کانادا اقامت دائم یک پناهجوی ایرانی را رد کرد؛ علت، خدمت سربازی در سپاه پاسداران

فهرست مطالب
پرونده «م و»، پناهجوی ایرانی، یکی از بحثبرانگیزترین تصمیمهای مهاجرتی این هفته در کانادا بود. او سالها پیش با فرزندش به کانادا آمد و تصور میکرد مسیرش به اقامت دائم PR ختم میشود. اما سابقه خدمت سربازی او در سپاه پاسداران همه چیز را تغییر داد.
افسر پرونده، هیچ یک از استدلالهای «م و» را درباره اجباری بودن سربازی در ایران و اینکه افراد حق انتخاب محل خدمت خود را ندارند، نپذیرفت.
- چرا افسر مهاجرت توضیحات او درباره «اجباری بودن خدمت» را نپذیرفت؟
- چه نکتهای در پاسخهای او باعث شد افسر مهاجرت قانع نشود؟
- دادگاه فدرال چگونه قضاوت کرد که روند بررسی پرونده او «منصفانه» بوده است؟
- چرا موضوعاتی مثل وضعیت فرزند خردسال یا پیوستن خانواده در این پرونده مطرح نشد؟
- و مهمتر از همه، این رأی چه آیندهای برای «م و» و فرزندش رقم میزند؟
در این گزارش، داستان کامل مردی روایت شده که پس از سالها زندگی در کانادا، ناگهان با این پرسش روبهرو شده که آیا اصلاً میتواند آیندهای پایدار در این کشور داشته باشد یا نه.
برای خواندن جزئیات کامل، روایت کامل دادگاه و پاسخ به همه این پرسشها، این گزارش بخوانید.
«م و» سالها پیش با فرزندش به کانادا پناه آورد و فکر میکرد راه اقامت دائمیاش هموار است. او میخواست دادگاه را قانع کند که خدمتش در سپاه پاسداران فقط یک سربازی اجباری بوده و انتخابی در آن نداشته. اما دادگاه فدرال این روایت را نپذیرفت و تأیید کرد که اداره مهاجرت در رد درخواست اقامت دائم او اشتباه نکرده است.
مردی که فکر میکرد مسیر اقامتش هموار است
«م و» شش سال پیش وقتی با فرزند خردسالش از ایران خارج شد و در کانادا پناهندگی گرفت، باور داشت که دیگر مسیر زندگیاش رو به ثبات میرود. او پس از دریافت حمایت دولت، مانند بسیاری از پناهندگان، منتظر مرحله بعد بود؛ مرحلهای که معمولا به اقامت دائم PR میرسد و اجازه میداد، او خانواده آینده خود را در کانادا بسازند.
اما وقتی نوبت بررسی پرونده اقامت دائم او رسید، همه چیز تغییر کرد.
اداره مهاجرت، در بررسی سوابقش، متوجه نکتهای شد که سالها بعد زندگی «م و» را از مسیر دیگری عبور داد: خدمت سربازی او در سپاه پاسداران.
من انتخابی نداشتم
«م و» میگوید مانند میلیونها جوان ایرانی، بهاجبار سربازی رفته و هیچ تصمیمی درباره محل خدمت نداشته است. او تاکید میکند که فقط یک سرباز وظیفه بوده، بدون نقش یا مسئولیت خاص، و حتی همان دوره را هم با سختی تحمل کرده است.
در پاسخ به پرسشهای اداره مهاجرت، او سعی کرد توضیح دهد که شرایط زندگی در ایران چگونه او را ناچار کرده بود و اینکه محرومیتهای احتمالی برای عدم خدمت، از زندان تا محدودیت اجتماعی، انتخاب دیگری برایش نمیگذاشت.
او درخواست میکرد که این واقعیتها دیده شود؛ اینکه سربازی او «عضویت اختیاری» نبوده و نمیتواند سرنوشت آیندهاش در کانادا را تعیین کند.
اما اداره مهاجرت قانع نشد.
افسر مهاجرت چه دید؟
در روند بررسی، افسر مهاجرت تنها به یک نکته تکیه کرد: «م و» خود در اسنادش نوشته بود که دو سال در سپاه پاسداران خدمت کرده است.
برای افسر، همین کافی بود. توضیحات او درباره اجبار، تهدید یا شرایط خدمت، نگرانیها را برطرف نکرد.
وقتی جوابها و مدارک او نتوانست ذهنیت افسر را تغییر دهد، پرونده اقامتش رد شد. این یعنی او با وجود داشتن پناهندگی، اجازه دریافت اقامت دائم ندارد؛ وضعیتی که برای بسیاری از پناهندگان بهمعنای آیندهای نامطمئن است.
امید تازه «م و»؛ دادگاه فدرال
«م و» تصمیم گرفت موضوع را به دادگاه فدرال بکشاند. او استدلال کرد که روند بررسی عادلانه نبوده و افسر مهاجرت به توضیحاتی که داده بود بیتوجهی کرده است. همچنین گفت که اداره مهاجرت به وضعیت فرزندش و مسئله پیوستن خانواده نگاه انسانی نداشته است.
اما قاضی پرونده، پس از مرور همه اسناد و پرسشوپاسخهای میان او و اداره مهاجرت، به نتیجه دیگری رسید.
دادگاه چه گفت؟
قاضی اعلام کرد که روند اداره مهاجرت بهطور کامل به «م و» فرصت دفاع داده است. او نامه مفصلی دریافت کرده بود، پرسشهای مشخصی از او شده بود، و او نیز فرصت پاسخ مفصل داشته است.
از نظر دادگاه، تصمیم افسر مهاجرت تصمیمی بوده که بر پایه اطلاعات خود «م و» گرفته شده، نه برداشتهای نادرست یا پیشداوری.
قاضی همچنین تأکید کرد که موضوعاتی مانند «پیوستن خانواده» یا مسائل انسانی در چارچوب این پرونده قابل بررسی نبوده و افسر مهاجرت وظیفهای برای توجه به آنها نداشته است.
در نهایت، دادگاه شکایت «م و» را رد کرد و تصمیم اداره مهاجرت را تایید نمود.
پایان یک مسیر؛ آغاز آیندهای نامعلوم
با این رأی، راه تجدیدنظر معمول برای «م و» بسته است؛ چون دادگاه هیچ پرسشی را برای انتقال پرونده به مرحله بالاتر مطرح نکرد.
برای «م و» و فرزندش، این حکم یعنی آیندهای پرابهام.
او همچنان پناهنده است، اما نمیداند چه زمانی، یا آیا اصلا، میتواند اقامت دائم بگیرد.
او که سالها پیش فکر میکرد زندگی تازهاش در کانادا رو به جلو میرود، حالا در موقعیتی قرار گرفته که هرگز تصورش را نمیکرد: بازگشت به نقطه شروع، با امیدی کمرنگتر از گذشته.









