ده سال کارتنخوابی در خیابانهای تورنتو
زمستان تورنتو زندگی را برای همه ساکنان آن دشوار میکند اما در این میان یک گروه بیش از همه آزار میبینند؛ بیخانمانها.
تورنتو این هفته هر چند با تاخیر، بالاخره برف را به خود دید. در این گزارش با مرد بیخانمانی آشنا میشویم که طی ۱۰ سال گذشته، اولین باری است که زمستان خود را در خانه میگذراند. برای هزاران بیخانمان تورنتو، زمستان نگرانکننده است. آنها مدام به این فکر میکنند که چگونه از یک زمستان دیگر جان سالم به در ببرند.
این گزارش در شماره جدید هفتهنامه آتش منتشر شده است.
برای دانلود شماره ۱۲ هفتهنامه چاپی آتش اینجا را کلیک کنید
اولین سال آرامش
دیگر نیازی نیست «کارل تبو» نگران زمستان باشد. او بعد از سالها زندگی کردن بدون یک آدرس ثابت، تازگیها به خانهای در تورنتو نقل مکان کرده است. اما او هنوز هم به چیزهایی مثل سرما فکر میکند؛ انگار نمیتواند به این راحتی از فکر بیخانمانی رها شود.
کارل با این که بعد از ۱۰ سال، دیگر مجبور نیست بیرون از خانه بخوابد، اما باز هم برای خود یک کیسه خواب برای خوابیدن در دمای زیر صفر خریده است.
او میگوید: «همچنان در همان حال و هوا به سر میبرم. مدام دنبال جمعکردن کیسه خواب و چک کردن آذوقه هستم. یک کیسه خواب زیر صفر خریدهام و در اتاقم گذاشتهام؛ با اینکه میدانم نیازی به آن ندارم. این چیزها مثل یک عکسالعمل غیر ارادی است. در مورد غذا هم چنین وضعیتی وجود دارد. با اینکه هیچ احتیاجی به آن ندارم، اما همین حالا یک کیسه پر از ساندویچ کنارم دارم. در زمستان غذای زیادی لازم است تا انرژی خود را حفظ کنم. وقتی در خیابان زندگی میکنید باید همیشه آماده باشید.»
بازگشت به زندگی دوباره
کارل بعد از مستقر شدن در آپارتمانی در تقاطع لارنس غربی و خیابان وستون، حالا برای کمک به کسانی که جایی برای ماندن ندارند، در این محله فعالیت داوطلبانه میکند.
او زمانی را که خودش در خیابان زندگی میکرد به یاد میآورد؛ پایین شهر، روی هواکشهای خروجی روی زمین، کف پیادهرو. کارل با نگهبان یکی از بانکهای مجاور دوست شده بود. نگهبان به خاطر ماجرایی با او آشنا شده بود و همواره از او مراقبت میکرد: «یک روز کیف پر از پول خانمی بیرون از بانک از دست او افتاد. من هم کیف را بردم و به نگهبان بانک دادم. بهخاطر اینکه فکر میکردم کار درست همین است. از آن روز به بعد کارکنان بانک برایم هدیه میآوردند و نگهبان همیشه حواسش به من بود.»
زندگی کف خیابانها
کارل میگوید تا به حال در میدان Nathan Phillips، زیر بزرگراه گاردینر در اسپاداینا، لیکشور و دیگر خیابانهای پرخطر شهر خوابیده است: «برایم مثل حکم اعدام بود.»
گذشته طلایی
خیابانگردی کارل بعد از شکست ازدواجش در سال ۲۰۰۵ شروع شد. او میگوید: «من یک مزرعه و یک ساختمان نه واحدی داشتم که آن را اجاره میدادم. همچنین یک شرکت حسابداری داشتم و صاحب یک مغازه بستنیفروشی و یک خدمات چاپ نزدیک وینزور (جایی که بزرگ شدم) بودم.
ناگهان سقوط
او میگوید جدایی تلخش باعث شد که بخش زیادی از پول خود را خرج وکیل کند. آنطور که او میگوید آنجا بود که بخش زیادی از داراییش از دست رفت. از آن موقع کارل شروع به مصرف الکل و مواد مخدر کرد و سلامتیش هم دچار مشکل شد: «اعتقادم به انسانیت را از دست داده بودم. سختیهای زیادی از جانب مزاحمهای خیابانی متحمل شدم.»
سقفی بالای سر
کارل از آن به بعد، یعنی طی ۱۰ سال گذشته گاهی خانهای داشته و گاهی بیخانمان بوده است. او حالا توانسته با استفاده از کمک هزینه یک آپارتمان یک خوابه اجاره کند. کارل با آنکه در خانه بوده اما مطمئن است که شب گذشته خود را در پیادهرو گذرانده است؛ پیادهرو برای او حکم خانه را دارد.
او با افتخار میگوید: «فوریه امسال از خیابان خلاص شدم.» کارل حالا تحت نظارت برنامه حمایت از بینوایان انتاریو قرار گرفته و ماهانه ۱۰۵۰ دلار دریافت میکند. تقریبا همه این مبلغ صرف اجارهخانه میشود. او میگوید داوطلب شدن برای کمک در محله وستون کینگ برایش تجربه متفاوتی بوده و در او انگیزهای ایجاد کرده تا به خودش و دیگران بیشتر اهمیت بدهد.
کارل در حال حاضر از مهارتهای حسابداریش که در زندگی قبلی داشته، برای کمک به کسب و کارهای بیخانمانها استفاده میکند. او به آنها در دستهبندی مالیات کمک میکند.
کارل میگوید: «دوباره دارم به حالتی برمیگردم که میتوانم از موقعیتهایم استفاده کنم. کمک کردن به دیگران در مقایسه با همیشه مورد کمک واقع شدن، حس خیلی خوبی است.»
بحران بیخانمانی یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی در کاناداست. دولت از سال ۲۰۱۱ سالانه ۱۲۰ میلیون دلار برای کمک و اسکان افراد بیخانمان هزینه میکند و در سال ۲۰۱۴ نیز ۷۰۰ میلیون دلار کمک بلاعوض به آنها ارائه داد. برآورد میشود ده سال پیش کانادا در حدود ۲۰۰ هزار بیخانمان داشته و هر سال بیش از ۲۰ هزار نفر به این آمار اضافه میشود.