چه کسی سرمایهدار بزرگ سنتجان را کشت؟ پسر در مظان اتهام
پنج سال از زمانی که جسد ریچارد هنری یا «دیک اولاند» در دفتر شرکت سرمایهگذاری سنت جان پیدا شد میگذرد؛ مردی که روزی وارث شرکت آبجوسازی «موسهد» بود. از آن زمان کارآگاهان به دنبال قاتل میگردند و البته پسر او را دستگیر کردهاند.
جزئیات جدیدی که از تحقیقات و به دستور دادگاه به دست آمده حاکی از اختلافات خانوادگی، دسیسههای مالی و خیانتی است که هم استان نیوبرانزویک را به هم ریخته و هم خانواده معتبر اولاند را متزلزل کرده است.
اما دیک کیست؟ از کجا آمده؟ چه رویاهایی در سر داشته؟ به کدام آرزویش رسیده است؟ چه ناکامیهایی داشته است؟
در قسمت اول این مطلب، بیشتر با دیک آشنا میشویم و میبینیم که او چه پیشینهای داشته است.
هفته بعد در قسمت دوم این گزارش، به سراغ جزئیات پرونده قتل خواهیم رفت.
جسد پیدا میشود
درست قبل از ساعت ۹ صبح روز سهشنبه هفتم جولای سال ۲۰۱۱، مارین ادامسون هنگام ورود به دفتر کار کارفرمای چندین و چند ساله خود متوجه میشود که درها قفل نیستند.
همه میدانستند «دیک اولاند» معمولا تا دیر وقت کار میکند. بعدها ادامسون به پلیس گفت قفل نبودن دفتر بسیار غیرعادی بود. او به طبقه دوم رفت؛ در دفتر اولاند هم قفل نبود. در اتاق نیمهباز بود
ادامسون وارد شد و چیزی دید که برای همیشه شهر را به هم ریخت؛ صحنه قتل در دفتر دیک اولاند واقع در یک بلوک قدیمی مربوط به قرن ۱۹ در خیابان کانتربری، پلاک ۵۲.
اولاند 62 ساله و رئیس شرکت سرمایهگذاری «فار اند کورپ» در یک درگیری خونین به طرز دلخراشی با دهها ضربه مرگبار کشته شده و روی میز خود افتاده بود.
شدت صدمات بهقدری بود که برای تمیز کردن و تعمیر اتاق، ۳۰ هزار دلار هزینه شد.
آخرین جلسه با پسر
مردی که در عکسهایش همواره لبخند داشت، آخرین بار ساعت شش بعدازظهر روز قبل دیده شده بود. اولاند از صبح آن روز در جلسات متعددی شرکت کرد. اولین جلسه ساعت ۱۰ صبح برگزار شد. این جلسات به وضعیت املاک خانوادگی ارتباط داشت. بنا به گفته پلیس آخرین جلسه او برای عصر برنامهریزی شده بود؛ جلسهای با حضور پسر ۴۵ سالهاش دنیس.
صداهای مشکوک در نیمه شب
کمی پس از نیمه شب، آنتونی شاو که مشغول کار در شرکت «پرینتینگ پلاس» بود صداهای عجیبی شنید. دفتر او در طبقه اول همان ساختمانی بود که دفتر اولاند در آن قرار داشت. او شش یا هفت مرتبه از طبقه بالا صداهایی بلند شنید؛ انگار کسی با مشت به دیوار بکوبد. بهدنبال آن هم صداهایی شبیه کشیدن چیزی را شنید.
دیک؛ مرد سرسخت خانواده اولاند
اولاند، کسی که دیگران او را با نام دیک میشناختند مردی پر انرژی، شاد اما سرسخت بود. او پسر یکی از معدود خانوادههای ثروتمند نیوبرانزویک بود که استان را به منطقهای ملوکالطوایفی تقسیم کرده بودند. این میراث به مرور زمان به انجمن خانوادههای ثروتمند روتسی واقع در مسیر یک بزرگراه در شمال سنت جان تبدیل شده بود. این خانواده به همراه سایر خانوادههای ثروتمند دیگر منطقه سنت جان، نسلهای متمادی است در این منطقه زندگی میکنند.
خانوادهای با روابط تیره و تار
مرگ شوکآور اولاند در منطقه کوچک سنت جان واقعیتی دردناک است که بیشتر به بخشهایی از یک رمان تیره و تار میماند. هنوز بدون وقفه هر یکشنبه برای او مراسم یادبود برگزار میشود. حالا تحقیقات طولانی پلیس از زنجیره اتهامات و روابط تیره و تار خانوادگی پرده برداشته است؛ اتهاماتی که برخی از آنها طی سالهای گذشته از طریق جلسات دادگاه علنی به اطلاع همه رسیده است. این خیانتها و مشکلات مالی، تصویر زیبای یکی از خانوادههای اعیانی نیوبرانزویک را برای همیشه خراب کرده است.
فعالیتهای اجتماعی
در اعلامیههای ترحیمی که پس از مرگ اولاند منتشر شد به بسیاری از مشارکتهای اجتماعی او اشاره شد؛ از نقش وی در آوردن «مسابقات کانادا» به منطقه سنت جان در ۱۹۸۵ گرفته تا مدیریت موزه نیوبرانزویک که به حفاریهای جدید و بسیار مفیدی در سال ۱۹۹۶ منجر شد. در این اعلامیههای ترحیم همچنین راجع به حرفه ورزشی او به ویژه مسابقه قایقرانی در آبهای بینالمللی اشاره میشود. قایق او که از جنس فیبر کربن بود در نیوزلند ساخته شده بود و او آن را Vela Veloce مینامید. بدین ترتیب او با ورود به مسابقات قهرمانی بینالمللی برنده جام ملی قهرمانی US-IRC در سال ۲۰۱۰ شد. اولاند کمی قبل از مرگش، قایق را برای فروش به مبلغ ۸۵۰ هزار دلار به حراج گذاشته بود و ساخت دومین قایق بادبانیاش در اسپانیا را پیگیری میکرد. اخیرا نیز برای بازسازی خانهاش در جاده «المون لین» که «روتسی» را به دو نیم تقسیم میکرد برنامهریزی کرده بود و موقتا تا تکمیل بازسازی با همسرش نقل مکان کرده بودند. آنها که اولاند را میشناسند میگویند که او هزینههای گزافی را صرف کرد تا خانه را به شکوه گذشته خود بازگرداند.
تنها ویژگی که در مراسم عزاداری عمومی از او ذکر شد شخصیت سرسخت او بود. اولاند به عنوان مردی شناخته میشد که معاشرت و سازگاری با او سخت بود و تمایل داشت همه چیز به خواست او انجام گیرد. به همین خاطر بود که انتخاب آهنگ «به راه و روش خودم» در مراسم خاکسپاریاش بیدلیل نبوده است. به گفته یکی از آشنایان «او مرد توانایی بود. اما کمتر کسی بهطور متقابل از او نفعی برده است.»
باشگاه اتحادیه جایی است که توسط یک نجیبزاده قدیمی در سال ۱۸۸۴ تاسیس شد. این باشگاه درست نبش خیابانی است که دفتر اولاند و البته محل مرگ او قرار داشت. اهالی باشگاه میگویند در زمان حضور او همیشه مواظب بودند دست از پا خطا نکنند. یکی از اعضای این باشگاه به دوستش میگفت از صرف غذا با اولاند خوشش نمیآید چون دو بههمزن و دردسرساز است.
دیک از موسهد میرود
این عادتهای سفت و سخت او به روابط خانوادگی نیز کشیده شده بود. او با همان ذات غیرمنطقیاش در سال ۱۹۸۱ از شرکت «موسهد» جدا شد؛ جایی که در حال حاضر تنها شرکت مستقل ملی در کاناداست و اولاند بهدنبال سمت مدیرعاملیاش بود. در عوض پدر دیک یعنی «فیلیپ اولاند» برادر بزرگتر دیک یعنی «دریک» را به عنوان وارث شرکت انتخاب کرد. «دریک» دو سال از «دیک» بزرگتر بود.
تلاشهای «دیک اولاند» برای مدیرعاملی شرکت «موسهد» به قدری برای برادر بزرگش دریک سخت شده بود که در سال ۱۹۸۰ دریک احساس کرد چارهای ندارد جز اینکه به اولاند پدر کتبی و شفاهی اطلاع دهد که از این کار کناره گرفته و کانادا را برای همیشه ترک خواهد کرد. استعفای دریک، اولاند پدر را ناراحت کرد. او معتقد بود دیک توانایی اداره شرکت را ندارد. شخصیت دیک از نوع مشاجرهای بود و با همه بحث میکرد. دریک میگوید: «برای او مهم نبود چه کسی در مقابلش قرار دارد.»
دیک به خوبی خود را در «موسهد» مطرح کرد و به عنوان معاون شرکت برگزیده شد. او همچنین یک خط تولید جدید آبجو را در آبجوسازی سنت جان رهبری میکرد، اما پدرش ژن مدیریت را در او نمیدید. فیلیپ اولاند به یکی از مجلات مالی گفته بود: «پسر جوانترم میخواست مدیرعامل شود در حالی که تجربه آن را نداشت.»
وقتی برادر بزرگتر مورد اعتماد پدر است
دریک به عنوان فردی آرامتر و باشخصیتتر از برادرش شناخته میشد. نویسنده کتاب تاریخچه «موسهد» مینویسد: «وقتی قضیه رهبری شرکت مطرح میشد، دریک برای برادرش احترامی قائل نبود.» دریک گفته بود: «بهخاطر شخصیتی که دیک داشت نمیتوانستم زیردست او باشم.»
در سال ۱۹۸۱ فیلیپ اولاند دریک را معاون اجرایی کرد و او یک قدم به مدیرعاملی نزدیکتر شد. دیک شرکت را ترک کرد تا بر روی شرکت حمل و نقل بروکویل فعالیت کند؛ تجارت حملونقلی که قبلا در سنت جان تاسیس کرده بود.
همچنین برای گرفتن امتیاز «مسابقات کانادا» و آوردن آن به شهر تلاش میکرد؛ سرسخت، دقیق و محکم. افرادی که او را میشناختند میگفتند در اغلب مواقع حق با او بود.
پت دارا، از دوستان قدیمیاش که با او بر روی پروژه «مسابقات کانادا» همکاری میکرد به خاطر دارد که دیک یکی از مسئولین برگزاری بازیها را به منطقه دانشگاه نیوبرانزویک برد و از آنجا چشمانداز زیبایی از سنت جان و رودخانههای Kennebecasis را به او نشان داده و گفت: «حالا میبینی دوربینها باید چه چیزی را نشان بیننده بدهند؟»
در نتیجه محل برگزاری بازیها که از مدتها پیش برای هدف دیگری برنامهریزی شده بود، به یک محل بسیار خوب برای فیلمبرداری تبدیل شد.
موفقیتهای دیک
این تلاش و فداکاریها سبب شد دیک کسب و کار حمل و نقل خود را به یک موفقیت بزرگ تبدیل کند؛ موفقیتی فراتر از آنچه پس از رقابت جانشینی «موسهد» به پدرش وعده داده بود. تجارتهای سودمند دیگری نیز در پی آن آمد. با این حال هنوز جانشینی برادر برایش سخت و جانکاه بود. او اغلب به درآمدهای شخصی برادر سرک میکشید. مرگ اولاند پدر در ۱۹۹۶ سبب شد که او این کینه را بیشتر و و البته راحتتر ادامه دهد.
ساولر در کتاب تاریخچه «موسهد» مینویسد: «با مرگ اولاند پدر، سهام «موسهد» بین دو برادر و خواهرشان جین توارد تقسیم شد. طبق وصیت پدر، ۵۳ درصد سهام به دریک، ۳۳ درصد به دیک و ۱۴ درصد به جین اختصاص یافت و به این ترتیب دیک از لحاظ سهام در اقلیت قرار گرفت.»
اما این مرد سرسخت، چه دشمنانی داشت؟ چرا به قتل رسید؟ پرونده او چه جزئیاتی دارد؟ چرا پلیس در نهایت پسر او را دستگیر کرد؟ چرا پای زن دیگری به این ماجرا باز شد؟ پاسخ این سوالات در قسمت دوم این مطلب در هفته آینده منتشر خواهد شد.