پدرام ناصح پدرام ناصح
زندگی در کاناداکار و زندگی در مهاجرتمهاجرتمهاجرت به کانادا

پایان خوش برای دختر مهاجر ایرانی که دوچرخه‌اش را در ونکوور دزدیدند

تلخ و شیرین‌های کانادا

بهروز سامانی بهروز سامانی

مهشید هادی، پناهجوی ۲۷ ساله‌ ایرانی‌‌ که سال گذشته پس از سپری کردن بیش از ۴ سال در ترکیه، موفق شد به کانادا بیاید، هفته‌ گذشته دوچرخه‌اش را آن سوی خیابان روبروی کتابخانه‌ی عمومی ونکوور در داون‌تاون قفل کرده بود، که آن را دزدیدند.

مهشید به سی‌تی‌وی نیوز می‌گوید: «این دوچرخه خیلی بیشتر از آن چه شما فکر می‌کنید برای من ارزش داشت. این اتفاق بر روی زندگی من خیلی تاثیر گذاشته است.»

مهشید در ترکیه به عنوان معلم زبان انگلیسی کار می‌کرد و بعد از گذشت دو سال موفق شد تا برای خرید این دوچرخه پول جمع کند. او تقریبا برای رفتن به هر مکانی از دوچرخه‌ دوست‌داشتنی‌اش استفاده می‌کرد. او با دوچرخه به دهکده‌های فقیر نشین ترکیه می‌رفت و به کودکان زبان انگلیسی یا هنر آموزش می‌داد. گاهی اوقات هم به بچه‌ها دوچرخه‌سواری یاد می‌داد.

مهشید می‌گوید: «این دوچرخه برای من خیلی مهم بود، چون داستان‌ها و ماجراهای خیلی زیادی با آن تجربه کردم.»

او می‌گوید بعد از آنکه خانواده‌اش در ایران به دین مسیحیت روی آوردند، تحت آزار قرار گرفتند و به خانه‌ آن‌ها حمله شد و به همین خاطر، همراه با خانواده‌اش، ناگزیر شدند از ایران فرار کنند.

مهشید درباره‌ کانادا می‌گوید: «مردم کانادا با من خیلی مهربان بوده‌اند و این اتفاق من را خیلی ناراحت کرد.»

ویدئوهای امنیتی تصویر دو مرد را که دوچرخه را دزدیده‌اند را ضبط کرده‌اند. یکی از آن‌ها قفل دوچرخه را شکسته و سوار بر آن فرار کرده است.

بعد از انتشار خبر این حادثه در سی‌تی‌وی نیوز، یکی از بینندگان به نام جیم با سی‌تی‌وی نیوز تماس می‌گیرد و می‌گوید قصد دارد به مهشید کمک کند.

جیم که نخواسته هویت کامل او افشا شود، به سی‌تی‌وی نیوز گفته است: «این ماجرا من را ناراحت کرد. من به عنوان یک کانادایی، طوری تربیت شده‌ام که دوست ندارم چنین اتفاقاتی رخ بدهد.»

سپس سی‌تی‌وی نیوز با مهشید تماس می‌گیرد و بدون آنکه به او اطلاع بدهد، برنامه‌ریزی می‌کند که مهشید و جیم با یکدیگر ملاقات کنند.

جیم بعد از دیدار با مهشید می‌گوید: «این خیلی بد است که یک کانادایی با کسی که عاشق دوچرخه‌اش است چنین کاری کند.»

جیم برای مهشید یک دوچرخه تقریبا نو آورده بود و آن را به او هدیه داد. مهشید خیلی خوشحال شده بود و اشک شوق در چشم‌هایش دیده می‌شد.

این دوچرخه سال‌ها گوشه گاراژ جیم افتاده بود و حالا صاحب جدیدی داشت.

مهشید به جیم می‌گوید: «این کار شما ثابت می‌کند که آدم‌های خوب زیادی در کانادا هستند.» او اضافه می‌کند که این دوچرخه‌ جدید فصل بعدی داستان زندگی او را رقم خواهد زد.

جیم از مهشید درخواست کرده است که از یک قفل قوی‌تر و بزرگ‌تر استفاده کند. مهشید هم قول داده که قفل قوی‌تری بخرد.

شماره ۱۸۴ هفته‌نامه آتش را از اینجا دانلود کنید

Atash-Issue-184-For-Web-Page-2

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟