این سه آتشنشان فداکار؛ داستانهایی از فورتمکموری
هر چند آتشسوزی فورتمکموری در استان آلبرتا هنوز مهار نشده است اما همه کانادا دستبهدست هم دادهاند تا این فاجعه را مهار کنند؛ مردم میلیونها دلار به فورتمکموری کمک کردهاند، مسئولان تلاش میکنند همه نیروهای مالی و انسانی را برای کمک به خاموش کردن آتشسوزی بسیج کنند و البته بیش از ۵۰۰ آتشنشان، در خط مقدم مبارزه با آتش هستند. در این مطلب داستانهایی از آتشنشانهای فداکار کانادایی را میخوانیم و میبینیم چگونه توانستهاند از دلبستگیهای شخصی خود چشمپوشی کنند و به کمک همکاران خود بروند.
یادگاری از خانهای که خاکستر شده است
داستان اول مربوط به یک آتشنشان کارکشته است؛ مردی که میتونست خانهاش را نجات دهد اما آن را رها کرد و به یک شیفت ۲۳ ساعته رفت تا به همکاران خود کمک کند. مارک استیونسون ۴۳ ساله روبروی خانه خود بود که دید خانهاش در خطر نابودی است. به همین خاطر به گاراژ خانهاش رفت، وسایل خاموش کردن آتش را برداشت و تلاش کرد جلوی گسترش آتش را بگیرد. او داشت موفق میشد اما فرمانده عملیات او را احضار کرد؛ مارک باید خانهاش را رها میکرد تا به عملیات بپیوندد. تنها کاری که از دستش برمیآمد، گرفتن چند ثانیه فیلم از خانهای بود که به همراه همسر و دو فرزندش در آن زندگی میکرد؛ خانهای که دقایقی بعد تبدیل به خاکستر شد. مارک به شیفتی ۲۳ ساعته رفت. او یکی از ۲۰ آتشنشانی است که خانههایشان را در این آتشسوزی از دست دادهاند.
فداکاری مادر آتشنشان؛ این بار برای نجات شهر
تیا موراری همه یکشنبه را که روز مادر بود در میان آتش و دود سپری کرد. تیا دو پسر یک و سه ساله دارد و مساله اصلی اینجاست که شوهر او هم آتشنشان است. تیا میگوید: «بقیه آتشنشانها حداقل یک نفر را بالای سر بچههای خود دارند اما ما هر دو باید آتش را خاموش کنیم.» همین احساس مسئولیت است که تیا را وادار میکند از بردن بچهها به ادمونتون منصرف شود، بچهها را به دوستانش بسپارد و خود برای خاموش کردن آتش به ماموریت برود. او از دوستان و خانوادهاش میخواهد که به سراغ بچهها بروند. تیا میگوید انتخاب سختی داشته و اصلا نمیخواسته بچهها را رها کند اما در نهایت به این نتیجه رسیده که نجات خانههای مردم و انجام وظیفهای که برعهده دارد، مهمتر است. عملیات آنها با موفقیت انجام میشود و آنها میتوانند خانههای یک محله را نجات دهند.
روز یکشنبه، مادر این دو پسر از طرف دوستان و خانواده ویدئویی دریافت کرد که روز مادر را به او تبریک میگفت. در این ویدئو دو پسر نوزاد او تیشرتهایی پوشیدهاند که رویشان نوشته شده بود: «عاشقت هستیم مامان.»
انتخاب دشوار
آتشسوزی فورتمکموری باعث شد کاپیتان رندی هوگارت یکی از سختترین تصمیمهای عمرش را بگیرد. در حالی که آتش از هر سو به شهر نزدیک میشد، او تصمیم گرفت پسر و همسر خود را که نهماهه باردار بود به ادمونتون ببرد. هر آن ممکن بود مادر، نوزاد خود را به دنیا بیاورد اما از سویی دیگر، همکاران آتشنشان رندی، منتظر بازگشت او بودند. رندی تصمیمش را گرفت. او میگوید: «سختترین کار بود. با همسرم خداحافظی کردم و دوباره برگشتم به قلب آتشسوزی. نمیتوانستم طاقت بیاورم که شانه به شانه همکارانم نباشم و آتش را خاموش نکنم.»
داستان کامل این سه آتشنشان را در شماره بعدی هفتهنامه چاپی آتش خواهیم خواند.