آخرین تصمیم دادگاه تورنتو برای محمد حکیمزاده، مردی که برای کشتن همسرش و وکیل او نقشه کشیده بود
محمد حکیمزاده برای کشتن همسرش و وکیل او، به خیال خودش، یک قاتل حرفهای استخدام کرد و تمام تلاش خود را کرد تا قتلی که دستورش را داده بود، کاملا عادی و تصادفی به نظر برسد. اما هیچ چیز آنطور که او پیشبینی کرده بود پیش نرفت و قاتلی که استخدام کرده بود بهطرز بسیار عجیبی باعث لو رفتن او شد
فهرست مطالب
- برنامهریزی آغاز میشود
- او قیمت هر قتل را ۵۰ هزار دلار تعیین کرده بود.
- برنامهریزی خاص مرد برای قتل وکیل
- چرا حکیمزاده قصد آزار همسرش را داشت؟
- نحوه آشنا شدن با هیتمنی که پلیس مخفی از آب درآمد
- حکیمزاده در پارکینگ کتابفروشی دستگیر میشود
- این مرد چند سال پیش نیز بهخاطر ضربوشتم دخترش بازداشت شده بود
- چرا قاضی، حکم حبس حکیمزاده را کاهش داد؟
- گزارش دادگاه از آسیبهایی که این مرد به همسر و فرزندانش وارد کرده بود
- آیا همسر حکیمزاده دچار سندرم استکهلم شده است؟
- حکیمزاده به همسرش: من برای تو چاهی کندم، ولی خودم در آن گرفتار شدم
- قتلهای خانگی در انتاریو در حین جدایی یا بعد از آن
- تجربهای که حکیمزاده در مورد تعرض جنسی داشت
محمد حکیمزاده ۳۴ سال پیش از افغانستان به کانادا مهاجرت میکند. او پیش از مهاجرت معلم بوده است. چیزهای زیادی ما از زندگی او نمیدانیم، جز اینکه در سال ۲۰۱۴ متاهل بوده و پنج فرزند داشته است.
یک بار در سال ۲۰۱۶ به خاطر ضرب و شتم دخترش بازداشت شده و ۷ روز را به زندان رفته است. سال ۲۰۱۶ او دوباره بازداشت شد، اتهام او این بار این بود که برای قتل همسرش و وکیل همسرش، که او هم زن بوده، تلاش و برنامهریزی کرده است.
یک سال پیش از این، یعنی در سال ۲۰۱۵ همسر حکیمزاده او را ترک کرده بوده و در این یک سال آنها مشغول انجام کارهای دادگاه مربوط به حضانت فرزندانشان بودند.
اینجاست که حکیمزاده تصمیم خود را میگیرد و یک نفر را هم برای آدمکشی استخدام میکند و آنها قرار ۵۰ هزار دلار برای هر قتل را هم میگذارند. همه چیز داشت درست پیش میرفت، جز اینکه کسی که قرار بود این قتل را انجام بدهد یک مامور مخفی پلیس بود.
خبرنگار آتش به نقل از رسانههای کانادا، از این پرونده جنائی عجیب که در دادگاه تورنتو به سرانجام رسید، گزارش میدهد.
زندگی بعضی از آدمها کم از فیلمهای سینمایی جنایی ندارد، حتی جای تعجب نیست که بسیاری از این فیلمهای سینمایی را از روی زندگی همین آدمها میسازند.
نمونهاش مردی به نام محمد حکیمزاده که برای کشتن همسرش و وکیل او به خیال خودش یک قاتل حرفهای استخدام کرد و تمام تلاش خود را کرد تا قتلی که دستورش را داده بود، کاملا عادی و تصادفی به نظر برسد.
اما هیچ چیز آنطور که او پیشبینی کرده بود پیش نرفت و قاتلی که استخدام کرده بود بهطرز بسیار عجیبی باعث لو رفتنش شد.
یک سال بعد از اینکه همسر محمد حکیمزاده، او را ترک کرد و در زمانی که آنها مشغول انجام کارهای دادگاه مربوط به حضانت فرزندانشان بودند، حکیمزاده یک قاتل حرفهای را استخدام میکند تا همسر و وکیل همسرش را به قتل برساند.
خوشبختانه این قاتل قراردادی یا هیتمن، پلیس مخفی بوده و دستگاه ضبط صدا داشته و مکالماتشان را ضبط کرده است.
این مرد که دادگاه او را زنستیز توصیف کرده تازگی به اتهام برنامهریزی قتل قراردادی همسرش و تیراندازی به وکیل او به ۹ سال حبس محکوم شده است.
برنامهریزی آغاز میشود
با توجه به مجموعهای از مکالمات نوامبر ۲۰۱۶، در چند لوکیشن در تورنتو، از جمله در Scarborough Tim Horton’s، ضبط شده است، حکیمزاده برنامهریزی کرده بود تا همسر و وکیل خانوادگی او را توسط هیتمنی به نام Marc که فکر میکرد یکی از اعضای Hells Angel از کبک است، به قتل برساند.
او قیمت هر قتل را ۵۰ هزار دلار تعیین کرده بود.
حکیمزاده ۵۵ ساله نگران بود که صدایش ضبط شود، به همین خاطر بیشتر بخشهایی که میتوانست باعث ایراد اتهام به او شود را برای قاتلی که اجیر کرده بود مینوشت.
به شهادت این افسر پلیس مخفی که نامش فاش نمیشود، او در جایی در مورد همسرش این جمله را نوشته بود: «نمیخواهم زنده بماند». این افسر همچنین تصدیق کرده است که حکیمزاده میخواسته تا قتل، تصادفی به نظر برسد نه خودکشی.
برنامهریزی خاص مرد برای قتل وکیل
حکیمزاده، نام و آدرس وکیل خانوادگی را هم به هیتمن داده و براساس گزارشهای ثبت شده، گفته بود: «این وکیل هم باید از میان برداشته شود».
هیتمن وقتی در ماشین کنار حکیمزاده نشسته بود در مورد وکیل در گوگل جستوجو کرد و حکیمزاده چهره او را تایید کرد. حکیمزاده تاکید داشت که این وکیل در حالی که برای پرونده حضانت به طرف ساختمان دادگستری واقع در شماره ۳۹۳ خیابان University میرود، به قتل برسد.
بر اساس گزارشهای پلیس مخفی، او در این مورد گفته: «این کار را انجام بده و کارش را تمام کن». در جای دیگری آمده که حکیمزاده با نشان دادن حرکت بریدن گلوی خود با دست، نظر خود را درباره کشتن وکیل خانواده بیان کرده است.
به گفته قاضی پرونده، تنها مورد اختلاف بین هیتمن و حکیمزاده، این بود که جسد وکیل باید بعد از قتل پنهان شود، یا اینکه این قتل باید در رسانهها عمومی شود.
حکیمزاده بعدا برنامهاش را تغییر داد و قتلها را متوقف کرد. او تصمیم گرفت ابتدا برای همسرش پاپوش بدوزد و برای این کار از مارک خواسته بود تا اسلحه و کوکائین در ماشین همسرش جاسازی کند و بعد با پلیس تماس بگیرد.
چرا حکیمزاده قصد آزار همسرش را داشت؟
او میگوید که میخواسته همسرش را بیگناه به زندان بیندازد تا او هم همان حسی که بعد از زندانی شدن به خاطر تهدید یکی از فرزندانش و نقض حکم دادگاه را داشته، تجربه کند. البته، این اتهامات توسط دادستان به دلیل اتهامات جنایی جدیتر، رد شد.
طبق پرونده، شواهد قاطعی وجود داشت که او برای انجام این جرایم، عزم راسخ داشته است و هرگز از تصمیم خود صرفنظر نکرده، حتی زمانی که دیده اسلحه و موادمخدر واقعی است.
نحوه آشنا شدن با هیتمنی که پلیس مخفی از آب درآمد
حکیمزاده چگونه با این پلیس مخفی آشنا شد؟ یک نفر به پلیس گزارش داده بود که حکیمزاده تمایل دارد فردی را برای کشتن همسر و دخترش استخدام کند و به همین دلیل، او به پلیس مخفی معرفی شد.
آقای Steven Portelance مسافر حکیمزاده بود که در اکتبر سال ۲۰۱۶ بعد از خرید از فروشگاه سوار ماشین حکیمزاده شد.
Portelance در این پرونده شهادت داده است که در زمان رانندگی، حکیمزاده برای او تعریف کرده که میخواهد از همسر و دخترش به خاطر آسیبی که معتقد بوده از جانب آنها خورده، انتقام بگیرد و آنها را بکشد.
Portelance که خود سوابقی طولانی در خرده جرایم دارد، میگوید که ابتدا تصمیم گرفته با ادعای اینکه هیتمنی را از Hells Angel میشناسد، سر حکیمزاده کلاه بگذارد. ولی آن طور که خودش گفته بعدا نگران شده است که شاید حکیمزاده این کار را با جدیت دنبال کند. به همین دلیل به پلیس مراجعه کرده است.
Portelance موافقت کرد که هیتمن را به حکیمزاده معرفی کند: این قاتل قراردادی کسی نبود جز افسر پلیس مخفی.
حکیمزاده در پارکینگ کتابفروشی دستگیر میشود
حکیمزاده بلافاصله بعد از اینکه پلیس مخفی اسلحه و مواد را در پارکینگ کتابفروشی Chapters در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۶ به او نشان داد، دستگیر شد.
قاضی Robert Goldstein، محمد حکیمزاده، ۵۵ ساله را به جرم مشاوره برای اقدام به قتل و دو جرم دیگر محکوم کرد. این دو مورد عبارتاند از پاپوش درست کردن برای همسرش با قرار دادن اسلحه پر و کوکائین در ماشین او.
هیتمنی که اسلحه قلابی و مواد را برای او تهیه کرده بود، در واقع پلیس مخفی تورنتو بود که خود را بهعنوان قاتل وابسته به مجموعه Quebec Hells Angels معرفی کرده بود.
این مرد چند سال پیش نیز بهخاطر ضربوشتم دخترش بازداشت شده بود
حکیمزاده که راننده تاکسی لیموزین و اهل تورنتو است، در سال ۲۰۱۶ نیز به خاطر ضربوشتم دخترش 7 روز را در بازداشت به سر برد.
چرا قاضی، حکم حبس حکیمزاده را کاهش داد؟
به گفته قاضی، او قصد داشته همسرش را شکنجه دهد و وکیل همسرش را به شیوهای خاص جلوی دادگاه خانواده خیابان University به قتل برساند. قاضی گلدشتاین اعلام کرده كه قصد داشته حكم ۱۱ یا ۱۲ سال حبس برای حكیمزاده بدهد اما بعدا او این مدت كاهش داده است.
قاضی در باره دلیل این کاهش مجازات گفته: «به دلیل اینکه مجرم، آسیبدیدگیهای جسمی دردناکی در ناحیه پشت و وخامت روحی عمیقی دارد كه از نوامبر ۲۰۱۶ در زندان متحمل شده است.»
قاضی به این نتیجه رسیده که حکیمزاده معتقد بوده این وکیل همسرش بوده که او را به گرفتن طلاق تشویق کرده است.
گزارش دادگاه از آسیبهایی که این مرد به همسر و فرزندانش وارد کرده بود
به گفته دادگاه، حکیمزاده آسیب روانی قابل توجهی را به همسر و فرزندان خود وارد کرده است. همسر این مرد که هویت او و وکیلش فاش نشده، بعد از اینکه یکی از دخترانش مورد سوءاستفاده فیزیکی حکیمزاده واقع شده، با فرزندانش از خانه فرار کرده تا پناهی بیابد.
آیا همسر حکیمزاده دچار سندرم استکهلم شده است؟
قاضی میگوید همسر حکیمزاده نمیخواهد او به زندان برود، چون میترسد که بعد از آزادی دوباره اقدام به قتل آنها کند.
قاضی معتقد است شاید همسر این مرد، دچار سندرم استکهلم شده باشد. سندرم استکهلم پدیدهای است روانی که در آن گروگان، حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به گروگانگیر پیدا میکند.
حکیمزاده هیچ وقت برنامه خود برای قتل را کنسل نکرده است و فقط برای اینکه ببیند آیا هیتمن میتواند کارش را به درستی در پاپوش دوختن برای حمل اسلحه و مواد انجام دهد یا نه، این کار را به تعویق انداخته است.
حکیمزاده به همسرش: من برای تو چاهی کندم، ولی خودم در آن گرفتار شدم
به گفته قاضی، حکیمزاده به وضوح یک زنستیز است؛ کسی که همسرش، وکیل مونث او و دخترانش را هدف قرار داده است.
گلدشتاین میگوید کاملا روشن است که وضعیت ذهنی حکیمزاده نسبت به زنان در مجموع و بهخصوص در مورد همسر خودش، شدیدا خصمانه است.
همسر حکیمزاده شهادت میدهد که وقتی شوهرش در بازداشت بوده به دیدن او رفته تا بفهمد که چرا شوهرش قصد کشتن او را داشته است. او میگوید شوهرش گفته من برای تو چاهی کندم، ولی خودم در آن گرفتار شدم.
قتلهای خانگی در انتاریو در حین جدایی یا بعد از آن
تحقیقات نشان داده است که ریسک مورد خشونت قرار گرفتن زنان از طرف شریک زندگی خود در حین جدایی و بعد از آن بسیار زیاد است. این مساله، یکی از عوامل دو سوم از قتلهای خانگی در انتاریو است.
خانم Isabel Grant، استاد حقوق جنائی و حقوق سلامت روانی در دانشگاه بریتیش کلمبیا که در مورد خشونت شریک زندگی تحقیق میکند، میگوید: «حقایق این پرونده مانند یک سناریوی بسیار معمولی در مورد زنکشی به نظر میرسد. خوشبختانه در این پرونده یک افسر مخفی حضور داشت».
تجربهای که حکیمزاده در مورد تعرض جنسی داشت
محمد حکیم زاده بیش از دو دهه است که راننده تاکسی در تورنتو است و هر روز با مشکلات و خطراتی مانند سوءاستفاده کلامی، مسافرانی که از پرداخت کرایه امتناع میکنند و سایر خطرهای مرتبط با شغلش روبهرو است.
در سال ۲۰۱۴ خبری از حکیمزاده منتشر شد که در آن وی مدعی شده بود مورد تعرض جنسی قرار گرفته است. حکیمزاده که آن زمان ۴۹ سال داشته به پلیس گفته که حوالی ساعت ۱۰ صبح در تاریخ ۱۰ جولای، زنی را در خیابان Queen و Spadina، سوار کرده است. آن زن در صندلی عقب نشسته و از راننده خواسته تا او را در تقاطع Queen و Dufferin پیاده کند.
با نزدیک شدن تاکسی به مقصد، آن زن از حکیمزاده خواسته تا هزینه تاکسی را با سکس بپردازد. حکیمزاده میگوید: «او لباسش را بالا زد و با نشان دادن اندامهایش سعی میکرد من را تحریک کند. به او گفتم که مایل به این کار نیستم ولی آن زن ادامه داد که مایل است سکس داشته باشد و اندامهای خصوصی مرا لمس کرد. در حالی که من هنوز در حال رانندگی بودم».
حکیمزاده میگوید که دست زن را پس زده و به او گفته که اجازه چنین کاری ندارد. او ادامه میدهد: «من متاهلم و 5 فرزند دارم».
در نهایت، آن زن از ماشین پیاده میشود، بدون اینکه کرایهاش را بپردازد. حکیمزاده هم بلافاصله با پلیس تماس میگیرد.
آن زمان روزنامه تورنتو سان نوشته بود که حکیم زاده ۲۸ سال پیش با سابقه تدریس از افغانستان به کانادا مهاجرت کرده بود و تنها نانآور خانوادهاش است.
[elfsight_pdf_embed id=”53″]
[table id=30 /]
[elfsight_pdf_embed id=”51″]
یک دیدگاه