مهاجرتداستان زندگی

مریم منصف؛ از پناهندگی تا وزارت – داستان یک زندگی

مریم منصف پناهنده‌ای بود که به کانادا آمد و حالا در این کشور وزیر است. وزیر جدید نهادهای دموکراتیک کانادا یک خانم جوان ۳۰ ساله است که دو دهه پیش وقتی هنوز کودک بود به همراه مادر و دو خواهرش از افغانستان گریخت.
مریم منصف نماینده جدید منطقه پیتربرو-کاوارتا است. جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا او را به مقام وزارت منصوب کرد و به این ترتیب او جوان‌ترین وزیر کابینه ترودو و چهارمین وزیر جوان تاریخ کانادا شد.
آتش شماره ۱۰ - شماره ششمسایت هافینگتون پست با او مصاحبه کرده و جزئیات بیشتری را از سرگذشت و زندگی مریم منصف بازگو می‌کند. در این گزارش مهم‌ترین اتفاقات زندگی مریم منصف را مرور می‌کنیم.

تولد در هرات
منصف در افغانستان به‌دنیا آمد. او در شهر هرات در نزدیکی مرز ایران بزرگ شده است. مریم زمانی که کودکی نوپا بود پدرش را از دست داد. در آن زمان مادرش ۲۰ ساله بود و هر دو خواهرش زیر دو سال سن داشتند. مریم منصف در مصاحبه تلفنی با هافینگتون پست می‌گوید: «هیچ کس نمی‌داند دقیقا برای پدرم چه اتفاقی افتاده است. تا جایی که می‌دانیم او در یک درگیری در مرز ایران و افغانستان کشته شده است.»

فضای سیاسی افغانستان
چند سال قبل از به‌دنیا آمدن مریم، دایی‌اش از خوابگاه خود در دانشگاه کابل ربوده شد. او دانشجوی سال سوم داروسازی بود. دایی مریم فعال سیاسی بود و گفته می‌شد در جاهایی شعارهای ضدکمونیستی داده است. منصف می‌گوید: «آن شب به خوابگاه او هجوم بردند و او و هم‌اتاقی‌ش را به‌جایی بردند که دیگر خبری از آنها نشد. فکر می‌کنم آن اتفاق برای تمام خانواده یک زنگ خطر بود.»
کودکی منصف در آمد و شد بین افغانستان و ایران گذشت: «به همین خاطر موقعیتی که الان دارم برایم بسیار پراهمیت‌تر است. زیرا تو می‌توانی با چنین گذشته‌ای بیایی و چنین موقعیتی را به دست آوری. این موقعیت تو را به قسمتی از روند یک تصمیم‌گیری مهم تبدیل می‌کند. این تصمیم‌گیری عمیقا زندگی همه مردم را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد؛ چه افتخار بزرگی و چه امتیاز شگفت‌انگیزی است.»

به ترتیب از سمت راست: مینا منصف (‌خواهر)، مریم منصف، ثریا بصیر (مادر) و مهرانگیز منصف (خواهر)
به ترتیب از سمت راست:
مینا منصف (‌خواهر)، مریم منصف، ثریا بصیر (مادر) و مهرانگیز منصف (خواهر)

بازگشت به افغانستان
زمانی که تهاجم شوروی به افغانستان پایان یافت، خانواده منصف مثل خیلی‌های دیگر به داخل مرزها بازگشتند. آنها امیدوار بودند درگیری‌ها تمام شود. مادرش با آشپزی، نظافت کردن، خیاطی، بافندگی و مقداری هم کمک برادرانش که دایی‌های مریم بودند، زندگی را اداره می‌کرد. خانم نماینده به هافینگتون پست می‌گوید: «این راه آبرومندی برای گذران زندگی نبود.»
مادرش همچنین در خانه و حتی گاهی در مدرسه تدریس زبان انگلیسی می‌کرد، اما این برای گذران زندگی کافی نبود، زیرا طالبان از زنان و تحصیلات‌شان حمایت نمی‌کرد.

با عشق فراوان بزرگ شدم
زمانی که آنها در ایران بودند مادرش تلاش زیادی کرد تا زندگی‌شان را بسازد اما به‌نظر می‌رسید که محیط پذیرای آنان نبود. بچه‌های دیگر، او و خواهرانش را مسخره می‌کردند: «به‌عنوان پناهندگان غیرقانونی مدام در خطر بازگردانده شدن بودیم. می‌توانم به شما بگویم ما هرگز نفهمیدیم که فقیریم. ما حس نکردیم آینده‌ای نداریم. ما با چنان عشق و حمایتی بزرگ شدیم که فکر می‌کردیم همه چیز داریم. ما خلأ وجود پدر را احساس نمی‌کردیم، چون پدربزرگ‌مان همیشه نقش پدر را برای‌مان ایفا می‌کرد.»

فرار بزرگ
در ۱۹۹۶ مادر مریم تصمیم گرفت همه حمایت‌های خانواده و تمام پیشینه‌های فرهنگی را رها کرده و به کانادا بیایند. سفر به کاناد با الاغ، شتر و هواپیما انجام شد. آنها از ایران و پاکستان و اردن عبور کردند. او و خواهران‌ش آبله‌مرغان هم گرفتند. آنها وقتی به کانادا رسیدند درخواست پناهندگی کردند و نهایتا در پیتربرو پذیرفته شدند؛ جایی که دایی او زندگی می‌کرد.
در آن زمان منصف ۱۱ ساله بود: «زمین سبز بود و بیشتر از ۴۰ در یاچه و رودخانه شهر را احاطه کرده بودند. پرندگان سینه‌سرخ همه جا بودند. من تا قبل از آن سینه‌سرخ ندیده بودم.»
تطبیق با محیط جدید برای مریم بسیار سخت بود. او دلش برای سرزمین‌ش تنگ شده بود و زبان انگلیسی نمی‌دانست: «همه چیز از لحاظ فرهنگی غریب بود، حتی خانه.» او در حالی‌که می‌خندید سختی گذشتن از سن بلوغ را به یاد می‌آورد. به خصوص که در آن زمان باید به خانه جدیدش هم عادت کند.

از راست: ثریا بصیر (مادر)، مریم منصف و جاستین ترودو
از راست: ثریا بصیر (مادر)، مریم منصف و جاستین ترودو

کمک‌های اجتماعی
گروه‌های اجتماعی و مددکاری مختلفی به او و خانواده‌اش کمک کردند تا به جامعه ملحق شود. مثلا فودبنک، Salvation Army ،New Canadians Centre، Casa Maria Refugee Homes و YWCA.
او هنوز برای کاسا ماریا و Y کار داوطلبانه می‌کند: «مددکاران داوطلب و همسایگان به خانه ما می‌آمدند و کمک می‌کردند تا احساس تنهایی نکنیم و به ما دلگرمی می‌دادند. آنها این حس را به ما می‌دادند که به اینجا تعلق داریم. آن مهربانی‌ها بعد از بیست سال هنوز هم با من مانده و امیدوارم به‌عنوان نماینده پارلمان با خدمتی که ارائه می‌دهم آن را پاسخ دهم».

زندگی این روزها
این سیاست‌مدار مجرد به شوخی می‌گوید که با پیتربرو ازدواج کرده است.
منصف در سال ۲۰۱۴ برای منصب شهرداری پیتربرو کاندیدا شد اما موفق نشد رای بیاورد. او در ۱۹ اکتبر با دیدن ۷۰ هزار خانه در پیتربرو سوار بر موج لیبرال‌ها به عنوان نماینده برگزیده شد. اما وظیفه بزرگ او در روز چهارم نوامبر آغاز شد؛ هنگامی که در اولین جلسه کابینه وزرا، به‌عنوان عضو کابینه قسم یاد کرد.
منصف برای مقام وزارت نهادهای دموکراتیک درخواستی نداده بود و کاملا از اعطای آن شگفت‌زده به‌نظر می‌رسید.
او در مصاحبه‌ای که اخیرا انجام داده، کمتر به اصلاح سیستم انتخابات یا انتصاب سناتورها اشاره کرده که در حوزه مسئولیت وزارت‌خانه اوست.
او بیشتر به‌مسائل زنان و پرداخت حقوق یکسان به آنها و همچنین بحث خشونت علیه زنان می‌پردازد: «زندگی در یک کشور دموکراتیک موهبت است و اصلاح دموکراسی یک دستور کار پراهمیت و بلندپروازانه. این کار در بسیاری از عرصه‌های سیاسی دیگر تاثیر می‌گذارد. قول می‌دهم در فرصت بعدی بیشتر در این‌باره صحبت کنم.»
منصف از اینکه در مجلس فدرال نمایندگی مردم پیتربرو را بر عهده دارد خوش‌حال است و مادرش به داشتن او افتخار می‌کند و شادمان است: «تمام سخت‌کوشی‌ها و همه آن فداکاری‌ها نتیجه داد و معنا یافت.»

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟