرورتی ندارد که از ورودی دیگری غیر از ورودی جلوی خانه استفاده کنیم ولی این کار، یعنی جدا کردن دربهای ورودی، به لحاظ روانی، فاصلهای که بین من و او وجود دارد را تقویت میکند.
زندگی با شریک سابق مزایائی هم دارد
فریدلند خاطرنشان میکند که همخانه بودن شرکای سابق یا زندگیهایی شبیه به این، فرصتی برای والدین فراهم میکند تا آن والدینی که قبلا با روتین زندگی فرزند خود و مراقبت از او آشنا نبودند، کمکم به آن عادت کنند و برای مراقبت از بچهها، شام درست کردن و بردن بچهها به مدرسه آماده شوند. این تجربه میتواند مثل یک مرحله آمادهسازی و تمرین برای جدایی کامل باشد.
میشل هم جنبههای منفی زندگی با شریک سابق را تصدیق میکند ولی معتقد است که زندگی کردن در یک مکان با همسر سابق، مزایای ملموسی دارد.
او میگوید: «اولین و مهمترین مزیتی که دارد، در مورد مسائل اقتصادی است که باعث میشود دو طرف کمتر تحت فشار قرار گیرند. مزیت دیگر برای بچهها این است که اختلالی ناگهانی در زندگی آنها ایجاد نمیشود. البته، این کار باعث میشود رابطه خود را با شریک زندگی سابقتان حفظ کنید ولی به هر حال صرفنظر کردن از آن راحت است. به هرحال، مطمئنا مزایای این کار بیشتر از مضرات آن است».
اما معایب آن هم کم نیست
چیزهای زیادی وجود دارد که سد راه موفقیت این سبک زندگی میشود از جمله جروبحثها و اختلافات مالی، تمایلات رمانتیک خارج از این چارچوب و نفرت متقابل.
اگر در برابر یکدیگر اهل کینه و نفرتپراکنی باشید، احتمالا برای هر دو طرف بهتر است که از نظر جغرافیایی نیز جدا از هم زندگی کنند. تعیین کردن حد و مرزها نیز اهمیت دارد. در مورد این حد و مرزها به توافق برسید، آنها را مستند کنید و به آنها پایبند باشید.
باید این مساله را مشخص کنید که هر نفر در کدام بخش از خانه و چه زمانی میتواند حضور داشته باشد؟ در این سبک زندگی جدید، هزینههای خانه چطور تقسیم میشود؟ آیا در مورد قرار گذاشتن با هم حرف میزنید یا این مسالهای است که نه باید بپرسید و نه در مورد آن صحبت کنید؟
اگر بتوانید فاصلهای را پیدا کنید که برای هر دوی شما مفید باشد و آن را مدتی نگه دارید، زندگی با شریک سابق میتواند نتایج خوبی داشته باشد، حداقل برای مدت کوتاه.
بهتر است این سبک زندگی پذیرفته شود
فریدلند در این مورد خوشبین است. او میگوید: «امیدوارم افراد بیشتری نظر خود را در مورد طلاق تغییر دهند و آن را جدایی و انفصال کامل در نظر نگیرند و این ایده را بپذیرند که ازدواجها پایان میپذیرند ولی خانوادهها ادامه پیدا میکنند. امیدوارم افراد بیشتری این سبک از رابطه را بدون اینکه برایشان عجیب به نظر برسد، دنبال کنند چون این روشی هوشمندانه است. برای من اینطور به نظر میرسد حداقل در ابتدای جدایی».
یکشنبهها روز مامان است و پسر ما دوست دارد زودتر از پلهها بالا برود چون یکشنبه صبحها وقت تلویزیون دیدن است و مادرش تلویزیون بهتر و معمولا صبحانه بهتری دارد. البته، با توجه به برنامهریزی و حال و هوایمان ممکن است همگی دور یک میز برای خوردن غذا جمع شویم و او هر زمان که بخواهد میتواند پیش من برگردد.