زندگی در کاناداسیاست

مجید جوهری؛ کاندیدای ایرانی‌تبار در انتخابات ۲۰۱۹ – ریچموندهیل

کاندیداهای ایرانی‌تبار در راه اتاوا؛ مجید جوهری - ریچموندهیل
کاندیداهای ایرانی‌تبار در راه اتاوا؛ مجید جوهری – ریچموندهیل

مجید جوهری که امسال برای دومین بار نامزد حزب لیبرال شده است از منطقه ریچموندهیل، سال ۱۳۳۹ در محله یوسف‌آباد تهران به دنیا آمده، اصلیت خانواده پدری‌اش یزدی است و به خاطر شغل پدرش در بانک، روزهای کودکی و نوجوانی خود را در شهرهای مختلف ایران سپری کرده است. او تا سال دوم دبستان تهران بوده و بعد به اصفهان رفته است و از آنجا به رشت می‌رود و دوباره به تهران باز می‌گردد. مجید در نوجوانی به همراه خانواده ساکن کرج می‌شود.

خودش معتقد است که همین تجربیات فراوان جا به جایی به او آموخته تا چگونه وقتی وارد جامعه‌ای جدید می‌شود، بتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد: «یکی از چیزهایی که از پدر و مادرم یاد گرفتم این بود که برای پذیرفته شدن در یک جامعه جدید، بهترین راه ارائه خدمات اجتماعی است. این آموزه‌ای بود که وقتی به کانادا آمدم خیلی کمکم کرد.»

مجید جوهری دانش‌آموخته خوارزمی، مثل همه هم‌نسلان خود اهل فوتبال در زمین‌های خاکی‌ بوده است: «یک خرابه کوچکی در محله‌مان بود که زمین آن را با کمک بقیه بچه‌ها صاف کردیم و کار هر روزمان شده بود فوتبال بازی کردن. در گوهر دشت هم خیلی اهل کوهنوردی بودم و زیاد کوه می‌رفتم. به رایرسون هم که آمدم جزو تیم فوتبال بودم. بعد از آن دیگر بیشتر اوقات فراغت ما صرف تفریحات خانوادگی مثل ماهیگیری، کمپینگ، اسکی و اسکیت می‌شد.»

مجید جوهری
مجید جوهری

مجید جوهری پس از اتمام دبیرستان و درست ۱۸ روز بعد از انقلاب از ایران خارج می‌شود و با ویزای دانشجویی به تورنتو می‌آید. ابتدا به کالج جورج براون می‌رود و پس از طی دوره فشرده زبان انگلیسی، در رشته علوم پايه وارد دانشگاه یورک می‌شود و سال بعد، برای ادامه تحصیل در رشته ریاضی و کامپیوتر، خود را به دانشگاه تورنتو منتقل می‌کند. سپس به‌خاطر علاقه همیشگی که به رشته‌های مهندسی داشته به دانشکده پلی‌تکنیک رایرسون می‌رود و پس از پایان فارغ‌التحصیلی در رشته مهندسی صنایع، یکی از اولین ایرانی‌هایی می‌شود که رشته MBA را در دانشگاه یورک آغاز می‌کند.

همین تجربه درس خواندن در چند دانشگاه است که باعث می‌شود او بتواند انجمنی تشکیل دهد که به دانشجویان ایرانی تازه‌وارد خدمات اجتماعی برساند: «آن موقع جمعا حدود ۲۰۰ دانشجوی ایرانی در دانشگاه‌های تورنتو بود. تقریبا همه ما تازه به تورنتو آمده بودیم و دور از خانواده‌های‌مان، مثل خواهر و برادر به هم کمک می‌کردیم و همدیگر را بالا می‌کشیدیم. باید بگویم در عین تحمل سختی‌های زیاد، امروز خوشبختانه همه آن جمع آدم‌های موفقی هستند؛ چه در کانادا و چه در ایران.»

او سپس به فعالیت اجتماعی بیرون از دانشگاه روی می‌آورد و عضو کمیته‌ای می‌شود که به استقبال ایرانیان تازه‌وارد به تورنتو می‌روند. در دوره‌ای هم او در یک تلویزیون ایرانی در تورنتو گویندگی خبر می‌کند. می‌گوید که یکی از خاطرات تلخ او خواندن خبر حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران است: «من خودم را به استودیو رساندم. همه ما در برداشت اول خبر، گریه می‌کردیم. در برداشت دوم و سوم بود که توانستیم به خودمان مسلط باشیم و این خبر تلخ را ضبط کنیم.»

مجید جوهری در عید نوروز سال ۱۹۸۹ در خانه دایی پدرش در تورنتو با همسرش حمیرا آشنا می‌شود که آن زمان تازه دبیرستان را تمام کرده بود و بعدا در رشته بهداشت دهان و دندان ادامه تحصیل می‌دهد. او بیست سال است که در همین رشته مشغول به کار است و در کمپین همسرش مسئولیت اداره بخش زنان را بر عهده دارد: «به نظرم کسی که دارد وزنه سنگین این کار را بلند می‌کند، همسرم است. تا قبل از این کارهای خانه ۵۰ – ۵۰ بود، ولی حالا به خاطر انتخابات، او هم مسئولیت خانه را بر عهده دارد، هم شغل خود را دارد و هم به من در کمپین کمک می‌کند.»

حاصل ازدواج مجید و حمیرا دو فرزند است، دخترشان نیکتا که ۲۶ ساله و پسرشان میلاد ۲۰ ساله است.

جوهری از همان ابتدای ورود به کانادا مشغول به کار شده است و بعد از سال‌ها فعالیت در چند شرکت بزرگ کانادایی، تصمیم گرفته بیزینس شخصی خود را راه‌اندازی کند که کار مشاوره اقتصادی انجام می‌دهد: «تخصص ما Business Transformation است. ما در واقع راهبرد کمپانی را با استراتژی و چشم‌اندازی که دارد همسو می‌کنیم و سعی می‌کنیم با بهینه‌سازی دپارتمان‌ها، بهره‌وری را در آنها افزایش دهیم. به نظرم داشتن چنین تجربه‌هایی به من کمک می‌کند تا در سیاست هم موفق باشم، زیرا وقتی من تجربه به سرانجام رساندن و راهبری پروژه‌های بزرگی را دارم، به خوبی می‌توانم در کنار یک طرح اقتصادی یا اجتماعی باشم و از به ثمر رسیدن آن مطمئن شوم.»

مجید جوهری خاطرات زیادی از زندگی خود تعریف می‌کند. بسیاری از خاطرات او با این جملات به پایان می‌رسد: «گفتند نمی‌شود. من دنبالش را گرفتم و شد. چون دو راه وجود دارد: یا می‌شود یا می‌شود. تا زمانی که سخت‌کوش و صادق باشی، همه چیز می‌شود.» او با تکیه بر یک دوره نمایندگی پارلمان کانادا، سابقه زندگی در کانادا و همچنین تجربه مدیریت پروژه‌های مهندسی و اقتصادی، امیدوار است بتواند دوباره وارد پارلمان شود و خدمات خود را ادامه دهد.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. خاک بر سر ما ایرانیهای کانادا که یه مزدور رژیم اسلامی رای میاره میره پارلمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
باز کردن چت
1
سلام به سایت آتش خوش آمدید
پرسشی دارید که من بتوانم پاسخ بدهم؟