پدرام ناصح پدرام ناصح
تندرستیزندگی در کانادا

۱۲ دقیقه تا مُردن؛ یک خانواده چهار نفری اهل تورنتو در وحشت

بهروز سامانی بهروز سامانی

این شماره هفته‌نامه آتش را از اینجا دانلود کنید

Atash Lifestyle 124 - For Web Page 2این زوج‌های کانادایی که برای تفریح به هاوایی سفر کرده بودند، در آن روز شنبه پرماجرا تنها چند دقیقه فرصت زندگی داشتند. پیام روی موبایل به آنها می‌گفت قرار است یک موشک بالستیک به زندگی آنها خاتمه دهد. برای آنها آن دقایق ترسناک، پر از فشار و ناراحتی بود و هر کدام به صورتی آن دقایق را پشت سر گذاشتند؛ یک زوج با ودکا و ابراز عشق و زوج دیگر با امید دادن به بچه‌ها.

هاوایی – روایت اول

آنها اصلا وقت نداشتند. به همین خاطر استفاده‌ی درستی از زمان باقی‌مانده خود کردند: لباس پوشیدند، داروهایشان را به همراه مقداری آب برداشتند، برای اعضای متحیر خانواده‌های خود در شهرهای Hamilton و Brantford پیام «دوستت دارم» فرستادند، یکدیگر را در آغوش گرفتند و دو پیک ودکا نوشیدند.

این زوج کانادایی سپس منتظر ماندند تا موشک بالستیک از راه برسد؛ انتظاری که خوشبختانه به سرانجام نرسید و مشخص شد همه چیز زیر سر یک پیام اشتباه است.

صبح یک روز معمولی در هاوایی

یک زوج کانادایی که اکنون در هاوایی به سر می‌برند، روز شنبه‌ی خود را این‌گونه آغاز کردند؛ در جایی که اگر بخواهیم دقیق باشیم، «بهشت»‌ خوانده می‌شود.

مایک یک ساعت پس از آنکه فهمید فعلا خبری از مرگ نیست و می‌تواند یک روز دیگر هم زندگی کند، گفت: «به درگاه خدا دعا می‌کردیم که از سر تقصیرات‌مان بگذرد.» این مطلب بدون اجازه از سایت آتش برداشته شده است.

مردم در هاوایی به مدت ۳۸ دقیقه فکر می‌کردند که احتمالا به زودی خواهند مرد،‌ زیرا دکمه‌ی هشدار به اشتباه فشار داده و پیام‌هایی رسمی به تلفن همراه افراد در سراسر ایالت فرستاده شده بود که به آنها می‌گفت، بدترین اتفاق ممکن رخ داده و یک موشک حامل بمب اتمی مستقیما در راه هاوایی است.

هشدار اشتباه فوق‌العاده وحشتناکی بود.

هیجانی به اندازه تجربه مرگ

مایک و سوزی اهل همیلتون هستند و ۲۱ سال است با هم زندگی می‌کنند. چند هفته‌ای می‌شود که آنها در این «بهشت» به سر می‌برند. هر دو به خاطر ایمن ماندن خانه‌ی خود، مایل نیستند که نام خانوادگی‌شان آورده شود. آنها به همراه زوج دیگری از برانتفورد در هاوایی مشغول تفریح هستند.

آنها فکر می‌کردند که هیجان‌انگیزترین بخش‌ سفرشان را پیاده‌روی در امتداد میدان‌های گدازه، بالا رفتن از قله‌ها و گردش با هلیکوپترهای تفریحی تشکیل خواهد داد.

اما در ساعت ۸ صبح روز شنبه، ناگهان صدای آژیرمانندی از تمامی تلفن‌های همراه‌شان بلند شد و این پیام هشدار بر صفحه‌ی گوشی‌ها ظاهر گشت: «یک موشک بالستیک در راه رسیدن به هاوایی است. فورا پناه بگیرید. این مانور نیست.»

با توجه به نگرانی‌های بین‌المللی بسیار جدی درباره‌ی قابلیت‌های هسته‌ای کره‌ی شمالی، آنها پذیرفتند که این هشدار واقعی است. این زوج کانادایی پیش از سفر به ایالات متحده، چنین هشداری را شوخی می‌گرفتند.

مایک می‌گوید: «چکار باید می‌کردیم؟ ما هیچ آموزشی ندیده‌ایم که هنگام از راه رسیدن یک موشک بالستیک، چه کاری باید انجام داد. در مقابل چنین تهدیدی نمی‌توانید فرار کنید. نمی‌توانید قایم شوید.»

ابراز عشق به خانواده در دقایق آخر

آنها بلافاصله تلویزیون را روشن کردند و سراغ شبکه‌ی CNN رفتند. هیچ خبری نبود. بقیه‌ی شبکه‌های اصلی هم همین‌طور. اما یک شبکه‌ی محلی تلویزیون هاوایی درباره‌ی همین موضوع حرف می‌زد و می‌گفت که ۱۰ تا ۱۲ دقیقه تا رسیدن موشک زمان هست و توصیه‌هایی می‌کرد که بیشتر درباره‌ی کارهایی بود که مردم نباید انجام می‌دادند: «از پنجره‌ها دور شوید. سعی نکنید با ماشین جایی بروید.»

تلفن‌هایشان اجازه‌ی تماس نداشت، اما می‌توانستند پیامک بفرستند. به همین خاطر پیام‌های کوتاهی ارسال کردند که در آنها تنها نوشته شده بود «دوستت دارم.» کسی نمی‌خواست آن ثانیه‌های با ارزش را صرف توضیح دادن کند.

بعد که معلوم شد هشدار به اشتباه ارسال شده است، پیام‌هایی از عزیزانشان دریافت کردند که هنوز نمی‌دانستند دلیل آن پیام‌های محبت‌آمیز چه بوده است. این مطلب بدون اجازه از سایت آتش برداشته شده است.

یکی از بستگان‌شان پاسخ داد:‌ «WTF؟ این دیگه چی بود؟»

پسر ۲۱ ساله‌شان به مادرش چنین جواب داد: «هان؟»

ابراز عشق و نوش‌خواری در دقایق آخر زندگی

شمارش معکوس ۱۰ دقیقه‌ای آغاز شد. سوزی در حالی که لباس خواب بر تن داشت، با عجله خود را به طبقه‌ی دوم رساند تا لباس دیگری بپوشد. شوخ‌طبعی‌شان در آن شرایط گل کرده بود.

در حالی‌که اشک‌هایشان را از یکدیگر پنهان می‌کردند، به شوخی از هم می‌پرسیدند که برای چنین موقعی چه باید پوشید؟ پاسخ هر دوی‌شان این بود که مطمئنا، لباس زیر تمیز.

این زوج به جلوی تلویزیون برگشتند، یکدیگر را در آغوش گرفتند، عشق‌شان را به هم ابراز کردند و بعد به سرعت ودکا نوشیدند؛ هر کدام دو پیک. واضح بود که در چنین موقعیتی، یکی کافی نیست.

زندگی و مرگ در بهشت

سوزی صلیبی را که از گردنش آویزان است در دست گرفت و به دعا کردن مشغول شد.

آنها به هر شکلی که بود، توانستند کنترل خود را حفظ کنند. هیچ‌کدام خود را نباختند. سعی کردند آرام بمانند، در حالی که بیشتر مردم در سواحل،‌ وحشت‌زده در حال فرار بودند.

سوزی درباره‌ی هیاهویی که برخاست، می‌گوید: «مردم برای نجات جانشان می‌دویدند. ولی من فکر کردم که حداقل در بهشت از دنیا می‌رویم.»

بعد از گذشت چند دقیقه، مایک به این فکر می‌کرد که آیا بیرون، در خیابان‌ها، تمدن یک بار دیگر حکم‌فرما خواهد شد یا اینکه مردم حتی قبل از برخورد موشک، خودشان جهنمی بر پا خواهند کرد.

در حالی که غرق تامل درباره‌ی این پرسش اساسی بود، جیغ تلفن‌های همراهشان یک بار دیگر بلند شد.

«هیچ تهدید موشکی یا خطر دیگری متوجه ایالت هاوایی نیست. تکرار می‌کنیم. هشدار اشتباه بود.»

ما عصبانی هستیم

آنها مسلما احساس آسودگی خاطر پیدا کردند. شکرگزار، بهت‌زده و البته عصبانی بودند.

سوزی می‌گوید: «از اینکه اجازه داده شده چنین اشتباهی اتفاق بیفتد، عصبانی هستم.»

خب، اگر شما جای آنها بودید و می‌فهمیدید که قرار نیست دنیا به آخر برسد و همه چیز اشتباه بوده است، چه کاری انجام می‌دادید؟ این مطلب بدون اجازه از سایت آتش برداشته شده است.

مایک می‌گوید: «وقتی فهمیدیم که هیچ تهدیدی در انتظار ما نیست، یک پیک دیگر ودکا نوشیدیم.»

هاوایی – روایت دوم

یک خانواده چهار نفری اهل تورنتو در وحشت

آلیسون مان و شوهرش براد فوتو اهل تورنتو هستند و به همراه دو فرزند خود خانه‌ای را در Kuliouou، در ۱۵ کیلومتری Honolulu، اجاره کرده‌اند.

آنها در اتاق خواب مشغول برنامه‌ریزی برای فعالیت‌های آن روزشان بودند که پیام هشدار را روی تلفن‌های‌شان دریافت کردند.

مان می‌گوید: «گلویم خشک شد. ترسیده بودم. می‌لرزیدم.» او اضافه می‌کند که هشدار از تلویزیون هم پخش شد. آنها بچه‌هایشان را نزد خود آوردند و پاسپورت‌هایشان را به همراه مقداری آب و غذا در ساک‌هایشان گذاشتند.

صاحبخانه چند دقیقه بعد به آنها سر زد و گفت که آرام باشند و منتظر دستورات بعدی بمانند.

مان می‌گوید در آن لحظه دو فرزندشان الوییز ۱۱ ساله و لیلی ۹ ساله، اشک می‌ریختند.

او می‌گوید:‌ «بچه‌ها مرتب می‌گفتند ما فقط می‌خواهیم به خانه‌ی خودمان برگردیم. اینجا چه خبر است؟» او اضافه می‌کند که شوهرش بچه‌ها را محکم بغل کرده بود و در گوش‌شان نجوا می‌کرد که همه چیز روبراه خواهد شد.

ولی مان به هیچ وجه آرام نبود. او می‌گوید: «۲۰ دقیقه‌ی تمام از عمرم را به این فکر می‌کردم که ما و بچه‌هایمان از این ماجرا جان به در نخواهیم برد.» مان که تا چند ساعت بعد از ماجرا هم هنوز با یادآوری آن گریه می‌کرد، می‌گوید او و شوهرش با خود فکر می‌کردند که به خاطر بچه‌ها باید تا آخر خط محکم باقی بمانند. این مطلب بدون اجازه از سایت آتش برداشته شده است.

او می‌گوید: «هیچ چیزی به اندازه‌ی چنین اتفاقی نمی‌تواند شما را به ارزیابی مجدد زندگی، خانواده و ارزش‌هایتان برساند.»

مان می‌گوید از طریق صاحب‌خانه فهمیدند که هشدار اشتباه بوده است. آنها دو ساعتی را در خانه ماندند تا به دوستان و اعضای خانواده‌های خود در تورنتو، اطلاع بدهند حالشان خوب است.

هاوایی – روایت سوم

ساعت هشت صبح روز شنبه، یک مسیج به تلفن همراه همه آنهایی که در هاوایی زندگی می‌کردند ارسال شد که اعلام می‌کرد به زودی یک موشک بالستیک به هاوایی می‌رسد.همه بیش از نیم ساعت در وحشت به سر بردند. یک مسیج جدید اعلام کرد هشدار قبلی اشتباه بوده است.

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟