موج مهاجر هراسی در دنیا؛ کانادا به مهاجران سلام میکند
اسپانسر ویژه: پریا اسکویی
مشاور امور مهاجرت – تورنتو
موج مهاجر هراسی دارد دنیای غرب را که مقصد اصلی مهاجران است فرا میگیرد. ۵۲ درصدی که در بریتانیا رای دادند تا این کشور از اتحادیه اروپا جدا شود، بارها اعلام کردهاند که از ورود مهاجران واهمه دارند. رهبران احزاب دستراستی اروپایی در لهستان و فرانسه هم این روزها همین هراس را دارند تکرار میکنند و میگویند که نگران ورود مهاجران به کشورهایشان هستند. اصلا چرا راه دور برویم. در همین آمریکای همسایهمان، دونالد ترامپ کاندیدای جمهوریخواهان بارها و بارها علیه اقلیتهای نژادی مهاجر در این کشور که بیش از ۳۰۰ میلیون جمعیت دارد موضع گرفته است و میلیونها هوادار او برایش فریاد شادی کشیدهاند.
اما در این دنیای پرآشوب که هر روز دارد شرایط مهاجرت سختتر میشود و فضای تنفس برای مهاجران محدودتر، ظاهرا کانادا وضعیت متفاوتی دارد. همین امسال دولت کانادا بیشتر از همیشه مهاجر و پناهنده گرفته و به نظر میرسد مردم کانادا هم با آغوشی باز از مهاجران استقبال میکنند. هفته پیش ترودو در سخنرانی خود در حضور اوباما در پارلمان کانادا و نیز در پیام خود به مناسبت چندفرهنگگرایی بهوجود فرهنگهای متفاوت در کانادا افتخار کرد.
ماجرا از چه قرار است؟ جان ایبیتسون، روزنامهنگار کانادایی در این مطلب که در روزنامه گلوب اندمیل منتشر شده میکوشد این شرایط را تحلیل کند. او به ما میگوید دلیل کانادا برای این سیاست چیست و البته باید چه واقعنگریهایی نسبت به آن داشته باشیم.
جان ایبیتسون: احساسات خشمآلود علیه مهاجران یکی از دلایلی بود که ۵۲ درصد از بریتانیاییها را ترغیب کرد تا هفته گذشته به خروج از اتحادیه اروپا رای دهند.
مردی که نماینده حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاستجمهوری امسال ایالات متحده خواهد بود سخنان نژادپرستانه و بیگانههراسانه خود را در میان فریاد و هلهله میلیونها هوادار خود تکرار میکند.
از لهستان تا فرانسه احزاب راستگرای افراطی با وعده بیرون نگاه داشتن مهاجران و حفظ مشاغل در داخل کشورهای خود به پیش میتازند. موافقتنامههای جدید تجارت آزاد در اروپا و اقیانوس آرام هنوز به تصویب نرسیده است. به نظر میرسد که هراس، تعصب، بدگمانی و حتی نفرت همه جا موج میزند.
همهجا بجز اینجا؛ یعنی کانادا. اما چرا اینجا اینگونه نیست. کانادا چه تفاوتی با بقیه دارد؟
چرا کانادا در این دنیای پرآشوب استثناست؟
این کشور صلحطلب، نمونهای استثنایی از آغوش باز است؛ آن هم در جهانی که میخواهد دروازههای خود را به روی دیگران ببندد. درحالیکه کشورهای دیگر، مردمان گریزان از جنگ و درگیری را از خود میرانند، یا آنها را به راندن از کشور تهدید میکنند، دولت لیبرال جدید بین دسامبر و فوریه ۲۵ هزار پناهجوی سوری را از طریق هوایی به خاک کانادا آورد و مردم نیز مشتاقانه از این کار حمایت کردند.
مهاجرت به کانادا از میانگین سالانه ۲۱۷ هزار نفر در دوران نخستوزیری ژان کرتین، به سالانه ۲۵۵ هزار نفر در زمان استیون هارپر رسید و اکنون دولت ترودو برای سال ۲۰۱۶ در نظر دارد ۳۰۰ هزار مهاجر جدید بپذیرد.
ما نه تنها نسبت به جمعیت خود از هر کشور دیگری در دنیا مهاجر بیشتری میپذیریم، بلکه نسبت به گذشته خود نیز بیشتر از همیشه مهاجر میگیریم و تقریباً هیچ کس هم شکایتی ندارد.
روپا بانرجی، استاد دانشگاه رایرسون و پژوهشگر موضوعات مربوط به مهاجرت میگوید: «بنا بر نظرسنجیهای صورت گرفته، کاناداییها نسبت به دیگران از جمله آمریکاییها و اروپاییها رویکرد مثبتتری در قبال مهاجرت دارند.» او این برخورد مثبت را نتیجه دو موضوع میداند. یکی سیستم امتیازدهی، که موجب تشویق طیف متنوعی از مهاجران میشود و دیگری تأکید دولت برای اجازه ورود به مهاجرانی که میداند اقتصاد کشور را تقویت میکنند.
چرا کانادا این قدر بهتجارت آزاد اهمیت میدهد؟
اما این رویکرد کانادا فقط محدود به بحث مهاجرت نیست. کانادا در مورد تجارت نیز تصمیمی متفاوت گرفته است. دونالد ترامپ وعده داده است که در صورت انتخاب شدن، موافقتنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی را پاره کند و جنگی تجاری علیه چین راه بیاندازد. در همین حال بریتانیا تصمیم گرفته است که از اتحادیه اروپا خارج شود. در مقابل دولت کانادا به تازگی با کشورهای زیادی قرارداد تجارت آزاد امضا کرده است، از جمله با ۲۸ کشور عضو اتحادیه اروپا، ۱۲ کشوری که در مذاکرات همکاریهای دو سوی اقیانوس آرام حضور دارند و کشورهای دیگری در آسیا، آمریکای لاتین، خاورمیانه و اروپا. کانادا همه اینها را با حمایت گسترده مردم و افکار عمومی صورت داده است.
چرا کانادا در برابر تعصب روزافزون جهانی ایمن است؟
بنابراین جای آن دارد بپرسیم که چه چیزی موجب شده است این کشور در مقابل ویروس «تعصب»، که سایر کشورهای غربی را آلوده کرده است، مصون بماند؟ بخشی از پاسخ این سؤال را شاید بتوان در استان کبک یافت.
بخش فرانسوی زبان کانادا، از زمان شورشهای کبک، برنامهای جامعهگرا و از لحاظ اجتماعی پیشرو را در دستور کار خود قرار داده است. کبک پیشگام برنامه مدرن بازنشستگی عمومی بود، نخستین حقوق بشر کانادا را به تصویب رساند و نخستین استانی بود که برنامهای دولتی برای مراقبت از کودکان به اجرا در آورد.
آنچه اداره آمار کانادا «Visible Minorities» یا اقلیتهای غیرسفید مهاجر مینامد، اکنون ۲۰ درصد از کل جمعیت کانادا را تشکیل میدهد. آنها در بخشهای حاشیهای تورنتو، ونکوور و شهرهای دیگر تمرکز یافتهاند و در رأیگیریها بسیار تأثیرگذار هستند.
بنابراین جای شگفتی نیست که تمامی احزاب بزرگ فدرال در اعلام حمایت از چند فرهنگی و افزایش مداوم مهاجرت با یکدیگر رقابت میکنند. به زبان ساده هیچ حزب فدرالی نمیتواند علیه مهاجران موضعگیری کند، چون بدون آنها هیچ دولتی انتخاب نمیشود.
دلیل دیگر درهای باز کانادا به روی دنیا، اهمیت بیچون و چرای تجارت برای این کشور است. جمعیت ما کمتر و پراکندهتر از آن است که بتواند بازاری داخلی برای هر آنچه تولید میکنیم ایجاد کند. این استدلال که باید مرزها را بست تا مشاغل در کشور باقی بماند در اینجا کاربرد آنچنانی ندارد، زیرا بسیاری از کاناداییها میدانند که مشاغلشان در گرو دسترسی به بازارهای خارجی است.
مهاجران در کانادا؛ مهاجران در آمریکا
اما نباید بیش از حد به خود ببالیم. سیاست کانادا در مورد مهاجرت همانقدر که نتیجه مدیریت است، نتیجه اقبال بلند این کشور نیز هست. وجود سه اقیانوس در اطراف کانادا تضمین میکند که ما میتوانیم فقط به کسانی اجازه ورود بدهیم که خودمان میخواهیم؛ کسانی که بتوانند برای این کشور مفید باشند.
جفری رایتز، پژوهشگر مسائل مهاجرت در دانشگاه تورنتو میگوید: «کاناداییها وقتی به مهاجرت فکر میکنند اغلب تصویر متخصصی هندی در ذهنشان نقش میبندد که با در دست داشتن دعوتنامه به این کشور آمده است، کار خود را به خوبی انجام میدهد و مالیات خود را هم به موقع میپردازد. اما برای مثال وقتی که شهروندی آمریکایی به مهاجرت میاندیشد به یک مکزیکی فکر میکند که بدون دعوتنامه آمده است، در مشاغل سطح پایین کار میکند و احتمالاً هیچ مالیاتی نمیدهد.»
شرایط دشوارتر برای مهاجران حتی در کانادا
با وجود این، مهاجرانی که جدیدتر به کانادا آمدهاند برای سر و سامان دادن به جایگاه خود با دشواریهای بیشتری روبرو هستند. مطالعات نشان میدهد که این نسل از مهاجران تازهوارد، عملکرد اقتصادی ضعیفتری نسبت به نسل پیش از خود دارد. در این اواخر شاهد رویدادهای مشکلآفرین نژادپرستانه در ملأ عام نیز بودهایم؛ مانند حادثه هفته پیش در لندن انتاریو که ادعا میشود یک زن خشمگین، زن دیگری را بهخاطر حجابش مورد ضرب و شتم قرار داده است.
در این دنیای مشکلآفرین، نسل هزارهایها در شغلهای پیمانکاری مشغولند، حقوقهای بازنشستگی ثابت را دیگر فقط در خواب میتوان دید و آنهایی که در رستورانها کارهای کم درآمد انجام میدادند، حالا ممکن است آمدن یک تازهوارد را به چشم رقیب خود یا حتی تهدیدی برای از بین بردن باقیمانده امنیت اقتصادیشان ببیند.
زبان، بهانهای برای تبعیض در بازار کار
پروفسور بانرجی نگران رفتار کارفرمایانی است که به دلیل مسائل مربوط به زبان، تمایلی به استخدام مهاجران نشان نمیدهند، نسبت به خارجیهایی که مجوز کار دارند، بد گمان هستند یا اینکه جانب عدالت را رعایت نمیکنند.
پروفسور بانرجی میگوید: «بسیاری از مهاجران حتی با وجود آنکه نسبت به همیشه تحصیلکردهتر و واجد شرایطترند قادر به یافتن شغل در رشته کاری خود نیستند». وی تأکید دارد که باید به کارفرمایان آموزش داده شود که داشتن نیروی کار متنوعتر میتواند مزیتی رقابتی برای آنها ایجاد کند.
و البته کانادا هرگز نباید دوره کوتاه اما هشداربرانگیز عوامگرایی خود را در زمان شهرداری راب فورد در تورنتو فراموش کند. هر چند آقای فورد هرگز دستکم در ملأ عام به مهاجران حمله نکرد، اما با این حال…
کشور صلحطلب ما در مقابل ترکیب نوگرایی و انزواطلبی که رأیدهندگان را در کشورهای دیگر به جنب و جوش درآورده است آسیبپذیر باقی میماند. این بر عهده سیاستمداران، صاحبنظران و عامه مردم است که به یکدیگر حقیقتاً گوش دهیم، برای هم احترام قائل باشیم و دچار جو زدگی نشویم.
کافی است به همسایه خود یا به کشورهای آن سوی دریا نگاه کنیم تا بفهمیم که در غیر اینصورت به چه وضعیتی دچار خواهیم شد.