گزارش بیبیسی از زندگی دختر پناهجو در کانادا که بعدا رییس جمهور کشورش شد
دختربچهای به نام وایرا که در زمان جنگ جهانی دوم همراه با خانواده خود از لتونی گریخت و خود را به کانادا رساند، توانست اولین رئیس جمهور زن کشور لتونی شود. لتونی کشوری است در حوزه دریای بالتیک که آسیبهای زیادی در طی دوران جنگ جهانی دوم متحمل شد. آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی برای تصاحب این کشور استراتژیک به آن حمله کردند.
خبرنگار آتش به نقل از بیبیسی گزارش میدهد
وایرا ویکه-فریبرگا، دختربچهای است که او را به عنوان اولین رئیس جمهور زن لتونی و سیاستمداری موفق میشناسند. وایرا هفت سال سن داشت که سفرش برای شروع زندگی جدید و به عنوان پناهجو آغاز شد. او ابتدا به آلمان رفت، سپس به مراکش و در نهایت آغوش گرم کانادا پذیرای این خانواده شد.
وایرا در کانادا که آن را خانه دوم خود میدانست، درس خواند و تا سال ۱۹۹۸ به کشور خودش لتونی، برنگشت. زمانی که وایرا ۶۰ سال سن داشت، به او پیشنهاد شد تا به لتونی برود و در یک سمت دولتی شروع به کار کند. ولی ناگهان متوجه شد که در مسیر رقابت برای رئیس جمهور شدن قدم برمیدارد. او مجبور شد از گذرنامه کانادایی خودش صرفنظر کند و با تمام وجود برای رسیدن به هدف جدید زندگیش تلاش کند. در نهایت او پیروز انتخابات شد و اولین رئیس جمهور زن لتونی لقب گرفت.
سال ۱۹۴۵؛ فرار لتونیاییها از کمونیسم
وایرا در گفتگو با بیبیسی درباره خاطرات خود صحبت کرده و آن شب که سوار کشتی شدند و لتونی را ترک کردند را به خوبی به یاد میآورد. او میگوید: «شب سال نو ۱۹۴۵ بود که سوار کشتی شدیم. در این کشتی هم سربازان بودند و هم مردم عادی که برای فرار از کمونیسم روی عرشه جمع شده بودند. این کشتی بار و تسلیحات نظامی هم داشت و اگر به ما حمله میشد، به راحتی منفجر میشدیم.»
وایرا به همراه خانواده خود سوار بر همین کشتی به آلمان رسیدند و در یک اردوگاه که برای پناهجویان در نظر گرفته شده بود، ساکن شدند. یکی از دردناکترین خاطرات این روزها برای وایرا از دست دادن خواهر ۱۰ ماهه او بود که به بیماری ذاتالریه مبتلا شد و از دنیا رفت.
وایرا در اردوگاه پناهجویان صاحب برادر میشود
یک سال از اقامت وایرا و خانواده او در اردوگاه میگذشت که مادرش فرزند پسری به دنیا آورد. وایرا درباره به دنیا آمدن برادر کوچکترش به بیبیسی میگوید: «در اتاقی که برادرم به دنیا آمد، دختری ۱۸ ساله هم فرزند خود را به دنیا آورد. ولی برای من عجیب بود که چرا نمیخواست نوزاد تازه به دنیا آمده خود را به آغوش بکشد و به او شیر دهد. متوجه شدیم که این نوزاد حاصل تجاوز گروهی سربازان روس به این دختر است و برای همین دلش نمیخواهد حتی این نوزاد را ببیند.
پرستاران نام این نوزاد را مارا گذاشتند. مارا اسم خواهر از دنیا رفته وایرا بود. او میگوید تمام فکر و ذهن من این شده بود که این دنیا چقدر عجیب است. مارا کوچولوی ما که عاشق او بودیم، برای همیشه از پیش ما رفته بود. از طرفی دیگر، این مارا کوچولوی تازه به دنیا آمده را هیچکس دوست نداشت، حتی مادرش.
سفر به کازابلانکا در مراکش و سپس کانادا
زمانی که وایرا یازده سال سن داشت، مجبور شد تا اردوگاه پناهجویان در آلمان را ترک کند و به همراه خانواده سفر جدیدی را برای رسیدن به مراکش و در نهایت کانادا شروع کند. آنها در دهکده کوچکی ساکن شدند. در این دهکده همهجور آدمی پیدا میشد، از اسپانیایی گرفته تا ایتالیایی. یکی از همکاران پدر وایرا به او گفته بود که زمان ازدواج دخترش است و حاضر است با پرداخت ۱۵ هزار فرانک با وایرا ازدواج کند. حتی برای ازدواج پیشنهاد دو الاغ و یک کتری هم داده بود. ولی خانواده وایرا نپذیرفته بودند.
بعد از گذشت مدتی کوتاه، این خانواده فراری از جنگ و کمونیسم راهی کانادا شدند. وایرا در ۱۶ سالگی کار در بانک را آغاز کرد و در دبیرستان شروع به درس خواندن کرد. وایرا که دختر درس خوانی بود، وارد دانشگاه تورنتو شد و با ایمانتس فریبرگز آشنا شد و ازدواج کرد. ایمانتس یک تبعیدی اهل لتونی بود.
وایرا در دانشگاه و ماجرای استاد سکسیست او
وایرا در رشته روانشناسی در دانشگاه تورنتو شروع به تحصیل کرد و در سال ۱۹۶۵ دکتری این رشته را گرفت. او درباره سمینار پایان نامه خود به بیبیسی میگوید: «استاد ما در قسمتی از سمینار گفت، بله ما سه خانم متاهل در برنامه دکتری داریم. این یک اتلاف واقعی است، چون آنها ازدواج میکنند، بچهدار میشوند و در اصل جای یک پسر را میگیرند که میتوانست تبدیل به یک دانشمند واقعی شود.»
وایرا و دیگر دختران حاضر در سمینار حرف این استاد را هیچوقت فراموش نکردند. آنها سعی کردند تا به این استاد سکسیست ثابت کنند که از دانشجوهای پسر میتوانند بهتر باشند.
وایرا سپس ۳۳ سال در دانشگاه مکگیل مونترال ماند، پنج زبان زنده دنیا را فراگرفت و ده کتاب نوشت.
وایرا بعد از سالها به کشورش لتونی بازمیگردد
سال ۱۹۹۸ بود که وایرا به عنوان استاد دانشگاه متاز مکگیل انتخاب شد و تصمیم داشت تا بازنشسته شود. ولی نخستوزیر لتونی با او تماس گرفت و از او خواست تا به عنوان رئیس یک موسسه در لتونی شروع به کار کند. نخستوزیر وقت لتونی به وایرا گفته بود که کسی را میخواهند که به چند زبان مسلط باشد، با فرهنگ غربی آشنا باشد و درک خوبی هم از فرهنگ لتونی داشته باشد. وایرا این پشنهاد را قبول کرد و ناگهان خودش را در میانه راه رقابت برای ریاست جمهوری لتونی یافت.
وایرا از گذرنامه کانادایی خود صرفنظر کرد و هشت ماه بعد به عنوان اولین رئیس جمهور زن لتونی انتخاب شد. او دو دوره رئیس جمهور لتونی بود و در سال ۲۰۰۷، دومین دوره او به پایان رسید. در حال حاضر وایرا یکی از فعالین در حوزه حقوق زنان است، چرا که هنوز صحبتهای استاد دانشگاهش را به یاد میآورد.