گفتگوی آتش با امید ۳۳ ساله که پلیس میگوید کلاهبردار است و خودش ادعا میکند قربانی اختلافات شخصی
فهرست مطالب
- آتش: ولی الان که پرونده حقوقی نیست؟
- آتش: ولی اگر حقوقی باشد که پلیس دخالت نمیکند
- آقای امید شما چکاره هستید و چه فعالیتی دارید؟
- و کی آمدید کانادا؟
- شما دبی و قطر و ترکیه هم خیلی میروید.
- آیا شما به دبی و ترکیه ممنوع الورود هستید؟
- شما کار خدمات مهاجرت هم میکنید؟
- ولی شما گفتید مساله شخصی هست.
- ادعای اول: دبی – تورنتو؛ از قول ازدواج برای اقامت کانادا تا مرگ دروغین مادر امید در هواپیما
- ادعای دوم: تهران تا قطر؛ ۱۰ هزار دلاری که در راه کانادا از بین رفت
- اصل خبری که دربارهی امید در رسانههای کانادا انتشار یافت
پلیس نورثیورک چندی پیش اعلام کرد که یک ایرانی ۳۳ ساله ساکن ریچموند هیل را به اتهام چندین فقره اتهام کلاهبرداری تحت تعقیب قرار داده است.
موارد کلاهبرداری که از طریق پلیس اعلام شد دریافت پول برای سرمایهگذاری بوده است، اما پس از آن چند نفر از ایران و دبی با آتش تماس گرفتند و گفتند که قربانی کلاهبرداری او شدهاند.
دو نفر از این قربانیان حاضر شدند که در صورت محفوظ ماندن اطلاعات شخصیشان با آتش گفتگو کنند.
آتش با خود امید هم تماس گرفت و با او گفتگو کرد که همه اینها را در این مطلب میخوانید.
امید درباره شکایتهایی که از او شده میگوید که اصلا بحث سرمایهگذاری نبوده است، بلکه چند فقره تبدیل ریال و دلار بوده که شاکیان پس از تغییرات نرخ ارز در بازار احساس کردهاند که میتوانند شکایت کنند و پولی را به دست بیاورند.
امید میگوید که فعالیتهای گستردهای در زمینه سرمایهگذاری در کشورهای قطر، امارات، ترکیه، ایران و کانادا دارد ولی موارد این شاکیان هیچ ربطی به این سرمایهگذاریها ندارد.
او در پاسخ به این پرسش که: «اگر موضوع پروندهها سرمایهگذاری نبوده، پس چه بوده است؟» میگوید: «اصولا وارد و خارج کردن ارز از ایران به کانادا نیاز به هیچگونه مجوزی ندارد زیرا اساسا از طریق سیستم بانکی امکان پذیر نیست. صرافیهایی هم که در کانادا فعالیت میکنند، مجوز ندارند و اصلا هیچ مجوزی به اسم صرافی در کانادا وجود ندارد. معمولا ایرانیها در داخل خود، دلار و ریال را با هم مبادله میکنند.»
امید ادامه میدهد: «من نه شرکتی در این زمینه دارم و نه تبلیغی انجام دادهام که به مردم بگویم بیایید و من پولهای شما را تبدیل کنم. دوستان و اطرافیان من میدانند که من از همین طریق روابط دوستانه تبدیل پول را انجام میدهم. متاسفانه یکی از این مبادلات دلار و ریال زمانی انجام شد که قیمت دلار آمریکا به ۲۰ هزار تومان رسیده بود و تا چند روز، همه قیمت داشتند ولی کسی پول نمیفرستاد. یکی از دوستان من تماس گرفت و خواست که مقداری دلار را به ریال تبدیل کند. من پذیرفتم ولی به او گفتم من تبدیل را انجام میدهم ولی برای قطعی کردن نرخ ارز و تسویه آن باید چند روز صبر کند تا نرخ مشخص و ثابت شود. بعد از چند روز قیمت دلار از ۲۰ هزار تومان به ۱۵ هزار تومان برگشت. وقتی خواستم با او تسویه کنم او گفت روزی که ما پول را به شما تحویل دادیم، دلار ۲۰ هزار تومان بود و الان شده ۱۵ هزار تومان. من به پیامهایی که میان ما مبادله شده بود ارجاع دادم ولی ایشان نپذیرفت و بالاخره کار به پلیس کشیده شد. متاسفانه جامعه ایرانی در کانادا بسیار کوچک است و خبرها زود میپیچد و حرفهای زیادی زده میشود. خود این آقا در ایران بوده و از کسی برای شکایت کردن از من استفاده کرد که در کاناداست. درواقع پول اساسا برای این آقایی که از من شکایت کرده نیست. برای من خیلی جالب است که چطوری توانسته ادعا و ثابت کند که پول به او تعلق دارد.»
امید در پاسخ به سوال آتش دربارهی سایر شاکیان پرونده میگوید: «چند نفر که من برایشان انتقال پول انجام دادهام و حسابشان هم تسویه شده دور هم جمع شدهاند تا ببینند میتوانند پولی وصول کنند. من هنوز مدارک خود را به دادگاه ارائه ندادهام، مطمئن باشید آن زمان اتفاقات دیگر خواهد افتاد.»
آتش: در خبرها بود که شما به خانمی گفتهاید که یک فرصت سرمایهگذاری با سود بالا وجود دارد. در واقع این پیشنهاد شما به این خانم بوده است.
امید: این مورد هم همان مساله انتقال ارز است. این خانم درواقع همسر همان شخصی است که علیه من شکایت کرده است. اینها با ما رفت و آمد خانوادگی داشتند و یک روز از من خواستند که یک انتقال ارزی را برایشان انجام بدهم. مساله اصلا سرمایهگذاری نبوده و برای من عجیب است که آنها چنین اظهاراتی در پرونده داشتهاند. در هر صورت این ادعاها در حوزه دادرسی مدنی Civil Litigation است.
آتش: ولی الان که پرونده حقوقی نیست؟
امید: نه من نمیتوانم این را بگویم
آتش: ولی اگر حقوقی باشد که پلیس دخالت نمیکند
ببینید پلیس با توجه به اظهارات شاکیها، خواسته به پرونده رسیدگی کند. پلیس نمیتواند نسبت به مساله بیتفاوت باشد، چون بعدا مردم میتوانند از پلیس شکایت کنند، بنابراین پلیس خودش را راحت میکند، میگوید ما متهم میکنیم تا بروند دادگاه در بارهی آنها تصمیم بگیرد. مطمئن باشید که من تبرئه میشوم.
آقای امید شما چکاره هستید و چه فعالیتی دارید؟
من الان ۳۳ سال دارم و فعالیتم را از سن ۱۹ سالگی در سازمان بورس و اوراق بهادار تهران شروع کردم، کنار پدرم و دوستانشان. آن زمان آقای مسعود حجاریان رییس سازمان بود. من با گروه دکتر بت شکن، که الان مدیرعامل بانک اقتصاد نوین است، در این سازمان اوراق رشد کردم و درس خواندم. من از ۱۹ تا ۲۴ سالگی، زمانی که بورس خیلی خوب بود، در این سازمان کارهای مالی انجام میدادم. من اولین نفری هستم که از دانشگاه صنعتی شریف گواهی Hedge Fund را گرفتم، آن زمان هیچ کس در ایران این را نمیشناخت. در این مدت دردسرهای بزرگی هم کشیدم و دردسر آخر هم با شرکت کارگزاری آراد ایرانیان بود که یک متن و اعلامیه دادند و گفتند که من ردپای صهیونیستها در بورس تهران هستم و اینها. خدارا شکر در این مدت پول خیلی خوبی ساختم، البته هیچ وقت هم احتیاجی به کار کردن نداشتم، چون خوشبختانه از نظر مالی هم از طرف پدری و هم از طرف مادری خانواده پولداری هستیم و من فقط برای تفریح و علاقه در این زمینهها فعالیت میکردم.
و کی آمدید کانادا؟
من در سال ۲۰۰۸ و در سن ۲۲ سالگی به کانادا آمدم. در اینجا شرکت خدمات مالی خزر را تاسیس کردم که از کانادا در ایران فعالیتهای بورس انجام میدادم. در ایران مشوقهای بانکی و مشوقهای توسعه سرمایه در سازمان بورس و اوراق بهادار زیاد است. من هم به تایید خبرگزاری فارس اولین شرکت کانادایی بودم که در بورس ایران فعالیت میکرد. با سرمایه شخصی خودم و بدون هیچ سرمایه خارجی یا سرمایه شخص دیگری، بخش عمدهای از سهام شرکت صنایع آذرآب، ماشین سازی اراک، کنتور سازی ایران را خریدم. من در این مدت همیشه برای خودم کار کردم. البته گاهی اوقات دوستان نزدیک از من راهنمایی میخواستند که من مشاوره میدادم، ولی هیچوقت سرمایهای از کسی نگرفتم.
شما دبی و قطر و ترکیه هم خیلی میروید.
بله، من سهامدار چند شرکت در دبی و ترکیه هستم. البته در ترکیه کمتر، چون واحد پولی ترکیه را قبول ندارم. بیشتر فعالیت من در بورس دبی و قطر است. نفت خام میخرم، طلا میخرم، تجارت اوره آمونیاک میکنم. کارهای مالی هم انجام میدهم، کارهایی که مربوط به بورس، استاک، باند، فیوچر و آپشن است.
آیا شما به دبی و ترکیه ممنوع الورود هستید؟
خیر من به این کشورها رفت و آمد دارم. من به هیچ کشوری ممنوع الورود نیستم، ولی به ایران نمیروم، چون من را اذیت میکنند.
شما کار خدمات مهاجرت هم میکنید؟
نخیر نخیر.
پس چرا چند نفر مدعی هستند که شما برای ویزا و مهاجرت به کانادا از آنها پول گرفتید ولی کارشان را انجام ندادید؟
ببینید مدعی که زیاد وجود دارد. حرف هم زیاد زده میشود. آنها اگر مستنداتی دارند و میتوانند، ثابت کنند که این کارها از طریق شرکتهای من انجام شده است.
کسانی الان دارند به خانواده من توهین میکنند و من میدانم که آنها از طرف چه کسانی هستند، صداهایشان موجود است. آنها به همسر من، به مادر من در آمریکا و به خواهر من در کانادا، پیام میدهند و توهین میکنند ولی همه را از خطهای ایران میفرستند که در کانادا امکان تعقیب وجود ندارد. روزانه ۳۰ تا ۴۰ نفر با شمارههای مختلف پیام میدهند و میگویند تو از ما پول گرفتی تا فلان کار را انجام بدهی. خوب اگر پولی دادهاید بروید شکایت کنید.
این مساله برای خود من هم پیش آمده است. در کانادا من با شخصی یک قرارداد امضا کردیم و من یک میلیون درهم (حدود ۳۳۰ هزار دلار کانادا) پرداخت کردم تا این شخص، خانه و بیزینس خود در دبی را به من واگذار کند. قرارداد را سفارت امارات در کانادا هم تایید کرد و در دبی متوجه شدیم که هم خانه و هم بیزینس او تا سقف زیر وام است. درست است که موضوع مربوط به دبی است، ولی چون محل وقوع جرم در کاناداست، من هم باید در کانادا شکایت بکنم. بعد هم اصلا این افراد روی چه حسابی به من پول دادهاند؟ کی دادهاند؟ کجا دادهاند؟ آنها باید مستندات کافی داشته باشند که نشان دهد به من بابت چه چیزی و چه مقداری و طبق چه قراردادی پول دادهاند.
البته در شرایط فعلی، خیلی از واریزیهای پول در ایران بهصورت رسمی انجام نمیشود. بگذریم، ولی سوال این است که چرا ۴۰ – ۳۰ نفر باید با شما دشمن باشند؟
نه آنها ۴۰ – ۳۰ نفر نیستند،۳ تا ۴ نفر هستند که با اطرافیان آنها ۱۰ نفر هم نمیشوند. من میدانم این قضیه از کجا آب میخورد ولی اگر الان بگویم میشود اتهامی که من هنوز نتوانستهام ثابت کنم و پیکان به سمت من برمیگردد.
ولی شما گفتید مساله شخصی هست.
بله کاملا شخصی است. حالا در همین هفته جاری من با مستندات دادگاهی و رسمی میتوانم ثابت کنم که موضوع کاملا شخصی است. ولی چون هنوز رسیدگی به پرونده در مرحلهای نیست که من بتوانم اطلاعات آن را اعلام کنم، ولی مطمئن باشید که کاملا شخصی است.
من اطمینان میدهم که شما در هفته جاری خبرهای خیلی خوبی از CTV News و CP 24 در این باره خواهید شنید. من این موضوع را با حکم دادگاه رسانهای میکنم. خبرهای خوبی در راه هست. تنها من نیستم که مورد هجوم اتهامها قرار میگیرم. به خیلیها اتهام وارد میشود، حالا خیلیها از خودشان دفاع نمیکنند و خیلیها هم توانایی مالی دفاع از خودشان را ندارند.
مثلا اتهامهایی که به خانم مرجان شیخالاسلامی وارد شده یا اتهاماتی که به آقای خاوری زدهاند. چون معمولا افرادی که کارهای مالی میکنند همدیگر را میشناسند، من هم آقای خاوری را از نزدیک میشناسم، البته ارتباطی ندارم ولی با اردلان و اردوان پسرهای آقای خاوری از نزدیک رابطه دارم. خوب ببینید در هر کشوری اختلاس و کلاهبرداری معنی مشخصی دارد. آقای خاوری مدیر عامل بانک ملی و رییس هیات مدیره بانک سپه بوده، ایشان کارنامهای داشته و حالا آمده کانادا رفته دیسکو یا کازینو، خوب این حق طبیعی اوست که برود. بعد به او اتهام اختلاس زدند، آن هم اعداد و ارقامی نجومی که اصلا از طریق سیستم مالی بانکی قابل انتقال نیست. ۵۰ هزار دلار، ۱۰۰ هزار دلار، ۵۰۰ هزار دلار نیست که یک صرافی آن را جا به جا کند. معادل بودجه یک مملکتی مثل مکزیک، کوبا یا دومینیکن است. حالا آمدند آبروی این بنده خدا را این جور بردند. یک مشت آدمهای بیسواد در شبکههای اجتماعی میگویند این آقا پول مردم را برده است. یعنی آنها هیچ چیزی برای گفتن ندارند و هیچ حرف علمی نمیزنند. من یک بار از طریق یکی از دوستان آقای خاوری به ایشان پیغام دادم: «چرا شما از خودتان در جراید دفاع نکردید؟» ایشان یک جواب خیلی خوبی دادند. از طریق همین دوست به من پیام دادند: «این مردم آنقدر ابله هستند که جواب دادن به آنها باعث امتیاز دادن به آنها میشود. وقتی عین این اتفاق برای من هم پیش آمد، من هم به این نتیجه رسیدم که این ملت واقعا جز این که حرف بزنند، هیچ کار دیگری ندارند.
ادعای اول: دبی – تورنتو؛ از قول ازدواج برای اقامت کانادا تا مرگ دروغین مادر امید در هواپیما
یکی دیگر از کسانی که مدعی است قربانی کلاهبرداریهای این شخص شده، خانمی است که در ایران، ترکیه و دبی آژانس مسافرتی دارد و در تماس با آتش داستان خود را روایت کرده و البته خواسته که نامش محفوظ بماند. ما او را در این گزارش سحر مینامیم.
به گفته سحر ابتدا امید با او تماس گرفته بوده تا برای یک نفر ویزای توریستی کانادا تهیه کند. پس از مدتی سحر از او خواسته بود تا درباره تاسیس شعبهای از آژانس مسافرتی خود در تورنتو به او کمک کند. آنها در تورنتو دیدار میکنند و امید از او برای فروش یک دفتر، که سحر میگوید بعدا معلوم شد صوری بوده، در دو نوبت ۵۵ هزار دلار میگیرد. پس از مدتی چون سحر قصد مهاجرت به کانادا را داشته، امید به او پیشنهاد میکند برای این کار آنها به صورت صوری ازدواج کنند، ولی اصرار امید برای ثبت ازدواج ایرانی، باعث شک سحر شد.
سحر میگوید کمی که بیشتر درباره امید تحقیق میکند، متوجه میشود که دهها پرونده علیه او در کشورهای ایران، ترکیه و امارات وجود دارد. پروندههایی که در آنها ضرب و شتم و حتی تهدید به مرگ دیده میشود.
سحر ادامه میدهد زمانی که به دبی بازمیگردد، امید او را به مرگ تهدید میکند و میگوید که مادرش را از آمریکا برای دیدن این خانم به کانادا میآورده که در هواپیما سکته کرده است. امید سحر را به مرگ تهدید کرده است.
سحر به این نکته اشاره میکند که امید همسرش را به عنوان خواهر و دو دختر کوچک خود را به عنوان خواهرزادههایش معرفی میکرده است.
سحر همچنین به خبرنگار آتش گفته است که امید در ایران، ترکیه و دبی پروندههای زیادی دارد و چون تحت تعقیب قضایی این کشورهاست، الان فعالیتهای خود را در قطر دنبال میکند.
سحر میگوید که امید برای دیدارهای خود از ماشینهای مدل بالا که همه اجارهای هستند استفاده میکند و او هم از شخصی به نام محسن نام میبرد که در این فعالیتها با امید همکاری میکند.
ادعای دوم: تهران تا قطر؛ ۱۰ هزار دلاری که در راه کانادا از بین رفت
یکی از کسانی که ادعا میکند توسط امید از او کلاهبرداری شده شخصی است که در ایران زندگی میکند و خواسته نام او محفوظ بماند. ما در این گزارش او را فرهاد مینامیم. فرهاد ابتدا توسط یک وکیل مهاجرت برای ویزای تحصیلی اقدام میکند ولی ویزای او ریجکت میشود.
در اینجا امید با او تماس میگیرد و میگوید که میتواند مشکل ویزای او را حل کند و برای این کار او باید به قطر سفر کند.
فرهاد در ماه جون به قطر میرود. او در آنجا با امید و شخصی بهنام محسن که کارگزار او در ایران است ملاقات میکند. فرهاد برای حل مشکل خود مبلغ ۱۰ هزار دلار به امید میدهد. امید به او وعده میدهد که یک هفته دیگر میتواند برای دریافت ویزای خود به ترکیه برود. فرهاد بعد متوجه میشود که امید قطر را ترک کرده است.
فرهاد میگوید که پیگیریهای بعدی به او نشان میدهد که پولها بر باد رفته و او مورد کلاهبرداری قرار گرفته است.
به گفته فرهاد او بعدا متوجه میشود که دهها پرونده شکایت علیه امید در ایران در جریان است که از همه به یک شکل کلاهبرداری شده است.
اصل خبری که دربارهی امید در رسانههای کانادا انتشار یافت
یک ایرانی ۳۳ ساله ساکن ریچموند هیل از سوی پلیس نورث یورک به چندین فقره کلاهبرداری متهم شده است.
به گفته پلیس، امید تاکنون از دو نفر مبلغ ۸۰ هزار دلار را کلاهبرداری کرده و انتظار میرود تعداد قربانیان کلاهبرداریهای او بیشتر هم باشد.
پلیس نام کامل او را اعلام کرده ولی آتش بنا به ملاحظاتی فقط از اسم کوچک او «امید» استفاده میکند.
پلیس اعلام کرده که از ماه اکتبر گذشته تحقیقات خودش را بعد از دریافت گزارش کلاهبرداری در زمینه سرمایهگذاری آغاز کرده است. قربانی کلاهبرداری به پلیس گفته که از طریق یکی از دوستانش با امید آشنا شده و ۴۴ هزار دلار آمریکا برای سرمایهگذاری به او پرداخت کرده بود. امید قول داده بود که سود بازگشت این سرمایهگذاری بسیار خوب است، ولی هیچ سودی در کار نبود. امید بعد از دریافت پول تلفنش را جواب نمیداد.
در ماه می، قربانی دیگری نزد پلیس رفت و گفت که امید از او ۳۶ هزار دلار کانادا کلاهبرداری کرده است. این پول هم دوباره قرار بود برای سرمایهگذاری خرج شود.
پلیس اعلام کرده که به احتمال زیاد قربانیان دیگری وجود دارند و میتوانند برای رسیدگی به شکایات آنها با پلیس نورث یورک تماس بگیرند.
سوال : چرا پلیس اسم این فرد روکامل اعلام کرده وگفته ایشان امید… است و شما بدلیل ملاحظات نامش رونمیبرید؟ چرا ؟چه ملاحظاتی ؟
ایشون از بنده هم میخواست کلاه برداری کنه ،با عنوان تاسیس یک رستوران
اتفاقا گفت تنها هزینه ای که شما باید بکنید اینه که مبلغ ۷۰هزار دلار به دیزاینر من محسن که در قطر مستقر هست باید پرداخت کنید ،بقیه کارها با من . خوشبختانه زود متوجه شدم و قرارداد رو که امضا کرده بود به وکیل دادم و ایشون متوجه شد .
وکیل امید …. خانم الهام …. هست ،کسی که شهره شهر هست به بدنامی در امر وکالت . کسی که وکیل یه کلاهبرداره یعنی خودش همدست اونه ،به الهام … هم زنگ بزنید و بپرسید چرا همدست یه کلاهبراره و براش قرارداد تنظیم میکنه؟
ما برای حفظ حقوق شاکیان و عدم امکان پیگیری حقوقی علیه آنان اسم ایشان را اعلام نکردیم
با درود
آیا عکس از چهره امید محمودی کاشانی دارید، چون من برای مهاجرت با ایشون صحبت کردم و یک قرارداد برایم ارسال کردند که اسم خودشون نیست تو قرارداد و اسم شرکتشون هست به نام albearta business group Inc.
میخوام بدونم این تشابه اسمی هستش یا واقعا گیر کلاهبردار افتادم، الان هم استانبول هستم و منتظر انگشت نگاری، میخوام بدونم اگه همین ایشون هستند من هم شکایت کنم ازشون و کلی مدرک تصویری و صوتی و غیره دارم که کاملا میتونم موفق بشم.
لطفا اگه عکسی دارید برام ایمیل کنید یا من براتون بفرستم و شما تایید کنید.
با تشکر
سلام اگه امکان داره یه عکس از این آقابذارید ماهم مثل اون دوستمون باشخصی به اسم امیدمحمودی قراردادبستیم باشرکت آلبرتابیزنس گروپ مبلغ۱۲هزاردلارهم تاالان دادیم میخوایم بدونیم ایشون خودشه اگه هست دیگه پول ندیم وشکایت کنیم