پدرام ناصح پدرام ناصح
زندگی در کانادامسکن

داستان‌های مشاوران املاک؛ قبر بچه در حیاط پشتی خانه

بهروز سامانی بهروز سامانی

مشاوران مسکن در طول سال‌ها  فعالیت خود،  با آدم‌های مختلفی سر و کار دارند. اما خریدارانی که در این مطلب با آنها آشنا می‌شویم واقعا عجیب و فراموش‌نشدنی‌اند. آنها عاشق خانه‌ای شده‌اند که همه چیز در آن عالی است. فقط یک مشکل کوچک وجود دارد؛ یک قبر در حیاط پشتی خانه جا خوش کرده است که معلوم نیست مال کیست. آنها اما با این موضوع مشکلی ندارند فقط می‌خواهند مطمئن شوند بعدا از لحاظ حقوقی برایشان مشکلی پیش نیاید. داستان خانه خریدن آنها را از زبان مشاور املاکی که خانه را به آنها فروخته است بخوانید.

مایکل گرینبرگ، وکیل بازار مسکن: من وکیلم و سال‌هاست در زمینه بازار مسکن فعالیت می‌کنم و تقریبا با همه نوع ماجرایی روبرو شده‌ام. اما یکی از آنها واقعا عجیب و غریب بود. حتی فیلمنامه‌های هالیوود هم نمی‌توانند انقدر عجیب باشند.

چند سال پیش زوج جوانی با یک قرارداد خرید و فروش به دفترم مراجعه کردند. قرارداد مربوط به ملکی بود که هر دو عاشقش بودند. آن خانه تمام امکاناتی که آنها به‌دنبالش بودند را داشت؛ قیمت مناسب، محل مناسب و زمان مناسب. آنها آماده بودند تا همان جا قرارداد را امضا کنند. احتمالا این اولین خانه‌ای بود که می‌خریدند. واضح بود که عاشق‌ند و آماده برای آغاز زندگی مشترک‌شان.

همه چیز به نظر عالی می‌آمد تا اینکه خانم گفت: «فقط یک چیزی…» ابروهایم را بالا انداختم و از آنجایی که نمی‌دانستم چه چیزی در انتظارم است، خودم را برای بدترین حالت ممکن آماده کردم.

او گفت: «در حیاط خانه قبری وجود دارد که متعلق به یک بچه است». یک دقیقه سکوت کردم و سعی کردم آنچه را که شنیدم هضم کنم. فکر نمی‌کنم هیچ چیزی بیشتر از این برایم حیرت‌انگیز باشد. یک بچه مرده در حیاط خانه است و این زوج دوست داشتنی هنوز هم می‌خواهند آن را بخرند.

آنها فقط نگرانی حقوقی داشتند

بیشتر مردم در چنین شرایطی بدون اتلاف وقت معامله را به هم می‌زنند و پا به فرار می‌گذارند، اما آنها نه. این زوج واقعا خانه را می‌خواستند و ظاهرا با این سخن اسپیلبرگ که می‌گوید:«سنگ قبرها را جابجا کردید اما اجساد باقی ماندند» نیز منصرف نشدند.

این‌طور که فهمیدم، آنها نه از این وضع می‌ترسیدند و نه با آن مشکل خاصی داشتند. فقط نمی‌دانستند چنین چیزی، از لحاظ حقوقی ممکن است چه پیامدهایی برایشان داشته باشد. آنها تلاش کردند تا جای ممکن نسبت به این موضوع بی‌تفاوت باشند و بخشی از کار من این بود که به آنها کمک کنم. آنها فقط می‌خواستند از پیامدهای قانونی آن مطلع شوند وگرنه با شرایط مشکلی نداشتند. نوشته روی سنگ قبر نشان می‌داد که کودک در دهه ۱۹۲۰ فوت کرده و ما حدس می‌زدیم که سالهاست کسی به آن سر نزده بود. علف‌های هرز تمام سنگ را گرفته بودند و هیچ اثری از رفت و آمد کسی (حداقل آدمیزاد) به چشم نمی‌خورد.

بازماندگان بالای قبر ایستاده‌اند

در مدتی که موضوع را بررسی می‌کردم متوجه شدم که حق ورود و خروج دائم برای خانواده متوفی وجود دارد و خانه فقط با همین شرط می‌تواند متعلق به موکل‌های من باشد. این یعنی این زوج جوان در هر ساعتی از شبانه‌روز باید به خانواده متوفی اجازه ورود به حیاط خانه‌شان را می‌داد. واقعا حیرت‌انگیز بود. می‌توانید تصور کنید که یکشنبه صبح از خواب بیدار شوید و دسته‌ای از افراد را ببینید که لباس سیاه پوشیده‌اند و در حیاط خانه انجیل می‌خوانند. البته از نظر ما این اتفاق بعید بود و خانواده این کودک سال‌ها بود که رفته بودند.

نمی‌خواهم بگویم که آنها از تصمیم‌شان پشیمان شدند. به تصور من، احتمالا سال‌ها پیش سنگ قبر دیگری را در گورستان جایگزین این سنگ قبر اصلی کرده‌اند و از آنجایی که نمی‌دانستند با این سنگ چه کنند، آن را در حیاط گذاشتند. هیچ کس مطمئن نیست که واقعا جسدی در این حیاط وجود داشته باشد؛ مگر آنکه کل حیاط حفر شود. من به عنوان یک وکیل همیشه به افراد تاکید می‌کنم که در هر خریدی خطرهایی وجود دارد. بعضی از آنها قابل قبول و بعضی دیگر پذیرفتنی نیستند. مطمئن شوید که پیش از خرید تمام اطلاعات قابل دسترسی را کسب کرده‌اید و اشتباهات «مرگ‌بار» نکنید.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟