پدرام ناصح پدرام ناصح
زندگی در کاناداسبک زندگیمهاجرت

محمد فقیه؛ مهاجر بلندپرواز و صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای پارامونت

بهروز سامانی بهروز سامانی

شماره ۸۹ هفته نامه آتش را از اینجا دانلود کنید

Atash Issue 89 - For Web Page 7محمد فقیه دو چهره دارد؛ از یک طرف، یک لبنانی مشتاق و سرزنده که در سال ۱۹۹۹ از راه ایتالیا به کانادا آمده و از طرف دیگر، یک پدر متاهل ۴۵ ساله که صاحب ۳ پسر است و هرگز ریشه‌های خود را فراموش نکرده است. آقای فقیه را شاید خیلی‌ها نشناسند اما احتمالا با رستوران‌های زنجیره‌ای پارامونت آشنا هستند. فقیه، موسس و صاحب این رستوران‌هاست. این رستوران‌ها در سراسر کانادا، غذاهای خاورمیانه‌ای ارائه می‌کنند.

در این مطلب بیشتر با این مهاجر موفق لبنانی آشنا می‌شویم.

محمد فقیه، صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای پارامونت وعده داده است که در رستوران‌های زنجیره‌ای موفق خود ۱۰۰ پناهنده‌ی سوری را استخدام کند. از طرف دیگر، فقیه که موهایش را به عقب شانه کرده و لبخندی به بزرگی خاورمیانه بر لب دارد، دوست دارد ثمره‌های بزرگ کار دشوار خود را نمایش دهد.

او در دفتر دنج خود در حومه تورنتو، در فاصله مابین پنجره قدی و میز، موتورسیکلت عجیب و غریبی را پارک کرده است. طراحی این موتورسیکلت، خاص و عجیب است و نقش‌ونگارهای مختلفی از فرهنگ‌های مختلف بر آن نقش بسته است. او می‌گوید: «هرگز نمی‌توانم کاری را در مقیاس کوچک انجام دهم».

روی مچ دستش ساعت رولکس Sky-Dweller Oyster Perpetual می‌درخشد. Sky-Dweller او ، جایی مابین وطنش لبنان و خانه اش در میسیساگا (در غرب تورنتو) را نشان می‌دهد؛ ساعت ۱۰:۴۵ صبح، ساعت زمان ۳:۴۵ بعد از ظهر را نشان می‌داد. فقیه توضیح می‌دهد که این اختلاف زمانی مربوط به سفر اخیر او به انگلستان است؛ جایی که می‌خواهد در آن ۲۰ شعبه رستوران باز کند.

از صنعت جواهر تا اداره شیرینی‌پزی

فقیه نیز مانند بسیاری از مهاجران، پیش از پارامونت به کافی تایم و تیم هورتونز قناعت می‌کرد. اما نخستین گریز بزرگ این الماس شناس در تجارت کانادا زمانی اتفاق افتاد که در جواهرفروشی در تورنتو کار می‌کرد و سواچ را متقاعد کرد به او اجازه دهد ۱۴ بوتیک در مراکز خرید بزرگ افتتاح کند.

زمانی که همسرش او را برای خرید یک کیلو باقلوا به نانوایی خاورمیانه‌ای در میسیساگا فرستاد، او سه مغازه ساعت‌فروشی سوئیسی را اداره می‌کرد. صاحب نانوایی، پروفایل پر زرق و برق خانه‌ی فقیه را در یک مجله مربوط به املاک خوانده بود و درخواست ۲۵۰۰۰۰ دلار وام کرد. او می‌گوید: «صاحب شیرینی‌فروشی، چهار روز بعد با من تماس گرفت و گفت که پول از بین رفته است».

پارامونت متولد می‌شود

فقیه می‌گوید صاحب مغازه نمی‌دانست آن را چگونه اداره کند: «اتومبیلش خراب بود، اما آن را به دندان‌پزشکی می‌برد». فقیه تصمیم گرفت که تغییری اساسی در رستوران ایجاد کند. این رستوران‌های زنجیره‌ای حالا ۱۳۵ کارمند شرکتی و ۷۶۵ نفر دیگر در بخش نمایندگی‌هایش دارد.

قدیمی‌ترین کارمند آن رزانا اسکینر، مدیر خدمات شرکت است. رزانا همکاری خود را با فقیه از سال ۲۰۰۳ و در مغازه محصولات سوئیسی آغاز کرد. او می‌گوید: «او همیشه بلندپرواز بود». پارامونت اکنون با غرور اعلام می‌کند که ۳۰ شعبه دارد و قصد دارد تا آخر سال جاری، ۵۲ شعبه دیگر نیز افتتاح کند.

فقیه ناگهان پا به دنیای حمص، تبوله و پیتا گذاشت و به مرور موفقیت‌های خود را آغاز کرد.

استخدام صد پناهنده سوری در رستوران‌های زنجیره‌ای

فقیه برای رفتن از دفتر مرکزی‌اش به یکی از شعبه‌های رستوران پارامونت، به درون لامبورگینی اونتادور دو نفره خود می‌خرامد؛ اتومبیلی که درب‌هایش رو به بالا و مانند بال‌های یک مرغ ماهی‌خوار باز می‌شود. متاسفانه محدودیت سرعت ۵۰ کیلومتر بر ساعت است و بدین ترتیب از تمام قدرت اتومبیل استفاده نمی‌شود.

مطمئنا سبک زندگی تحسین برانگیز و نمایشی فقیه با پناهجویانی که پذیرفته است، در تضاد است. اما او صادقانه مشتاق است که به آنها کمک کند. او سال گذشته در موسسه Islamic Relief از یک کمپ پناهجویان سوری در لبنان بازدید کرد و این بازدید عمیقا او را تحت تاثیر قرار داد. او می‌گوید: «پسری را هم‌سن پسر خودم دیدم که با تی‌شرتی پاره، برای گرم نگه داشتن خود کنار آتش خوابیده بود».

او در راه بازگشت به کانادا با خود عهد بست تا ۱۰۰ پناهنده سوری را استخدام کند.

با توجه به کمبود همیشگی کارگر ارزان‌قیمت در کانادا و آشنایی سوری‌ها با سیخ‌های کباب و فلافل، این حرکت می‌تواند از روی علاقه شخصی نیز باشد. اما فقیه معتقد است که سوری‌ها به راحتی با جامعه وفق نمی‌گیرند.

او می‌گوید: «باید بتوانید انتظارات را مدیریت کنید. قطعا باید آنها را به حقوق زنان عادت دهیم. این افراد در شرایط سختی زندگی می‌کرده‌اند؛ جایی که اگر اسلحه نداشته باشی چیزی برای خوردن پیدا نمی‌کنی. چگونه می‌توانیم به آنها کمک کنیم که مقتدر باشند و غرور خود را حفظ کنند؟ دو گزینه پیش روی ماست: می‌توانیم از پول مالیات‌ها به آنها ببخشیم، و یا اینکه آنها را به جمع مالیات‌دهندگان اضافه کنیم».

فقیه گزینه دوم را انتخاب کرده است. در آشپزخانه شعبه‌ی پارامونت در Erin Mills Town Centre، یک پناهنده سوری به نام احسان هاربا، پوشش پلاستیکی پنیرهای آکاوی را باز می‌کند؛ نوعی پنیر نرم و نارس. او در ماه جولای و پس از آنکه خبر استخدام سوری‌ها را شنید، به رستوران آمد.

احسان تنها ۲۸ سال دارد، اما انگار جنگ او را پیرتر کرده است؛ او لاغر، نگران و ده سال پیرتر به نظر می‌رسد: «در سال ۲۰۱۳ به خاطر جنگ، شهر حمص را ترک کردم». لبخند می‌زند و بابت داشتن این شغل شاکر است. اکنون دو تن از برادران و یکی از خواهرانش نیز در اینجا مشغول به کار هستند.

ابراهیم اهماشر ۲۱ ساله، یک پناهنده‌ی دیگر است. او می‌گوید: «مادرم در حلب است و نمی‌تواند آنجا را ترک کند». ابراهیم به صورت پاره‌وقت کار می‌کند و به مدرسه نیز می‌رود: «به خاطر جنگ نتوانستم دبیرستان را تمام کنم».

عهدی که فقیه برای استخدام سوری‌ها با خود بست، برایش دعاهای خیر بسیاری به همراه داشت.

مشتری‌ها می‌ایستند تا با او احوالپرسی کرده و او را در آغوش بگیرند. کارگرها میزها را به هم می‌چسبانند تا ۲۰ زن سوری با روسری‌های رنگی بتوانند پیش از ظهر، ناهار بخورند. یکی از آنها می‌گوید: «این غذا واقعا طعم وطن را می‌دهد».

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟