اولین بار کجای تورنتو همدیگر را بوسیدید؟
فهرست مطالب
- این شماره آتش خانواده را از اینجا دانلود کنید
- اولین بوسه در زیر بارش باران
- بوسه در دومین قراری که خیلی افتضاح بود
- منظره اولین بوسه ما
- هرگز به عقب نگاه نکردهایم
- تنها یک مکث آرام بود
- بوسهای که آقای دائو مائو شاهد آن بود
- عشق ۴۵ سالهای که با یک نگاه آغاز شد
- او دیگر چارهای نداشت باید من را میبوسید
- یک گیلاس شراب خوردیم و برای همیشه با هم ماندیم
این شماره آتش خانواده را از اینجا دانلود کنید
اولین بوسه در زیر بارش باران
واقعا اولین دیدار ما یک قرارعادی نبود. تصمیم گرفتیم برای اولین بار، یک روز بعدازظهر بعد از کار همدیگر را ببینیم، اما من دودل بودم. چون شب قبل از آن هم یک قرار ملاقات با شخص دیگری داشتم که اصلا خوب نبود. یکی از دوستهایم، که به تقدیر و طالع بینی اعتقاد دارد، متقاعدم کرد که باید این قرار ملاقات را بروم. دوست من پس از دیدن عکس او، به من گفت معتقد است که ما تقدیر یکدیگر هستیم. آن روز در یک بار نشستیم و من یک کوکتل سفارش دادم. مابقی ماجرا را خودتان میدانید. آن شب در جلوی در و در کنار اسنک بار ۴۱۶ سرپناهی برای در امان ماندن از باران پیدا کردیم و برای نخستین بار یکدیگر را بوسیدیم. یک سال بعد، گِرگ دقیقا در همان مکان به من پیشنهاد ازدواج داد. این داستان واقعی اولین بوسه مگان استوت بود و گِرگ دولند!
بوسه در دومین قراری که خیلی افتضاح بود
فکرش را هم نمیکردم که او اینقدر آدم نچسبی باشد. آن بار برای بار دوم بود که او را میدیدم. اولین بوسهی ما هم در همین دومین قرارمان اتفاق افتاد. با اینکه در قرار دوم همه چیز افتضاح شد. ویل را در رستوران مکزیکی دیدم. بسیار سرد برخورد کرد و به ندرت سرش را بالا میآورد تا صورتم را ببیند. بعد از شام، تصمیم گرفتیم قدمی بزنیم. در نهایت به خانهی من آمدیم تا با هم تلویزیون تماشا کنیم. اوضاع کمی بهتر شد و پیش از آنکه برود یکدیگر را بوسیدیم. آن روز او بشدت سرماخورده بود و با وجود آنکه نمیتوانست از خانه بیرون بیاید، ولی برای قرارمان آمده بود. در نهایت من هم سرماخوردم. سه سال بعد با خوشحالی تمام ازدواج کردیم. قصه ساده اولین بوسه الیسون و ویل بست!
منظره اولین بوسه ما
در کنفرانسی در شیکاگو با یکدیگر آشنا شدیم. از آن همه شباهت بین خودمان تعجب کرده بودیم. چقدر خوشحال شدیم که هر دو ساکن تورنتو هستیم. وقتی به تورنتو برگشتیم باز همدیگر را دیدیم. پس از دومین نهاری که همراه با هم خوردیم، در Kew Gardens قدم زدیم و از گذرگاه عبور کردیم. دریاچه انتاریو و پارک، منظرهی بینظیر و عاشقانهای را برای اولین بوسهی ما به وجود آورده بود. اکنون ۲۵ سال است که ازدواج کردهایم. کارولین سوادرون
هرگز به عقب نگاه نکردهایم
پس از اولین قرار در می ۲۰۱۱، در جلوی آپارتمانش در خیابان St. Clair ایستاده بودیم.
چون هوا در حال تاریک شدن بود، همراه با من منتظر تاکسی ماند و در لحظهی آخر پیش از آنکه سوار تاکسی شوم، مانند آهنربا من را به طرف خود کشید.
به گونهای او را بوسیدم که هر دو شگفت زده شدیم و دیگر هرگز به عقب باز نگشتهایم. ماه آینده اولین سالگرد ازدواجمان است! میشل بالابان
تنها یک مکث آرام بود
آن زمان با هم فقط دوست بودیم، یک دوست معمولی. اما میدانستم که نسبت به من احساس دارد. با دوستانمان جشن گرفته بودیم و من حال خوبی نداشتم.
اصرار کرد مرا تا سرویس بهداشتی در مجتمع شماره ۱۰ خیابان Dundas East همراهی کند. یک بطری آب برایم خرید و در فود کورت منتظرم ماند. کنارش نشستم. صورتم در میان بازوهایم بود.
گفت: « میخوام تو را ببوسم. لب هایت را.» یک مکث آرام بود و سپس متوجه شدم هردوی ما تکیه دادهایم و اتفاق افتاد. یکدیگر را بوسیدیم! داستان اولین بوسه جسیکا فیلای
بوسهای که آقای دائو مائو شاهد آن بود
جای عجیبی را برای اولین قرارمان انتخاب کرده بودیم. برای اولین قرارمان، تصمیم گرفتیم به باغ وحش تورنتو برویم و الان بیش از دو سال است که با هم هستیم.
او عاشق پاندا است، بنابراین واقعا دوست داشتم به آنجا برویم که بتواند پانداها را ببیند. همانطوری که در باغوحش قدم میزدیم وDa Mao را تماشا میکردیم، سرم را بر شانهی مارک گذاشتم.
او هم به سمت من برگشت، دستش را روی گونهام گذاشت و مرا بوسید!
این اولین بوسه ما بود و Da Mao نیز شاهد آن بود!
بریانا پاهالان و مارک برتیوم و داستان اولین بوسهشان
عشق ۴۵ سالهای که با یک نگاه آغاز شد
۴۵ سال پیش برای اولین بار همسرم را دیدم و او را بوسیدم. ما در یک مهمانی با یکدیگر آشنا شدیم. واقعا که زندگی بازیهای عجیبی دارد.
قرار بود در آن مهمانی با فرد دیگری آشنا شوم. به محض اینکه همسرم را دیدم، به آن فرد دیگر گفتم که با شخص دیگری قرار گذاشته بودم.
تقریبا ۲۰ ساله بودم و به عشق در نگاه اول اعتقاد داشتم. هنوز نیز اعتقاد دارم. در سختیها و مشکلات زندگی با هم و در کنار هم هستیم.
حالا به عشق بادوامی اعتقاد دارم که با یک نگاه آغاز شد!
داستان عشق برندا فریس
او دیگر چارهای نداشت باید من را میبوسید
اولین بوسه در تابستان امسال رخ داد. درست پس از بازی Blue Jays بود که ما همدیگر را بوسیدیم. ما برای بار دوم بود که با هم قرار گذاشته بودیم و همدیگر را میدیدیم. در جایگاهی بی نظیر دو بلیط برای بازی Blue Jays و New York Yankees خریدم و او را کاملا تحت تاثیر قرار دادم.
حالا او دیگر راهی نداشت جز اینکه باید مرا می بوسید!
قصه اولین بوسه امیلی کلت به همین کوتاهی است.
یک گیلاس شراب خوردیم و برای همیشه با هم ماندیم
اولین قرار ما در سال ۱۹۹۴ بود و او که بعدا همسرم شد مرا به مناسبت تولدم بیرون برد. گل و یک بطری Asti Spumante خرید. پس از شام به خانهی من آمدیم و یک گیلاس شراب خوردیم. و برای اولین بار یکدیگر را بوسیدیم. از آن زمان تاکنون با هم هستیم.
داستان اولین بوسه وندی رامانا ساهادئو