چهار پیشنهاد برای اینکه اجناس خود را خیلی راحت در کیجیجی بفروشیم
فهرست مطالب
کار کردن با یک سایت نیازمندیها مثل Kijiji کار راحتی نیست؛ دریایی بیانتها که بیش از نیمی از جمعیت کانادا هر ماه به آن سر میزنند و در آن معامله میکنند. اما چگونه باید در این سایت، وسیلهای را که دوست دارید بفروشید؟ فلیپ پریویل روزنامهنگاری کانادایی است که در این مطلب تلاش میکند داستان و تجربه خود را از فروش کالا در کیجیجی توضیح دهد. او چهار ترفند ساده به ما میآموزد که با آن میتوانیم اجناس دستدوم خود را خیلی راحت در کیجیجی بفروشیم و برای فروختن آن زمان زیادی صرف نکنیم.
فلیپ پریویل – من در دو هفته گذشته تلاش کردم به دوقلوهایم دوچرخهسواری یاد بدهم؛ بدون اینکه از دوچرخه کمکی استفاده کنند. این یک موفقیت پرزحمت بود اما هر طور که بود به دست آمد.
ما هر روز از یک مسیر مشخص به پارکی در نزدیکی خانهمان میرفتیم؛ یک راه 700 متری هموار. این در حالی بود که در صندوق عقبمان شش وسیله بازی داشتیم؛ دو اسکوتر، دو دوچرخه با چرخهای آموزشی (که دیگر به کارمان نمیآید) و دو دوچرخه بدون چرخ کمکی. ما روز به روز پیشرفت میکردیم تا در نهایت فرزندانم توانستند به تنهایی دوچرخهها را برانند و سینههایشان را با غرور جلو نگه دارند.
همه چیز به نظر عالی میرسید تا اینکه متوجه شدم حالا که دوقلوها توانستهاند دوچرخهسواری یاد بگیرند، دو دوچرخه آموزشی روی دستم مانده است که دیگر لازمشان ندارم. یک سازه پلاستیکی بزرگ اسباب بازی هم بود که نردبان و سرسره داشت و دیگر برای بچهها قابل استفاده نبود. خیلی سریع لازم بود حیاط خانه را از این وسایل خالی کنم. این فقط به معنای یک چیز بود؛ زمان “کیجیجی” رسیده است.
مشکلات فروختن اجناس در کیجیجی
اگر شما مالک خانهای در کانادا هستید حدودا بین سه تا چهار بار در سال از خدمات Kijiji استفاده میکنید. با وجود ظاهر قدیمی و غیرجذاب آن، کیجیجی سایت برتر کانادا برای نیازمندیها و آگهیهاست که بیش از 17 میلیون بازدیدکننده منحصر به فرد در هر ماه دارد.
این رقم بیشتر از نیمی از جمعیت کشور است. Kijiji به احتمال زیاد بزرگترین سایت نابودکننده تولیدات در کاناداست.
کیجیجی دنیایی از محصولات و خدمات دارد و برای پیدا کردن آنچه میخواهید، باید در آن ساعتها بگردید. بعد از پیدا کردن کالا هم باید با فروشنده در ارتباط باشید و حتی برای به نتیجه رساندن معاملات هم در آن وقت بگذارید. این همه زمان صرف کردن مرا دیوانه میکند و به نظرم ارزشش را ندارد.
به همین دلیل من یک سیستم بهینهشده کیجیجی طراحی کردهام. اگر میخواهید فروش آنلاین انجام دهید و از مشکلات به راحتی عبور کنید و وسایل خود را بدون آنکه هزینهای برای مکان صرف کنید به فروش برسانید تنها این چهار قانون ساده را دنبال کنید.
قانون اول: قیمت خوبی پیشنهاد دهید
برخی از فروشندگان ساعتها در میان اجناس مشابه میگردند و قیمتها را چک میکنند. بعد هم در شرایطی که بیشترین میل و علاقه را به کالای خود ابراز میکنند، تا جایی که ممکن است قیمت را بالا تعیین میکنند تا مشتری خوبی برایش پیدا شود.
این دستورالعمل یک فاجعه است. وقتی شما بالا قیمت میگذارید، همه با شما تماس خواهند گرفت و تلاش خواهند کرد در مورد قیمت پیشنهادیتان با شما مذاکره کنند. ایمیل شما پر از نامههایی خواهد شد که همگی یک سوال واحد دارند. “آیا سالم است؟” “آیا این یک تصویر واقعی از آن وسیله است؟” “آیا رسید را نگه داشتهاید؟” شما باید به تک تک ایمیلها پاسخ دهید؛ کاری که هیچ وقت تمامی ندارد و تجربه نشان میدهد که همیشه سوال دیگری وجود دارد. «چانهزنهای حرفهای آنلاین» عاشق برنده شدن در چانهزنی هستند و البته تعدادشان هم کم نیست. آنها به شما پیشنهاد پایینتری خواهند داد و پس از آن هرگز آنها را نخواهید دید. اگر قیمتهای پایینی برای وسایل خود تعیین کنید در این صورت ایمیلهای مشتریان واقعی به سرعت از راه خواهند رسید. من قیمت دوچرخهها را هر کدام 10 دلار و قیمت خانه اسباب بازی را 20 دلار تعیین کردم. ارزش عاطفی آنها هر چه که بوده پیش از این در عکسهای خانوادگی ثبت شده است و با خود کنار آمدهام که روی ارزش واقعیشان فکر کنم. من در حال حاضر فقط میخواهم از شر آنها خلاص شوم.
قانون دوم: قیمتگذاری برای بازار محلی
این تنها مورد استثنا از قانون شماره 1 من است.
اینکه شما یک وسیله را از کدام فروشگاه خریدهاید، تاثیر زیادی در قیمتگذاری شما دارد. شما باید اجناسی را که از مغازههای گرانتر خریدهاید، گرانتر قیمتگذاری کنید. این البته مربوط به شهرهای بزرگ کانادا مثل تورنتوست. متاسفانه در شهرهای کوچک، خریداران آنلاین توجهی به اینکه یک صندلی مال یک فروشگاه گران است یا ارزان ندارند. اما این موضوع برای خریداران شهرهای بزرگ، مساله مهمی است.
قانون سوم: یک داستان بگویید
مردم میخواهند از کسانی که آنها را میشناسند و یا فکر میکنند که میشناسند خرید کنند. مشکل آن است که من نمیخواهم خریداران وسایل دست دومم همه چیز را در مورد من بدانند. به همین دلیل در آگهی فروش، یک داستان کوتاه مینویسم که به نظر فاش کننده است، اما در حقیقت این طور نیست: «دو قلوهای من به تازگی یاد گرفتهاند دوچرخه بدون چرخ کمکی برانند! آنها به این کارشان میبالند. فکر میکنم دیگر به اینها نیاز ندارم.» من در این آگهی ننوشتم که «این دوچرخهها را میفروشم.»
قانون چهارم: استفاده از یک عبارت ویژه
برای خریداران دو موضوع واقعا مهم است. یکی اینکه تا جایی که میتوانند چانه بزنند و دیگری اینکه میخواهند ببینند شما در هنگام فروش کالا، چه خدماتی به آنها میدهید. من در آگهی خود مینویسم: «این اجناس برای فروش قیمتگذاری شده است و برای بار زدن آماده است.» من با نوشتن این جمله، به صورت غیرمستقیم میگویم: «نه، نمیخواهم آن را به قیمتی پایینتر بفروشم و حمل و نقل آن را هم بر عهده نمیگیرم. اگر آن را میخواهید بیایید و ببرید.»
خانه اسباب بازی کمتر از یک روز پس از آگهی به فروش رفت. مثل همهی فروشهای آنلاین یک زن معامله را انجام داد و سپس مردی را با یک وانت فرستاد تا پول نقد بدهد و جنس را ببرد.
در مورد دوچرخهها زمان بیشتری طول کشید. خریدار نخست پشت تلفن گفت بلافاصله بعد از کار خواهد آمد. سپس ایمیل فرستاد که نتوانسته بیاید و از من خواست آنها را برای یک روز دیگر نگهدارم با شرط آنکه از طریق انتقال الکترونیکی بهای آنها را بپردازد. این یک تله است. اگر انتقال الکترونیکی را بپذیرم و او این کار را انجام ندهد من باید دوچرخهها را در گاراژ خود برای او نگه دارم. دوچرخهها ظرف 48 ساعت از طریق تلفن به نفر دوم فروش رفت و این بار نیز پدری آمد و با یک وانت آنها را برد. هر چند فقط 40 دلار حاصل این تلاش بود، اما حیاط به اندازه هزاران دلار تمیزتر به نظر میرسد.