پدرام ناصح پدرام ناصح
تورنتو

پشت‌صحنه کارتن‌خوابی؛ سال‌هاست دست‌پخت مادرم را نخورده‌ام

بهروز سامانی بهروز سامانی

Atash - Issue 17 - Low res_Page_6رابی مک‌لئود در کالینگ‌وود بزرگ شده و در ۱۶ سالگی خانه‌اش را ترک کرده است. او می‌گوید مبتلا به نوعی از سندرم آسپرگر است و مدام با اضطراب دست و پنجه نرم می‌کند. رابی یک کارتن‌خواب تمام‌وقت در تورنتونست. داستان زندگی او را در این شماره از هفته‌نامه چاپی آتش منتشر کرده‌ایم.

برای دانلود شماره ۱۷ هفته‌نامه چاپی آتش اینجا را کلیک کنید.

چگونه بی‌خانمان شدی؟
روزی که من واقعا خانه را ترک کردم، مادرم دیگر به من غذا نمی‌داد. او غذای مرا برای سگ‌ها پرت می‌کرد. من هم فقط توانستم وسایلم را جمع کنم و زدم بیرون. تنها کاری که او می‌کرد وقت‌گذرانی با دوست‌پسرش بود. آنها با من حتی حرف هم نمی‌زدند. من شاید فقط دو ماه در سال را بیرون از اتاقم بودم. بقیه اوقات را در اتاقم نشسته بودم. من به مدرسه می‌رفتم. آنها هم مدام می‌گفتند ما می‌خواهیم به تو کمک کنیم. آنها مرا به یک خانه گروهی در واشاگو بیرون از اوریلیا بردند. اما اجاره خانه خیلی زیاد بود و مجبور شدند مرا در سرپناهی در شهر بری بگذارند. از آن موقع به مدت دو سال به خوبی زندگی کردم. از سال گذشته از بری به تورنتو آمدم و الان سعی می‌کنم همین‌جا بمانم. اینجا نه تنها برای بیرون خوابیدن جریمه نمی‌شوید (در بری جریمه می‌شدیم) بلکه غذا و چیزهای دیگر را راحت‌تر به‌دست می‌آورید.

خانواده‌ات می‌دانند الان کجا هستی؟
بله. در واقع همین دیشب داشتم به مادرم مسیج می‌دادم. هر چند ماه یک‌بار به هم مسیج می‌دهیم. من معمولا حرف زیادی ندارم که با آنها بزنم. صحبت کوتاهی می‌کنم. انگار که آنها فقط یک آشنا هستند. حداقل این طوری کدورتی پیش نمی‌آید. زمانی که خانه را ترک کردم، مادرم داشت با من صحبت می‌کرد و من با او دعوای سختی کردم.

کجا می‌خوابی؟
روی یک دریچه گرم در پایین خیابان Bay می‌خوابم. من سرپناه‌ها را دوست ندارم. آنجا همه چیز به راحتی دزدیده می‌شود. گاهی اوقات در پیاده‌رو می‌خوابم تا وقتی که گشت امنیتی به من می‌گوید از آنجا بروم. معمولا هفت ساعت در روز می‌خوابم اما باید با شرایط کنار بیایم.

از کجا پول در می‌آوری؟
معمولا گدایی می‌کنم. حدودا روزی ۳۰ دلار در می‌آورم چون معمولا در اطراف میدان داندس هستم.

آیا فکر می‌کنی روزی از خیابان خلاص شوی؟
بله. مسئله این است که نیاز دارم کسی با من همراه باشد. وقتی تنها هستم خیلی افسرده می‌شوم. بنابراین نمی‌خواهم تنها زندگی کنم. زمانی که در بری زندگی می‌کردم و برای خودم خانه‌ای داشتم، افسردگی‌م به حدی رسیده بود که حتی پر کردن فرم‌های ODSP را متوقف کردم. حالم در این حد بد بود.

سخت‌ترین قسمت بی‌خانمان بودن چیست؟
راستش را بخواهید در خیابان‌های تورنتو آنقدرها سخت نیست. تنها مسئله مهم زمستان است. یکی این مساله و دیگری گشت امنیت و پلیس که مرتبا به ما می‌گویند از جایمان حرکت کنیم.
آیا کاری هست که از عهده آن بر بیایی؟
من چند حیوان خانگی دارم. نگهداری از حیوانات در واقع خودش یک کار است. من می‌توانم از آنها مراقبت کنم. من حدودا یک ماه یک موش صحرایی به اسم سیب‌زمینی داشتم که با توجه به طول عمر آنها می‌شود چیزی حدود دو سال.

دلت می‌خواهد مردم در مورد بی‌خانمان‌ها چه چیزی بدانند؟
من حدس می‌زنم که بعضی افراد دوست ندارند که کسی در خیابان بخوابد. مردم معمولا به خاطر این قضیه از ما بدشان می‌آید. یا باید این کار را بکنیم یا از سرما یخ بزنیم. بیشتر افراد ما را نادیده می‌گیرند. تقریبا همین چیزها بود. من به آن عادت کرده‌ام.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟