۷ دلیل اینکه چرا کودکان باید سواد مالی داشته باشند و آیا کاناداییها این کار را میکنند؟
نتایج یک نظرسنجی دولت فدرال کانادا: کاناداییها بطور میانگین با تورم، بازپرداخت بدهی، هزینههای بانکداری، گزارشهای اعتباری خیلی آشنا نیستند
فهرست مطالب
سواد مالی یکی از مهمترین موضوعاتی است که باید همه ما آن را بلد باشیم و به کودکانمان آموزش دهیم. داشتن سواد مالی به ما کمک میکند تا بدانیم چگونه باید پول خرج کنیم، آن را مدیریت کنیم و حتی به چه شکل پسانداز درستی داشته باشیم.
متاسفانه در مدارس کانادا سواد مالی به درستی تدریس نمیشود و برای همین کاناداییها عملکرد مالی خوبی در سنین بزرگسالی از خود نشان نمیدهند. این حقیقت را تحقیقات ثابت کردهاند.
ولی سوال اصلی اینجاست که چرا اصلا باید سواد مالی داشته باشیم؟ چرا باید کودکان کانادایی این سواد را داشته باشند؟ برای پاسخ به این سوالها، این مطلب را بخوانید.
کاناداییها هنگامی که صحبت از درک چگونگی مدیریت پولهایشان یا حتی چگونگی عملکرد خود پول به میان میآید، سابقه چندان درخشانی از خود به نمایش نگذاشتهاند.
این فقدان به اصطلاح سواد مالی، موجب شد که در نظرسنجی دولت فدرال در سال ۲۰۱۴، تحت عنوان ظرفیتهای مالی کاناداییها، که شامل چهارده سوال درباره تورم، بازپرداخت بدهی، هزینههای بانکداری، گزارشهای اعتباری و سایر موضوعات مرتبط با دلار و سنت بود، کاناداییها بطور میانگین نمره C یعنی ۶۲ درصد دریافت کنند. حدس میزنید چه تعداد از پاسخدهندگان امتیاز کامل گرفته باشند؟ فقط ۷ / ۲ درصد از شرکتکنندگان به تمام سوالها پاسخ درست داده بودند، در حالی که نزدیک به یک سوم از آنها، دستکم نیمی از سوالها را اشتباه پاسخ دادند.
این عملکرد ضعیف مایه شگفتی نیست، با توجه به آن که آموزش امور مالی در مدارس کانادایی حساب و کتاب چندانی ندارد؛ این که چه چیزی در برنامه درسی هر کلاس گنجانده شود یا اصلا چیزی گنجانده شود یا نه، به عهدهی استانها و هیئتهای هر مدرسه گذاشته شده است. بسیاری از مردم در خانه نیز به ندرت درباره پول گفتگو میکنند.
دستکم یک مطالعه نشان داده است که والدین کانادایی ترجیح میدهند با بچههای خود درباره روابط جنسی حرف بزنند، تا درباره موضوعات مرتبط با پول، حتی با آن که عدم درک اصول اولیه مدیریت پول میتواند آنها را دچار سقوط آزاد مالی کند.
درست همانطور که عدم شناخت صحیح از ریسکهای بارداری و بیماریهای آمیزشی میتواند جوانان را دچار معضلات فراوان کند، درک نکردن اصول اولیه مدیریت پول نیز به احتمال زیاد آنها را گرفتار دردسرهای مالی خواهد کرد.
اینها هفت دلیل است که چرا هر کودک باید سواد مالی پیدا کند.
۱- بدهی خانوارها به بالاترین رکورد خود رسیده است
کاناداییها اکنون روی هم رفته ۲٬۱۰۰ میلیارد دلار بدهی دارند، که شامل ۶۲۰ میلیارد دلار اعتبار مصرفکننده (مانند بدهی کارتهای اعتباری و وامهای شخصی) و ۱٬۳۸۴ میلیارد دلار بدهی وام مسکن است.
این بدان معناست که به ازای هر یک دلار درآمد خالص قابل مصرف، ۷۱ / ۱ دلار بدهی وجود دارد، که رقم بیسابقهای به حساب میآید.
۲- کاناداییها مثل گذشته پسانداز نمیکنند
نرخ پسانداز خانوارها در کانادا در سه ماهه سوم سال ۲۰۱۷، ۶ / ۲ درصد بوده است، درحالی که در فاصله سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۱۷، میانگین نرخ پساندازهای شخصی ۴ / ۷ درصد بوده است و این رقم در سه ماهه نخست سال ۱۹۸۲، حتی به ۹ / ۱۹ درصد نیز رسیده بود.
نظرسنجی سال ۲۰۱۷ انجمن payroll کانادا وخامت وضعیت را تایید میکند. حدود نیمی از کارگران (۴۷ درصد) از این چک حقوق به چک حقوق بعدی زندگی میکنند و اگر پرداخت حقوق آنها حتی یک هفته عقب بیافتد، برای پرداخت تعهدات مالی خود دچار مشکل میشوند، ضمن آن که ۷۴ درصد از پاسخدهندگان، تنها یک چهارم آنچه احساس میکردند برای بازنشستگی خود لازم است، یا کمتر از آن، پسانداز میکردند.
۳- دانشجویان با بدهیهای سنگین فارغالتحصیل میشوند
پنجاه درصد از دانشجویان برای تامین هزینههای تحصیلات دانشگاهی یا عالی خود پول قرض میکنند و میانگین بدهی در میان آن ها در هنگام فارغالتحصیلی، آنگونه که در نظرسنجی سال ۲۰۱۵ کنسرسیوم نظرسنجیهای دانشگاههای کانادا آمده، ۲۶,۸۱۹ دلار است.
بر اساس نظرسنجی Ipsos برای BDO Canada Ltd، جوانانی که در سایه بدهکاری وارد سنین اشتغال خود میشوند، متوجه یک اثر دومینویی مالی میشوند. این نظرسنجی نشان میدهد که بیش از نیمی (۵۵ درصد) از کاناداییهای زیر ۴۰ سالی که با بدهی از کالج یا دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند، قادر نبودهاند که آن قدر که لازم است برای مواقع ضروری پسانداز کنند، ۴۶ درصد خرید خانه را به تاخیر انداختهاند، ۴۵ درصد نتوانستهاند آن قدر که لازم است برای بازنشستگی پسانداز کنند، ۳۳ درصد قادر نبودهاند با سرعتی که لازم است سایر بدهیهای خود را بازپرداخت کنند و ۲۴ درصد بچهدار شدن را به تاخیر انداختهاند.
۴- شغلهای ناپایدار در حال رشد است
رشد مشاغل پاره وقت و اقتصاد Gig که در آن، کارگران به جای آن که به عنوان یک نیروی کار دائمی استخدام شوند، هر بار تنها برای یک «گیگ»، یا پروژه یا قرارداد کوتاهمدت، به خدمت گرفته میشوند و منجر به آن شده که تعداد افراد کمتری به مزایای شرکتی، مانند بیمه ازکارافتادگی یا مستمری بازنشستگی، دسترسی داشته باشند.
این بدان معناست که کارگران خود باید بصورت انفرادی به فکر پساندازهایی باشند که در هنگام بیمار شدن بتوانند روی آن حساب کنند و همچنین، پس از آن که سن اشتغال را پشت سر گذاشتند، باید مزایای دولتی را در نظر بگیرند.
اکنون این سوال پیش میآید که مشاغل ناپایدار تا چه حد شایع است؟
بخش عمده افزایش نرخ اشتغال در سال ۲۰۱۶ به مشاغل پاره وقت مربوط بوده است، که بر اساس گزارش TD درباره مشاغل ناپایدار، دستمزدهای آنها بطور میانگین ۵۲ درصد کمتر از شغلهای تمام وقت میباشد.
بطور مشابه، کارگران موقتی یا قراردادی ۳۰ درصد کمتر از همکاران شاغل تمام وقت خود دستمزد میگیرند و کاناداییهای جوان (بین ۱۵ تا ۲۴ سال) اکنون بیش از هر زمان دیگری، از سال ۱۹۹۷ تا به امسال، احتمال دارد که به شکل موقت مشغول به کار شوند.
۵- بخش عمدهتر ریسک بر دوش افراد است و نه کارفرمایان
حتی برای آنهایی که به اندازه کافی خوششانس بودهاند که از یک طرح مستمری بازنشستگی برخوردار باشند، تضمین دریافت درآمد در هنگام بازنشستگی کمتر از نسلهای قبلی کارگران است.
در سال ۱۹۹۲، اکثریت بزرگی (۹۰ درصد) از افرادی که دارای طرح بازنشستگی تحت حمایت کارفرما بودند، یک طرح مزایای تعریف شده داشتند؛ از آن طرحهایی که شرکت از طرف کارگران مسئولیت واریز مبالغ را بر عهده گرفته و متعهد میشود که به هر بازنشسته، ماهیانه مبلغ از پیش تعیینشدهای بپردازد.
به عبارت دیگر، کارگران معمولا قادر بودند که روی مستمری ماهیانه مشخصی در دوران بازنشستگی، حساب کنند. امروز تنها ۶۷ درصد از کارگران طرح بازنشستگی تعریفشدهای دارند.
کارفرمایان اکنون طرحهای واریز تعریف شده را ترجیح میدهند، چرا که در این طرحها، کارکنان خود مسئول انتخاب و مدیریت سرمایهگذاریهایشان هستند و شرکت تعهدی برای پرداخت درآمد تضمینشدهای به آنها در دوران بازنشستگی ندارد.
در عوض، مبلغی که کارگران در هنگام بازنشستگی دریافت میکنند، کاملا به این وابسته است که سرمایهگذاریهای انتخابی آنها و بازار بطور کلی، چه عملکردی داشته است. پیشبینی این موضوع حتی برای متخصصهای حوزه مالی کار آسانی نیست.
۶- کلاهبرداری شایع است
بخشی از سواد مالی شامل یاد گرفتن محافظت از اطلاعات شخصی و تکنیکهای دیگری است تا بتوان از گرفتار شدن در دام کلاهبردارهایی که پول به سختی بدست آمده را از جیب مصرفکنندگان میربایند، جلوگیری کرد.
بر اساس اعلام اداره رقابت، برآورد میشود که کاناداییها در بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶، حدود ۲۹۰ میلیون دلار در کلاهبرداریها از دست داده باشند، که این حقه زدنها از طریق تلفن، ایمیل، رسانههای اجتماعی و ملاقات حضوری اتفاق افتاده است.
تنها در سال ۲۰۱۶، کلاهبرداریهای آنلاین ۴۰ میلیون دلار خسارت به بار آورده و بیش از ۲۰ هزار شکایت در پی داشته است.
بر اساس نظرسنجی CPA Canada، در سال ۲۰۱۷، حدود یک سوم (۳۲ درصد) از کاناداییها گفتهاند که در مقطعی از زندگی خود، کلاهبرداری را تجربه کردهاند. در میان آنهایی که قربانی شدهاند، کلاهبرداریهای مربوط به کارتهای اعتباری و نقدی بیشترین آمار را به خود اختصاص داده بود (به ترتیب ۷۴ و ۲۸ درصد).
۷- سلامتی در خطر است
مشکلات مالی یکی از علتهای شناخته شده استرس است. یک مطالعه صورت گرفته در آمریکا، که در شماره مارچ ۲۰۱۶ مجله موضوعات خانوادگی و اقتصادی به چاپ رسید، نشان داده است که کسانی که بدهیهای کوتاه مدت، مانند بدهی کارت اعتباری و صورتحسابهای تاریخ گذشته دارند، احتمال بیشتری دارد که به نشانههای افسردگی مبتلا شوند.
مطالعه دیگری در سال ۲۰۱۶، که در مجله علوم روانشناسی چاپ شد، نشان میدهد که عدم امنیت مالی، حتی موجب درد جسمانی شده، آستانه تحمل درد را پایین میآورد و احتمال استفاده از مسکنهای بدون نیاز به نسخه پزشک را افزایش میدهد.
استرس مشکلات مالی همچنین میتواند بر سلامت روابطمان نیز تاثیر بگذارد. یک نظرسنجی توسط بانک مونترال در سال ۲۰۱۴ نشان میدهد که جنگ و دعوا بر سر مسائل مالی، دلیل اصلی درخواست طلاق کاناداییهاست.