ترودوها؛ پنجاه سال سیاست و نخستوزیری (قسمت اول)
فهرست مطالب
جاستین هنوز بهدنیا نیامده بود که پدرش نخست وزیر کانادا شد، پدر و مادر در ۶ سالگی او از هم جدا شدند، پدر در ۱۳ سالگی او از نخستوزیری کنار رفت و در ۲۹ سالگی جاستین درگذشت، او در ۴۲ سالگی رهبر حزب لیبرال شد و حالا در ۴۴ سالگی جاستین ترودو دومین نخست وزیر جوان تاریخ کاناداست. این راه طولانی چطور طی شد؟
جاستین ترودو بالاخره پیروز انتخابات شد و حالا نخستوزیر کاناداست. شاید اگر در این رقابت سخت، کاندیدای دیگری به نخستوزیری کانادا میرسید، پوشش خبری از دوران کودکی و جوانی او در رسانهها چاپ نشده بود، اما جاستین، از همان روزی که به دنیا آمد روی جلد روزنامهها و مجلات بود.
در طول این چهار دهه، بسیاری از رسانههای کانادا درباره او نوشتهاند اما در این میان، نویسندگان هفتهنامه مکلینز، در مهمترین بخشهای زندگی جاستین حضور داشتهاند و تمام جزئیات آن را مو به مو بازگو کردهاند.
تصمیم گرفتهایم در چند شماره آتی هفتهنامه آتش، مجموعهای از مقالاتی را که مکلینز در طول این سالها درباره ترودو نوشته است منتشر کنیم. در این مقالات میتوانید به خوبی با زندگی خانوادگی و سیاسی جاستین ترودو، نخستوزیر جوان کانادا آشنا شوید و خانواده او را بیشتر بشناسید.
قسمت اول این یادداشتها به سالهای انتهایی دهه هفتاد باز میگردد. آنجا که پیر ترودو، از نخستوزیری کانادا کنارهگیری میکند تا بیشتر وقت خود را با سه فرزندش سپری کند؛ جاستین از همان کودکی با سیاست آشنا میشود.
یادداشت هفتهنامه مکلینز
سیاست کانادا چه تاثیری بر زندگی جاستین ترودو گذاشته است؟ اصلا ترودو برای خودش چه کاری کرده است؟ فرصتها و محدودیتهای پیش روی او کدامند؟ دیگر وقت آن رسیده که درباره جاستین بیشتر بدانیم؛ مردی با یک شخصیت درخشان که نامی افسانهای را یدک میکشد. به راستی او چگونه بزرگ شده است؟
جاستین ترودو نخستوزیر کانادا ۴۳ سال سن دارد. و از سال ۲۰۰۸ به صورت رسمی وارد فعالیتهای سیاسی شد. هر چند او تا پیش از ورود به سیاست، نقطه عطف سیاسیای در کارنامهاش ندارد اما جاستین ترودو از زمانی که به دنیا آمد، همواره به شکلی با سیاست در ارتباط بوده؛ مردی که هیچگاه زندگی خصوصی نداشته است.
او در کریسمس ۱۹۷۱ به دنیا آمد. مادرش «مارگارت ترودو»ی مشهور بود و پدرش، پیر الیوت ترودو، نخست وزیر کانادا. به دنیا آمدن در این خانواده مشهور، عکس او را در صفحه اول روزنامهها قرار داد. او در حالی بزرگ شد که تمام کانادا در مورد جدا شدن پدر و مادرش صحبت میکردند. یک ملت، اخباری را که درباره بازی کردن او و برادرانش منتشر میشد دنبال میکردند و شاهد فعالیت آنها در مبارزات انتخاباتی بودند. سالها بعد، کاناداییها هنگامی که برادرش مایکل و بعدها پدرش از دنیا رفتند، در کنار او عزاداری کردند. همانطور که امسال او را به عنوان نخستوزیر خود برگزیدند.
در طول این دههها، بهترین نویسندگان و روزنامهنگاران هفتهنامه مکلینز زندگی جاستین ترودو را دنبال کردهاند. ما سخنرانی تاریخی او را در مراسم تشییع جنازه پدرش پوشش دادیم و اولین رسانهای بودیم که خبر تصمیم او را برای نامزدی در انتخابات پارلمان فدرال مخابره کردیم. همینطور عنوان کردیم که لیبرالها باید او را به عنوان رهبر بعدی خود برگزینند. ما در تمام مراحل مبارزات انتخاباتی او، همراهش بودهایم و سختترین سوالات را از او پرسیدهایم؛ یادگارهایی شفاف از یک زندگی که زیر نگاه میلیونها نفر ادامه داشته است.
سوم دسامبر ۱۹۷۹
سیاستهای خانوادگی؛ وقتی «پیر ترودو» همه چیز را اول به پسرانش گفت
وقتی پیر ترودو سهشنبه شب پیش از اینکه به رختخواب برود، خبر را طوری که فقط پسرانش بتوانند بشنوند، در گوش آنها زمزمه کرد، جاستین ۷ ساله، ساشا ۵ ساله و مایکل چهار ساله احساس کردند عضو سریترین گروه سه نفره جهانند؛ آنها عهد بستند که به هیچکس در مورد «خبر» چیزی نگویند.
صبح چهارشنبه اما، پیتر ترودو در میان همحزبیهایش اشک میریخت: «شما همیشه میدانستید که من یک دلنازک پیر هستیم.» او بعد از اینکه نزدیکترین افراد ستادش را خطاب قرار داد، در نطقی پنج دقیقهای خطاب به مردم کانادا به آنها گفت که میخواهد با دنیای سیاست وداع کند.
اعلام این خبر مثل طوفانی تمام کانادا را در نوردید اما هیچ جا را بیشتر از خانه مارگارت ترودو تکان نداد؛ خانهای با آجرهای قرمز در اتاوا. شاید بتوانیم با قطعیت بگوییم همسر سابق نخستوزیر سابق، آخرین کسی بود که در کانادا از این ماجرا خبردار شد.
شاید فکر کنید اینکه پیر ترودو این موضوع را با همسر سابقش در میان نگذاشته بود، از روی سهلانگاری باشد. اما همه اینها حسابشده بود؛ هم بیخبری مارگارت ترودو و هم اینکه سه پسر او زودتر از همه در جریان خبر قرار گیرند.
در حالی که صفحه اول روزنامههایی مثل دیلی میل بریتانیا اعلام کردند دلیل این کنارهگیری این است که ترودو میخواهد به مصالحه زناشویی بپردازد اما نزدیکترین مشاور ترودو همه این شایعات را رد کرد: «باور کنید، این اتفاق نمیافتد.» دوست دیگر ترودو پا را فراتر نهاد: «ترودو میخواهد جدا شود تا وقت بیشتری برای پسرهایش داشته باشد. او نگران تاثیری است که زندگی مارگارت بر روی آنها دارد. فکر میکنم دلایل شخصی او برای رها کردن سیاست، دلایل قابل توجهی باشند.»
همه اینها دست به دست هم داد تا مارگارت ترودو هنگامی از بیانیه استعفای همسرش در ساعت ۱۱:۴۵ مطلع شود که خبرنگاران در خانهش را زدند تا نظرش را در این باره بپرسند. خود ترودو هم گزارشهایی را که او و مارگارت در مورد استعفایش شب قبل از اعلام صحبت کردهاند، رد کرد.
مارگارت مثل همیشه، یعنی از زمانی که خانه ۱۳۳۰۰۰ دلاری را به تملک درآورده بود، همه پنجرهها را با پردههای سفید پوشانده بود. مارگارت در حالی که لباسی بلند و زرد رنگ به تن داشت در را باز کرد و با شنیدن اولین کلمات، به طبقه بالا دوید تا لباسش را عوض کند. با آرایش غلیظ، عنیک آفتابی به چشم و کت پوست سمور تیره، خانه را ترک کرد. مارگارت گربهش «اسموکی» و یک کیسه زباله سبز را دنبال خود میکشید.
او لبخندزنان، در حالی که صورتش به نسبت گذشته چاقتر شده بود و از رنگپریدگی در آمده بود در پاسخ به تصمیم شوهرش فقط گفت: «حرفی ندارم. میخواهم بروم گربه را به پسرها بدهم و بعد احتمالا به IGA (یک فروشگاهزنجیرهای) بروم.»
شاید باید صبر کنیم تا قسمت دوم زندگینامه مارگارت ترودو منتشر شود تا بدانیم چه صحبتهایی میان مارگارت و همسرش در محل اقامت رسمی نخستوزیر صورت گرفته است. ظاهر نشدن ترودو با همسرش در انظار عمومی و بیان اینکه کودکانش را تنها به مدرسه میبرد، مدرک موثقی دیگری بود که نشان میداد که ماجرای ازدواج آنان به پایان رسیده است.
در دنیای سیاست، ایجاد کردن یک تصویر، سریعترین، راحتترین و بیکلامترین راه برای انتقال پیام یک سیاستمدار به عموم مردم است. ترودو این تصویر را به خوبی ایجاد کرد. شاید تنها نقطه تاریک این تصویر، هنگامی بود که ترودو شروع به شوخی کردن با همکلاسی مهدکودک مایکل بیرون از مدرسه راککلیف کرد. در این میان دختر کوچکی خبرچینی کرد که: «مایکی، با مشت توی صورتم زد.» وقتی ترودو از پسرش خواست عذرخواهی کند، مایکل با دخترک گلاویز شده و مشت دیگری به او زد. ترودو بچهها را جدا کرد، پسرش را نهیبی زد و یک پس گردنی نثارش کرد. مایکل هم در جواب، چند حرف تند بار خود ترودو کرد؛ یک فاجعه کامل.
اگر خیرهسریهای پسرانه را کنار بگذاریم، باید اعتراف کنیم پسرهای ترودو به عنوان پسران معروفترین سیاستمدار کانادا، سابقهای طولانی در بددهانی دارند. اما محو شدن ترودو از عرصه سیاسی کمک زیادی به بازگشت آنان به یک سبک زندگی پایدار خواهد کرد. آگاهی سیاسی دانشآموزان در مدرسه ابتدایی راککلیف و در کنار پسران و دختران دیگر سیاستمداران اتاوا، از بیشتر دبیرستانهای کانادا بیشتر است. مدیر مدرسه کن نیکول تصدیق میکند: «بعد از انتخابات بهار، جاستین کمی ضرب و شتم داشته است. بچهها شیطنت میکنند.»
دوستان نزدیک ترودو میگویند که او نگران زمانی است کودکانش به سنی برسند که کاملا از هوسرانیهای علنی شده مادرشان خبردار شوند.
اگر چه، مارگارت در سن ۳۱ سالگی، سعی میکرد آرام و بیصدا در اتاوا زندگی کند، ماجراجوییهای زندگی گذشتهش هنوز مانند تهدید ریزش یک راکتور نشتدار همراهش بود. از سویی دیگر زندگینامه بسیار پرفروش او تاریخچه گذشته او را به عنوان همسر سیاستمدار، عکاس، بازیگر و عضو استودیو ۵۴ تصویر میکند. او به تازگی نیز در مجله مستهجن «های سوسایتی» ظاهر شده است، که در آن بدون زیرشلواری است. یکی از دوستان ترودو میگوید: «خودتان فکرش را بکنید. چقدر دلتان میخواهد بچههایتان مادرشان را با ژستهای این چنینی ببینند؟»
در طول دو سال و نیم جداییشان، ترودو حواشی مربوط به مارگارت را با متانت و مدارا تحمل کرده است. در حالی که مدتهاست ترودو زندگی خصوصیش را از محدوده خبرنگاران بیرون نگه داشته است، دیگر به خاطر رفتار همسرش زیر سوال نمیرود و حتی کارکنان دفترش نیز پرس و جویی در مورد زندگی غیررسمیش نمیکنند. یکی از کارکنانش میگوید: «از وقتی که او رهبر اپوزیسیون شده است، دیگر کاری به این کارها نداریم. او مرد خیلی توداری است.»
آیا ترودو حتی با وجود اینکه دیگر عضو پارلمان هم نیست، قادر خواهد بود حریم خصوصیای را که میخواهد به دست بیاورد؟
هفتم جولای ۱۹۸۰
عکس در ونیز؛ پدر مغروری که دست پسر بزرگش را برای رسیدن او به آیندهای بلند گرفته است
پیر ترودو یا شاید هم دفترش، در تلاشند مفهوم جدیدی را برای تاریخ جا بیندازند. باب کوپر عکاس مطبوعات کانادایی است که از آخرین روزهای نخستوزیری پیر ترودو و لحظات زندگی شخصی او عکس میگیرد. شاید دلیل استخدام او این باشد که وقتی نخستوزیر قبلی جان دیفنبیکر از دنیا رفت، عکسهای اندکی از او برای نمایش عمومی وجود داشت.
نخستین باری که جاستین ترودو روبروی دوربینهای بینالمللی قرار میگرفت، عکاسان خبری به صورت کامل در جریان برنامههای روزانه پیر ترودو قرار داشتند. دفتر ترودو، زمان و مکان حضور نخستوزیر و پسرش را در اختیار رسانهها قرار میداد. اما سفر آنها با قایق گوندولا جهت صرف شام دوشنبه شب ثبت نشد. هم چراغهای رستورانها به خاطر یک توفان الکتریکی شدید خاموش شدند و هم عکاسان به اسکلهای اشتباه هدایت شده بودند.
اما به هر حال جاستین، پسر هشت ساله ترودو، به خوبی نشان داد که استراتژیهای مطبوعاتی را در محضر استادی بزرگ (مثل پدرش) یاد گرفته است. جاستین برای تفریح در ونیز، گزینههای مختلفی را پیشنهاد کرده بود؛ از غذا دادن به کبوترها در میدان سن مارکو گرفته تا گشتی در یک کارخانه شیشهسازی. اما هنگامی که یک خبرنگار در مورد تفریحاتش از او پرسوجو کرده بود، او به هیچ کدام از این کارها اشاره نکرد و فقط بهطور مبهمی پاسخ داد: «برنامههای خیلی جالبیند.»