زندگی در کانادامسکننویسندگان آتشنینا سعید

بازار مسکن کانادا در گفت‌وگو با جاستین ترودو‎

شماره ۸۹ هفته نامه آتش را از اینجا دانلود کنید

اسپانسر ویژه: نینا سعید – مشاور املاک و مسکن – تورنتو

Nina Saeed Sponsor

جاستین ترودو نخست‌وزیر کانادا از همه می‌خواهد به این کشور بیایند و خانه بخرند؛ او یکی از طرفداران سرمایه‌گذاری در بازار مسکن است و البته نگرانی‌های خود را هم دارد. ترودو به تازگی در مصاحبه‌ای با مجله Bloomberg درباره مسکن کانادا صحبت کرده و معتقد است فشارهای قانونی دولت‌های استانی می‌تواند، بازار را برای مردم آرام‌تر کند و در عین حال تلاش‌های کانادا برای ایجاد محیطی امن برای سرمایه‌گذاری بازاری فوق‌العاده را برای سرمایه‌گذاران خارجی به وجود آورده است. در این مطلب بخش‌هایی از مصاحبه را می‌خوانیم.

جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، با جان میکلت‌ویت، سردبیر بلومبرگ، در تورنتو به گفتگو نشست. بخش‌هایی از گفتگوی مفصل آنها که به صورت زنده از تلویزیون بلومبرگ نیز پخش شد، در شماره‌ی اخیر مجله‌ی بلومبرگ بیزینس‌ویک چاپ شده است.

آقای نخست‌وزیر! اجازه می‌دهید به موضوع مسکن بپردازیم؟ اینجا در تورنتو قیمت مسکن ظرف یک سال گذشته تقریباً یک سوم افزایش پیدا کرده است. در ونکوور هم رشد بسیار بالایی داشته‌اید. دولت انتاریو نیز اخیراً ۱۵ درصد مالیات بر خریداران خارجی که می‌خواهند اینجا خانه بخرند اعلام کرد. آیا بازار مسکن دچار حباب شده است؟ اگر این‌طور است، آیا راه برطرف کردن آن همین است؟ چه اشکالی دارد که یک آمریکایی مثل من بخواهد به اینجا بیاید و خانه‌ای بخرد؟

من شما را ترغیب می‌کنم که به کانادا بیایید، اینجا مستقر شوید، همه‌ی پول‌هایتان را اینجا خرج کنید، سرمایه‌گذاری انجام بدهید و آدم‌های بیشتری را به استخدام در آورید. درهای کانادا به روی سرمایه‌های جهانی باز است.

ولی شما در واقع دارید با دست پس می‌زنید و با پا پیش می‌کشید. از یک طرف می‌گویید درهای کشور به روی سرمایه‌های جهانی باز است و از طرف دیگر از کسانی که می‌خواهند اینجا خانه بخرند ۱۵ درصد مالیات می‌گیرید.

بستگی به این دارد که آن فرد خارجی قصد دلالی و سودجویی دارد یا دنبال جایی برای زندگی می‌گردد. مشکلی که ما فعلاً با آن دست به گریبانیم، کمبود اطلاعات دقیق در این باره است که افراد واقعاً دنبال چه چیزی هستند و چه می‌خواهند. اقداماتی هم صورت داده‌ایم که مقررات وام‌های مسکن کمی سخت‌گیرانه‌تر شود. ولی فکر می‌کنم این درک به وجود آمده است که اهرم‌هایی که در اختیار دولت فدرال است تمام کشور را در بر می‌گیرد. بازار مسکن در ونکوور یا تورنتو تا حدی با هالیفاکس یا ساسکاچوان یا حتی مونترآل متفاوت است.

آیا شما بازار مسکن تورنتو را به چشم یک حباب می‌بینید؟ از بیرون که این‌طور به نظر می‌رسد.

در حال حاضر با فشارهایی در بازار مسکن مواجه هستیم که باید از شدت و حدت آن کاسته شود و به همین دلیل است که ما به جای عکس‌العمل نشان دادن در سطح کوتاه مدت، راهبرد بلند مدت ۱۰ ساله‌ای برای مسکن تنظیم کرده‌ایم تا واحدهای اجاره‌ای بیشتر و خانه‌های ارزان‌قیمت بیشتری ساخته شود. دولت فدرال بیش از ۱۱ میلیارد دلار در این زمینه سرمایه‌گذاری می‌کند. ما با شهرداری‌ها همکاری خواهیم کرد تا ثبات را به این بازار برگردانیم. مردم باید قادر باشند در شهرهایی که مشغول به کار هستند برای خود سرپناه تهیه کنند.

تمرکز من روی این است که اطمینان حاصل کنیم مردم در میان‌مدت و بلندمدت می‌توانند در تورنتو و در سراسر کشور، از پس هزینه‌های مسکن خود برآیند. این یعنی کار روی سمت عرضه، یعنی اطمینان حاصل کنیم که روی تولید بیشتر واحدهای اجاره‌ای سرمایه‌گذاری انجام می‌شود، یعنی اطمینان حاصل کنیم که خانه‌های ارزان‌قیمت جدید ساخته می‌شود تا بازار بتواند بدون ترکیدن و بدون فروپاشی خود را با شرایط جدید وفق بدهد.

به نظر می‌رسد که شما طرفدار مهاجرت هستید، اما از طرفی اظهار علاقمندی هم کرده‌اید که محدودیت‌هایی در این مورد برقرار شود. در خصوص مسائلی مانند پناهجویان سوری، موضع‌گیری شما به چه صورتی است؟

Atash Issue 89 - For Web Page 4در گوشه و کنار دنیا در حال حاضر بیشتر از ۶۰ میلیون نفر پناهجو وجود دارد. خیلی از کشورها می‌توانند فعالیت بیشتری در این زمینه داشته باشند و خواهند هم داشت. اما کارهای زیادی در سطح بین‌المللی باید انجام شود تا این مردم امکان پیدا کنند به خانه‌های خود برگردند و راه حل فقط در پذیرفتن آنها در همه جا نیست. مسلم است که کانادا نمی‌تواند ۶۰ میلیون نفر را بپذیرد.

یکی از نکات فوق‌العاده در مورد کانادا آن است که موفق شده‌ایم حمایت عمومی بی‌اندازه نیرومندی نسبت به موضوع مهاجرت داشته باشیم. نسل‌های پی در پی این اتفاق افتاده است، چه هنگامی که پناهجویان اسماعیلی شرق آفریقا را در اوائل دهه‌ی ۱۹۷۰ پذیرفتیم، چه در اوائل دهه‌ی ۸۰ که قایق‌نشین‌های ویتنامی به اینجا آمدند و چه در مورد امواج پیاپی پناهجویانی که از شرق اروپا و کوزوو و جاهای دیگر می‌آمدند.

این آدم‌ها ظرف چند سال با جامعه ادغام می‌شوند، شغل‌های خوب پیدا می‌کنند و بچه‌هایشان به طور کامل کانادایی می‌شوند، در عین حالی که هنوز هم به فرهنگ اصلی خودشان افتخار می‌کنند. کانادایی‌ها می‌دانند که این سیاست و این شیوه‌ی برخورد جواب داده است.

محدودیتی که ما در مورد تعداد پذیرش مهاجران داریم یک سری اعداد و ارقام دیمی و دل‌بخواهی نیست، بلکه نشان‌ می‌دهد که ما قادر به حمایت از عده‌ی محدودی تازه وارد و ادغام ثمربخش و سریع آنها در جامعه هستیم. ما اگر وظیفه‌ی خود را در ایجاد مسیر موفقیت برای مهاجران به درستی انجام بدهیم، حمایت عمومی از مهاجرت ادامه خواهد داشت.

اگر به آمریکا یا به بریتانیا نگاه کنیم، می‌بینیم که آنها نیز، حداقل به لحاظ آماری، نمونه‌های خیلی خوبی از موفقیت مهاجران بوده‌اند. ولی در هر دو کشور، مردم کسانی را برگزیدند یا حمایت کردند که کمتر طرفدار مهاجرت بودند.

کانادا کشوری است که به دلیل دو زبانه بودن و انگلیسی و فرانسوی بودن، از همان ابتدا پذیرفته است که افراد متفاوت با شما درست به اندازه‌ی شما کانادایی هستند و از همان حقوق برخوردارند.

در واقع همین کثرت‌گرایی است که هسته‌ی مرکزی هویت ملی ما را تشکیل می‌دهد، نه تاریخ یا زبان یا هویت ظاهری مشترکی که همگی خود را به آن منتسب بدانیم. ما این حس را هم داریم که وقتی همسایه‌ی شما اوضاع مناسبی داشته باشد احتمال بهبود وضع شما هم بالاتر می‌رود.

آیا به همین دلیل نیست که شما را آنتی‌ترامپ‌ترین فرد می‌دانند؟ بخش عمده‌ای از سخنان رئیس‌جمهور جدید دقیقا با این مضمون است که «من برنده می‌شوم، تو بازنده می‌شوی» یا بالعکس.

فکر می‌کنم که ما توانسته‌ایم این نکته را به دولت جدید ایالات متحده منتقل کنیم که تعداد خیلی زیادی از شغل‌های عالی در هر دو طرف مرز وابسته به این رابطه‌ی عالی است و در آینده نیز همین‌طور خواهد بود. یکی از کارهایی که تلاش دارم به پیش ببرم، همین نوع همکاری‌هاست.

دونالد ترامپ در ۱۸ آوریل به ویسکانسین رفت و قول داد که از تولیدکنندگان لبنیات در مقابل تجارت ناعادلانه دفاع کند. به طور مشخص نیز از کانادا اسم برد. این را هم اضافه کرد که «می‌خواهیم یک بار و برای همیشه خود را از شر پیمان نفتا خلاص کنیم.»

یکی از مشکلاتی که ظهور سیاست‌های عوام‌گرایانه یا ملی‌گرایانه در چند سال اخیر در دنیا با خود به همراه داشته، این فکر است که تجارت همیشه و برای همه کس مطلوب نبوده است. تجارت گاهی فقط برای طبقات بالای اقتصاد سودمند بوده است؛ به‌خصوص برای بعضی از شرکت‌های چندملیتی و نه برای بیزینس‌های کوچک. اما مسأله این است که اگر بخواهید سیاست‌های بیش از اندازه حمایت‌گرایانه‌ای در پیش بگیرید، اگر دیوارهای تعرفه را بر سر راه تجارت بالا ببرید، در نهایت اتفاقی که می‌افتد این است که رشد اقتصادی کاهش می‌یابد و همه متضرر می‌شوند؛ از جمله طبقه‌ی متوسط.

در این فاصله چه چیزهایی در مورد دونالد ترامپ فهمیده‌اید؟

متوجه شده ام که او آدمی است که حرف‌ها را گوش می‌کند. با خیلی از سیاستمدارهای دیگر تا اندازه‌ای فرق دارد. همین هم شاید کافی باشد. ما سیاستمدارها بسیار آموزش دیده‌ایم که به چیزی که می‌گوییم حتماً پایبند بمانیم.

اما او نشان داده است که اگر چیزی بگوید و سپس استدلال‌های مخالف و معقول یا دلائل خوبی بشنود و متقاعد شود که باید موضع‌گیری خود را تغییر دهد، این کار را می‌کند. اگر استدلال مخالف او را متقاعد سازد و مطمئن شود که راه بهتری وجود دارد، موضع خود را عوض می‌کند.

این ویژگی برای رأی‌دهندگان چالش برانگیز خواهد بود. اما فرصتی نیز در اختیار کسانی که با او کار می‌کنند ایجاد می‌کند تا تلاش کنند اهداف سودمندی را محقق سازند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟